زندگینامه و بیوگرافی ارشا اقدسی بدلکار سینما را در سایت سماتک می خوانید. حدود ده سال پیش، ارشا اقدسی بدلکاری که شاید فقط اعضای سینما نامش را شنیده بودند، با تعدادی بدلکار دیگر تصمیم گرفتند گروه بدلکاری 13 را تشکیل دهند و به طور حرفه ای در سینما فعالیت کنند. این گروه در 13 بهمن سال 85 تشکیل شد. اما این پایان ماجرای ارشا نبود. او با حضورش در برنامه خندوانه توانست روز به روز بر محبوبیت خود بیفزاید.
«ارشا اقدسی» نامی خاص است که شاید تا قبل از این فقط خوره های سینما و تلویزیون و کاسنی که نام های نوشته شده در تیتراژها را تا انتها دنبال می کردند، آن را دیده بودند اما حالا همه چیز فرق کرده و شما اگر این اسم را در موتور جست و جوی گوگل سرچ کنید، بیش از 500 هزار لینک به شما می دهد؛ لینک هایی از بیوگرافی و کارنامه اش گرفته تا ویدئوهای عجیب و غریب و کارهای خاصی که انجام داده است.
ارشا حالا جدا از علاقه مندان به سینما، مورد توجه مردم عادی هم قرار گرفته و بعد از حضورش در مسابقه لباهنگ خندوانه و فینالیست شدنش، توجهات به او چندین برابر شده است اما چرا و چطور این اتفاق افتاد؟ تصویری که ما پیش از این از بدلکارها داشتیم، هنوز انسان هایی در سایه بود که به خاطر دل و جرات زیادشان معروف بودند و هیچ وقت خودشان را د رمعرض نمایش قرار نمی دادند ولی ارشا برعکس همه تصورات ما و هم صنف های قدیمی اش با کارها و ایده های مختلف مقابل دوربین ظاهر می شود و هر جا را که نگاه می کنی، اثر از آثار او به چشم می خورد. با این بدلکار جدیدا چهره شده، درخصوص این سوالات و حواشی این چندوقت اخیرش گپ زدیم.
بدون شک حضور این بدلکار در آثار رامبد جوان باعث شد او بیش از پیش دیده شود
یکی از نکات مهم در خصوص ارشا همکاری با رامبد جوان است. شاید بسیاری فکر کنند که او از خندوانه با رامبد آشنا شده ولی همکاری این دو نفر هفت، هشت سالی می شود که استارت خورده. یکی از بهترین کارهایی که اقدسی در زندگی حرفه ای خود انجام داده ماندن در کنار رامبد است؛ ارتباطی که در طول این همه سال ادامه داشت اما بالاخره در فصل سوم خندوانه ترکاند.
من اولین کارم را در سریال «نشانی» با رامبد جوان داشتم. بعد از آن چند تیزر با آقای جوان کار کردم. آن موقع تیم خودم را داشتم و مشغول بودم.
وقتی خندوانه پخش می شد، یک شب به آقای جوان پیامک دادم که خیلی دوست دارم در این برنامه باشم و اگر باشم، می خواهم بترکانم. از آنجا که رامبد به من اعتماد داشت و با روحیه من آشنابود، اجازه داد باشم و خدا را شکر آنچه انتظارش را داشتم، عملی کردم.
راستش می خواستم خودم را در چند ژانر نشان دهم و اگر باز هم قرار بود برنامه دیگری اجرا کنم هم طرح هایی داشتم. اجرای اولم جدی بود، اجرای دوم هم خیلی ملی بود، چون آدم ناسیونالیستی هستم و این بهترین حالتی بود که می توانستم از تریبونی که در اختیارم بود، حسم را منتقل کنم. خوشبختانه مردم هم استقبال کردند.
همه ایده ها ظرف دو یا سه روز شکل می گرفت، روی آن ها فکر می کردم و وسائل موردنیازش را فراهم می کردم. صفر تا صد ساخت، اجرا، آماده سازی و کارگردانی کارها هم به عهده خودم و بر و بچه های تیمم بود که کمکم می کردند.
