مولودی ولادت امام رضا علیه السلام را در قالب شعرهای زیبا و طولانی در ادامه تهیه و جمع آوری کرده ایم در روز ولادت امام هشتم ع شما می توانید جدیدترین مولودی ولادت امام رضا را از اینجا انتخاب کرده و بخوانید.
باز باران با ترانه
با نوایی از خراسان
میخورَد بر بامِ قلبم
السلام ای شاه خوبان
اشکبار شوق یارم
بیقرارِ بیقرارم
خانه موسی بن جعفر
شد گل افشان از حضورش
چشم نجمه گشته روشن
از فروغ فوق نورش
باز آمد نوبهاری
بر زمین از لطف یزدان
نسل هفتم را خدا زد
گوییا بر نام ایران
شد خراسان کوی جانان
از شمیم و عطر قرآن
یا رضا جان یا رضا جان
امشب دخیل پنجره فولاد میشوم
در بیستون عشق تو فرهاد میشوم
میلاد باسعادت امام رضا (ع) مبارک
ای شاه خراسان تو پناهم بده…
گمگشتهام، راه نشانم بده…
ای گل زیبارخ ایرانیان
ماه شب قدر خراسانیان
ناوک مژگان تو خیبرگشا
میکده چشم تو مستی فزا
ای خم ابروی تو خمخانهام
در شب میلاد تو دیوانهام
به کبوتران حرمت
میاندیشم و
میگویم نکند حوائج ما را
میبندید به پایشان و
اینها میپرند تا خدا….
همه جا غرق صفا شد شب میلاد رضا
پر طراوت همه جا شد شب میلاد رضا
همه جا آینه بندان همه جا آینه وار
محشر آینهها شد شب میلاد رضا
عالم آل محمد (ص) به جهان جلوه نمود
عَلَم عِلم به پا شد شب میلاد رضا
بعد موسی که بُوَد رهبر معصوم بشر؟
حل شد این مساله تا شد شب میلاد رضا
دلم یک بره آهوی نجیب است
که از مهر و نوازش بی نصیب است
به سویت آمده، تنها و خسته
دلم ای ضامن آهو، غریب است
برگشتهام امشب به خود از راه نشابور
شیرین دلکم یک دو دهن شوربخوان، شور
ای سوره اعراف من، ای قبله هشـتم
در ظلمت من پنجـرهای بـاز کن از نـور
ای طوس تو میقات همه چلّه نشینان
آبیتری از نور، درخشانتری از طور
از شهر سنـابـاد برایــم کفن آریــد
امّید که با نام تو سر بر کنم از گور
در حادثه موسای به هوش آمده ماییم
سبحانک یا نورتر از نورتر از نور!
آن شب شب میلاد سبز هشتمین لاله
دل را پر از عطر و صفاى یاسها کردند
باران مهر و رحمت و نور و صفا بارید
دل را بـه عـشق پاک “آقا” آشنا کردند
در باغ ولایت گل خوشبوست رضا
سروچمن گلشن مینوست رضا
نومید مشو زدرگه احسانش
زیرا به جهان ضامن اهوست رضا
میلاد هشتمن نور ولایت، تبریک و تهنیت
کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد
بدون واسطه دم از احد نخواهد زد
گدای کوی رضا شو که آن امام رئوف
به سینه احدی دست رد نخواهد زد
میلاد امام رئوف بر شیعیان مهرش مبارک
مگذار مرا دراین هیاهو، آقا
تنها و غریب و سربه زانو آقا
ای کاش ضمانت دلم را بکنی
تکرار قشنگ بچه آهو آقا
که بَرَد از من بیدل بر جانان خبری؟
یا که آرد ز نسیم، سر کویش اثری؟
ای صبا، صبح دمی بر سرِ، کویش بگذر
تا معطر شود آفاق ز تو، هر سحری !
میلاد با سعادت اختر هشتم آسمان ولایت مبارک
حق، معرفت به هر نگاهم داده
در حلقه عشق خویش راهم داده
اینها همه علتش فقط یک چیز است
ایرانیام و رضا پناهم داده
میلاد مسعود آقا امام رضا مبارک
میلاد امام رئوف مبارک
امامی که هر پناهجوی بیآشیانى
در پناه نگاه و نوازش او
چون آهوی رمیده از صیاد، آرام میگیرد
بر گنبد تو، دست توسل میزد
بر مصحف نام تو تفأل میزد
اینگونه شفاعت تو را حاجت داشت
خورشید که سوی حرمت زل میزد
در کربلا دادند درد عاشقی را
اما فرستادند درمان را به مشهد
درهردو عالم اهل معنی میشناسند
دراصل کل خاک ایران را به مشهد
بیمارم و پای تا به سر دردم من
از بهر شفا سوی تو رو کردم من
مولا تو مرا شفا دهی یا ندهی
از مقصد خویش بر نمیگردم من
مریض آمده اما شفا نمیخواهد
قسم به جان شما جز شما نمیخواهد
برای پیش تو بودن بهانهای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمیخواهد
دلیل ناله من یک نگاه محبوب است
مگو كه بى خردم، هیچ كس نمىخردم
كرامت تو به بالاى دست مىبردم
اگر جدا كنى از خود مرا، كم از صفرم
وگر كنار تو باشم فزونتر از عددم
تو را در زمستانهاى سرما و سکوت، صدا کردهام
با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خوردهام
از مدینه تا توس، مرورت مىکنم و ثانیههاى سترگ ولایتت را مىستایم.
تو، هشتمین ستارهاى در آسمان فیروزه و لبخند
مىآیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مىخواند
میلاد تو میلاد صبح سبز نور است
سر فصل سبز صبح سرشار از سرور است
ای بر سریر سروری تاج تبارک
فرخنده میلاد تو مسعود و مبارک
از عطر نام و یاد تو ای یار و یاور
بادا مشام جان یارانت معطر
گریه بهانهایست که عاشقترم کنی
شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
آقای من! کلاغ به دردت نمیخورد؟
فکری به حال رنگ سیاه پرم کنی
زشتم قبول؛ بچه آهو که نیستم!
باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم
تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
مادر سپرده است به دست شما مرا
گفته فقط شما ببری کربلا مرا
من بنده عشقـم زجهان آزادم
با قلب دخیل بسته خود شـادم
با چشـــــم دل ایکاش ببینم روزی
جاروکش صحن پاک گوهرشادم
میلاد سلطان کرامت مبارک
خاک پای زایر شاه خراسان میشوم
یارضا میگویم و آیینه بندان میشوم
هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم
همچو موسی سایل دستان سلطان میشوم