شهرام شکیبا یکی از بهترین مجری های مرد ایرانی است که این مرد هنرمند در زمینه های منتقد سینما، شاعر طنزپرداز نیز فعالیت دارد. شهرام شکیبا (متولد 17 آبان 1351) و متاهل بوده و منتقد سینما، شاعر طنزپرداز و مجری تلویزیون اهل ایران است. وی تاکنون در جشنوارههای ادبی و طنز مختلفی به عنوان داور یا ناظر شرکت داشتهاست.
فعالیت های شهرام شکیبا
نویسندگی
وی علاوه بر نوشتن مطالب طنز برای سایتها و مجلات گوناگون تاکنون چند کتاب مستقل نیز به چاپ رساندهاست، از جمله:
دو تخم مرغ در مه (طنز سینمایی)
صفحهٔ آخر
در دوردست عقل
گردوی چهارگوش
شعر طنز امروز ایران (گزیده اشعار طنز معاصر ایران از شاعران مختلف، با همکاری ابراهیم نبوی)
آقای شهرام شکیبا نه سال پیش از خانم مهسا ملک مرزبان جدا شده است و در سال 1393 با خانم ستاره قطبی ازدواج کرده، ایشون متولد اسفند ماه 1365 از اصفهان هستند ودر دانشگاه، خبرنگاری خوندند وگرافیست شبکه آموزش بودند،مجری استیج هستند و چند اجرا هم در شبکه های مختلف انجام دادند.
مجریگری
قند پهلو (داور)
خوبی از خودتونه
چه خبر از جزیره؟
من و صبا یهویی (رادیو)
شبکه ما
مسابقه ثانیهها
بازیگری
یک سطر واقعیت (به کارگردانی علی وزیریان)
نمونه ای از اشعار
لهی به چای و به قلیان قسم
به این حلقه و بزم رندان قسم
به این قهوهخانه که جای صفاست
حسابش ز دیگر مکانها جداست
به خاگینه، املت به دیزی قسم
به انواع و اقسام تیزی قسم
به انگشتری با نگین درشت
که گویی به انگشت رفته است مشت
به آن چای پر رنگ و اعلا قسم
به کشکول درویش مولا قسم
به اُمبه نشستن روی صندلی
بفرما و هو گفتن و یاعلی
به قلیان خوانسار و کاشان و قسم
به مردان کار و صفاشان قسم
به گچکار و لولهکش و جوشکار
به صبحانه خوردن به جای ناهار
به نان و پنیر و مربا قسم
به غمهای آن مرد بنا قسم
به سوزی که او بر جگر داردش
همانی که قلیان به سر داردش
به مه دود خیلی غلیظ فضا
به بوی پیاز و به بوی غذا
به آن عکس مرحوم تختی قسم
به آن ناشناس در آن عکس هم
به آن عکسهایی که صاحب دکان
همیشه جوان است در قابشان
به ابیات سست و خطهای بد
پر از عیب وزن و غلطهای بد
به آن عکس حین علامتکشی
به قاب طلسم پر از خطکشی
به حرف قوافی که بردم به کار
یکی نقطهدار و یکی دستهدار
به انواع تسبیح و چاقو قسم
به معتاد چرک و دماغو قسم
به آن جعبه آینه رنگ رنگ
به سرخی چشم از بخارات بنگ
به آرامش نشئه پیرمرد
که گویا زده پنج شش بسته گرد
به این چرت مرغوب و حالات او
به اعماق فهم و کمالات او
به چای پیاپی به قند زیاد
به جاساز و مامور کشف مواد
به آن پیرمردی که از ره رسید
به در خورد چون شیشهاش را ندید
به ساز عجیبی که در مشت اوست
به قوز نجیبی که بر پشت اوست
به آن ساز ناساز و یک تار او
به شان و اهمیت کار او
به مضراب سنگین سازش قسم
که وزنش بود یکصد و ده گرم
اگر قافیه عیب و ایراد داشت
به سرعت شده شعر من یادداشت
بله عرض کردم به آن پیرمرد
که یک عمر با ساز خود کار کرد
به آن ساز کج معوج غیر صاف
زده پنبه صدهزاران لحاف
به آن قهوهچی و صفای دلش
به آن لنگ روی شانه ولش
به لنگی که پاره ز صد جا شده
همانند قلب زلیخا شده
به دستان تردست این کاردان
که در دست دارد چهل استکان
به عمق نگاه پر اندیشهاش
به آن دقت و دست بر تیشهاش
که انگار فرهاد از بیستون
رسیده است در قهوهخانه کنون
بدان تیشهای که بدان کوه کند
به سرعت شکست شش کله قند
در این بیت بالا و الفاظ آن
تامل نما و بعد حیران بمان
که من در کمال فصاحت چسان
بدان را دو دفعه نوشتم بدان
به آن پیر ساده دل گیوهای
به قلیان بیهوده میوهای
که این روزها بیخودی مد شده
که مد در همه شهر بیخود شده
الهی به اینها که گفتم قسم
به این طرفه درها که سفتم قسم
مددکن که این رند بی دست و پا
نگردد اقلا به تهران گدا
مدد کن اقلا یکی مشتری
که دارد عزیز دلی بستری
بیاید پی مشکلش پیش من
غنی سازد این جیب درویش من
مرا با بسی ناز و عزت برد
یکی از دو کلیهام را خرد
مرا مشکلی هست و حلش محال
پس آن به که اینجا کنم عشق و حال
بده قهوهچی چای با حال را
که کوتاه سازم بدان قال را
بده چای دفع ملالی کنیم
که با دوستان عشق و حالی کنیم
بده چای تا ساز گردد سخن
بده چای پررنگ لطفا به من
بده چای حالی اساسی کنیم
فیالفور بحث سیاسی کنیم
بده چای عالم شده کاسه لیس
به روباه پیر جهان انگلیس
بده چای، از دست کاخ سفید
جهان لحظهای رنگ راحت ندید
بده چای با سطل امشب که من
اسیر غم و دردم ای هموطن
نده چای دیگر که خونم مباح
شد از بس که رفتم …
منبع : fa.wikipedia.org