چند بار پیش آمد در طول 48 ساعتی که مشغول کار بودم، اصلا نمی خوابیدم تا هر کاری را که از دستم بر می آید، انجام بدهم. البته اگر وقت داشتم، کارهای خیلی بهتری می توانستم بکنم.
اصلا فکر نمی کردم که به فینال لباهنگ برسم و انتظار هم نداشتم مردم تا این حد اجراهایم را دوست داشته باشند اما بعد از استقبال خوب مردم، خودم هم خیلی هیجان زده و خوشحالم شدم. این قدر انرژی های خوبی از سمت مردم آمد که برایم باورنکردنی بود.
میان برنامه ها کارگردان دارد که همه آن ها مشخص اند و خدا را شکر همه شان آدم های باحالی هستند و دست من را برای خلاقیت باز گذاشتند و می گذارند با سبک و اجرای خودم وارد شوم و بتوانم از روش هایم استفاده کنم. بچه های خندوانه با من خوبند، از خود آقای جوان گرفته تا دیگران، همه به من اجازه می دهند کارهایم را انجام دهم.
در این مدت اقدسی در کارهای ریز و درشت زیادی حضور داشت
درست است که راش با رامبد معروف شد اما بعد از همکاری با جوان در خندوانه، درهای شهرت به رویش بازتر شد و پروژه های ریز و درشت زیادی را به او سپردند. البته این به آن معنا نیست که ارشا اقدسی تا پیش از لباهنگ، شهرت خاصی نداشت، خیر او در پروژه های بین المللی هم شرکت کرده بود و برای خودش سری میان سرها داشت اما آمدنش روی استیج لباهنگ باعث شد معروف ترین بدلکار ایران شود.
پروژه که از قبل هم داشتم اما این روزها درگیر سریال «سرزمین کهن» کمال تبریزی هستم.
آقای معلم و آقای اوجی به من گفتند می خواهیم از جمشید هاشم پور تجلیل کنیم و یک ویدئو برایش درست کنیم. خط را به من دادند و من را برای اجرای کار رها کردند به حال خودم.
نه این که من را ول کرده باشند، منظورم این بود که دستم را برای کار باز گذاشتند.
کل کار را در یک روز فیلمبرداری و صداگذاری و ادیت کردم؛ یعنی ادیتش شاید شش ساعت طول کشید. این کلیپ کوتاه اولین کاری بود که خودم رسما کارگردانی کردم و البته اولین کاری بود که با سه تا قهرمان جهان کار می کردم. برای این کلیپ احسان روزبهانی (قهرمان بوکس)، یوسف کرمی (قهرمان تکواندو) و حامد پورطالب (قهرمان جودو) در کنار من حضور داشتند.
با وجود این که آن ویدئو در فرصتی بسیار کوتاه و با سرعت بالا ساخته شد، هر سه ورزشکار خوب کشورمان بااخلاق و خوب پای کار ماندند و من واقعا از آن ها ممنونم و از حضورشان هم خوشحالم، چون آن ها نیز آقای هاشم پور را دوست داشتند و به عشق ایشان کار را انجام دادند.
راستش زمانی که این ویدئو در حال پخش بود، من برای ادامه برنامه از سقف آویزان بودم از آن بالا نمی توانستم چیزی را ببینم، فقط صدای مردم را می شنیدم و از واکنش هایشان حدس می زدم الان کجای کلیپ هستند، البته تصویر آقای قریبیان را از آن بالا می دیدم که لبخند رضایت بخشی روی صورتش بود و این به من انرژی می داد.
بعد از اجرا از خانواده آقای هاشم پور نظرشان را پرسیدم. خیلی خوششان آمده بود. دیگر دوستان هم به من خیلی لطف داشتند و خوشحالم که از اولین کارم که با وقت کمی ساختم، همه سینمایی ها مثل آقای قریبیان، آقای معلم و… استقبال کردند و آن را دوست داشتند.
وقتی ایشان فیلم را دید و در پشت صحنه با هم صحبت کردیم، خیلی از کار تعریف کردند و من فکر می کردم همه چیز تمام شد، همه راضی بودند اما چند روز پیش تلفنم زنگ خورد و دیدم که آقای هاشم پور است و شخصا از من به خاطر کلیپ تشکر کرد.
زبان بند آمده بود. مگر می شود این آدم به من زنگ بزند و تشکر کند؟ من واقعا درب و داغان و مرده مرامش شدم! البته قبل از این کلیپ و کل ماجراهایش هم بودم ولی حالا بیشتر هستم.
به جز جشن حافظ در این ماه کنسرت 1410 فرزاد فرزین را هم داشت؛ کنسرتی که آن هم با حواشی زیادی همراه بود و خیلی سر و صدا به راه انداخت. چطور با فرزین آشنا شدی؟
من بشخصه این آدم را خیلی دوست دارم، سوا از این که یک آرتیست کاردرست است، به شدت انسان بااخلاقی هم هست. این برنامه ویژه که با همه کنسرت های قبلی متفاوت بود، سختی های خاص خودش را داشت ولی فرزاد در اوج شلوغی توانست همه چیز را هماهنگ کند.
آن کنسرت بازخوردهای خوبی داشت و بیشتر کسانی که در سالن بودند، رضایت داشتند ولی برای من همیشه کسی که سفارش کار را می دهد، مهم است و خوشبختانه خود فرزاد از نتیجه راضی بود.
کمتر بدلکاری مثل اقدسی تا به این حد در قاب دوربین ها حضور داشته
حالا دیگر نمی شود گفت ارشا فقط یک بدلکار است. او در کنسرت حضور دارد، کلیپ می سازد، مسابقه خوانندگی می دهد و انگار از پشت صحنه بودن خسته شده و آمده که ستاره جلوی دوربین باشد. بخش های جالبی از گفت و گوی ما با او درخصوص همین ماجرا بود.
ارشا قبول داری که پیش از تو خیلی مرسوم نبوده که یک بدلکار تا این حد در کانون توجهات باشد؟ چرا این قدر اصرار داری که به جلوی دوربین بیایی و دیده شوی؟
راستش من نخواستم در کانون توجه باشم، خندوانه یک برنامه ویژه بود و باعث شد دیده شوم. من در حال حاضر هم دقیقا همان کارهایی را انجام می دهم که قبل از آن می کردم ولی به لطف خدا و انرژی مضاعف مردم بعضی اتفاقات خوب برای من در حال رخ دادن است.
نه، اگر جلوی دوربین آمده ام، فقط به این خاطر بود که می خواهم بدلکاری را در ایران به جایی که حقش است، برسانم. این تنها هدف من است؛ کاری که پیمان ابدی- خدابیامرز- شروع کرده و من مسئولیت دارم ادامه اش بدهم. این راهم بگویم که تا حداقل به نظر خودم به سرانجامی نرسد، تمام تلاشم را پای این کار می گذارم.
به عنوان مثال موقعی که بدلکاری به عنوان یک رشته درسی وارد دانشگاه های پودمانی شود، من به هدفم رسیده ام.
باز هم هست؛ مثلا صنف ما باید تفکیک شود، الان صنف ما یک جورهایی در دسته هنرورها قرار دارد. اگر بشود یک صنف مستقل بدلکاری ایجاد شود و بعد از آن در جشنواره های مختلف به بدلکارها هم جایزه بدهند، اتفاقی است که در شان جایگاه بدلکاری است.
شاید باورتان نشود ولی در بین بدلکاران ایرانی، هیچ کس به خاطر موفقیت های کارهای اخیرم حتی یک تبریک هم به من نگفت.
راستش چرای آن اصلا برایم مهم نیست و نمی خواهم در موردش صحبت کنم.
به هیچ وجه، ما چیزی به نام سنت نداریم که من سنت شکنی کرده باشم یا قانون بدلکاران را شکسته باشم. همه جای دنیا بدلکارهایی داریم که بازیگر هستند و اصطلاحا به آن ها بازیگر- بدلکار می گویند.