گلچین اشعار ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها را تقدیم به شما کاربران گرامی می شود و شما در این روز که به نام روز مادر هم نامگذاری شده است می توانید یک متن شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا س را در این بخش پیدا کرده و بخوانید.
شعر میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) در ادامه آورده شده است. سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا دختر پیغمبر یکی از بهترین روزهای سال برای مسلمانان است و بسیاری از مردم ایران این روز را جشن گرفته و شربت و شیرینی می دهند. برای مولودی خوانی به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا می توانید از شعر تبریک ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها که در اینجا آماده کرده ایم استفاده کنید.
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
آنقدر سربلند و شریفی که از ازل
در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته
بیهوده نیست اینکه دری از بهشت را
تنها برای خاطر تو وا گذاشته
روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب
ردّ تو را در آینهها جا گذاشته
خوشبخت، آن زنیست که در طول زندگی
پا جای پای حضرت زهرا گذاشته
بر دو عالم مژده بادا بهرِ قرآن كوثر آمد
بر پيمبر از خداوند بهرِ ياري دختر آمد
بر نبي بادا مبارك
مادرِ پيغمبر آمد
گشته روشن چشم حيدر
چون كه او را ياور آمد
حضرت زهرا خوش آمد
بارِ ديگر رحمتِ حق سوي عالم جلوه گر شد
در قلوب فاطميون عشق زهرا شعله ور شد
چون پيمبر فخر عالم
نخلِ عمرش پر ثمر شد
آسمانِ نه فلك هم
غرق نورِ اين گوهر شد
حضرت زهرا خوش آمد
آسمانِ شهرِ مكه شامِ تيرگي سر آمد
حاميِ دين، عشقِ حيدر، به ولايت ياور آمد
صبح صادق رخ عيان كرد
شمس پاكيها بر آمد
غرق شادی قلبِ احمد
چون نبي را مادر آمد
حضرت زهرا خوش آمد
جمادى غرق شادى بود آنشب
بشارت را منادى بود آنشب
خدا را شهر مكه ، شهر قرآن
به تاييد قضا شد نور باران
حرم سر تا قدم شور و شعف بود
شكوه راز خلقت را هدف بود
منا و مروه اذينى دگر داشت
خم گيسوى شب چينى دگر داشت
كمان ركن را تيرى دگر بود
صفا را سعى و تكبيرى دگر بود
مقام از بى مقامى داد مى زد
شرر بر كاخ استبداد مى زد
شفق ، شعر طلوع فجر مى خواند
حديث ايه هاى قدر ميخواند
فلق معراج شب را ساز مى كرد
گره از كار رجعت باز ميكرد
سحر سوداگر شور و طرب بود
طرب چشم انتظار مرگ شب بود
قمر گيسوى خود را تاب ميداد
قضا لوح قدر را اب ميداد
سپيده اخم خود را باز ميكرد
افق را سينه چاك ناز مى كرد
موذن دم بدم تكبير ميگفت
به ما از ايه تطهير ميگفت
غلم بر قاف شب كوبيد خورشيد
مى از جام فلق نوشيد خورشيد
زمين ابستن نص علق بود
زمان ائينه دار لطف حق بود
وجود واجب استاد هستى
تجلى كرد در ابعاد هستى
خديجه تا زهستى نيست گرديد
ز هستى نمره او بيست گرديد
به روز بيست از ماه جمادى
ندا برخاست از ناى منادى
خديجه ثروت خود را فدا كرد
فنا شد و ز فناكسب بقا كرد
ز كارش موشكافى كرد خالق
گذشتش را تلافى كرد خالق
در رحمت به رويش نيز واكرد
به او زهراى اطهر را عطا كرد
طريقت را دليل راه آمد
حقيقت را تجليگاه آمد
شريعت صورت و معناست زهرا
حقيقت قطره و درياست زهرا
چه زهرائى كه هستى هست . مستش
كليد هستى عالم بدستش
چه زهرائى ، على را پاك همسر
كه مادر هست بر شبير و شبر
پدر او را نه ختم مرسلين است
كه او بر خاتم خاتم نگين است
خدا را شاهكار خلقت آمد
كه بر اسرار هستى علت آمد
شكوفا شد به امر وحى سرمد
گل بى خار گلزار محمد
به مدح او قلم درمانده گردد
به وصفش واژه ها شرمنده گردد
ورا ذرات عالم مى شناسند
زادم تا به خاتم مى شناسند
نه تنها دم زند ادم ز وصفش
زند دم خالق اعظم ز وصفش
شكوه رمز يا زهراست زهرا
قرار نوح در درياست زهرا
به زهرا تا توسل كرد آتش
به ابراهيم حق شد سرد آتش
چه نامش برد موسى ، موسوى شد
كليم حق ز فيض معنوى شد
مسيحازد چو بر دامان او دست
گسست از فرش دل ، در عرش بنشست
بلى صديقه كبرى است زهرا
قرار كل ما فيهاست ، زهرا
شفاعت در جزا پابست زهراست
نجات ما همه در دست زهراست
گر نگاهی به ما کند زهرا
دردها را دوا کند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما کند زهرا
کم مخواه از عطای بسیارش
کآنچه خواهی عطا کند زهرا
خاصه امشب که از تَجلی خویش
دهر را پُر ضیاء کند زهرا
میتپد قلب احمد از شادی
چشم حق بین چو وا کند زهرا
بضعه مصصطفی بود، آری
جلوه چون مصطفی کند زهرا
خانه وحی را ز رخسارش
رشک غار حرا کند زهرا
نه عجیب گر به شأن او گویند
خاک را کیمیا کند زهرا
این مقام کنیز او باشد
تا دگر خود چها کند زهرا
از کمال عبادت و طاعت
حکم بر ما سوی کن زهرا
همچنان کز برای همسایه
نیمه شبها دعا کند زهرا
چه شود با دعای خود از ما
ذات حق را رضا کند زهرا
چه شود گر ز رحمت بسیار
حاجت ما روا کند زهرا
چه شود گر بر مؤید هم
نظری از وفا کند زهرا
دل من امشب خدايا تو مدینه خونه كرده
براي میلاد زهرا خودش و گلخونه كرده
نه كه يك بار صد هزار بار ميگم مجنون مادرم
نه كه امشب صد هزار شب ميگم مهمون مادرم
یا زهرا مولاتی ای مادرِ ثارالله
یا زهرا مولاتی اشفعی لنا عندالله
شب ميلادش كه ميشه همه عالم غرقِ نوره
رسول الله مست شوره، علي مولا در سروره
همه دلها، همه لبها، در ذكر یارب ياربّه
این بانو، این مادر، عشق حسين و زينبه
یا زهرا مولاتی ای مادرِ ثارالله
یا زهرا مولاتی اشفعی لنا عندالله
مينويسم روي قلبم، مقيمِ كوي مدينه
ميفرستم من سلامي، سوي بانوي مدينه
همه فكرم، همه ذكرم، هميشه در خیالمه
توی قلبم، مثِ مادر، دوستش دارم یه عالمه
یا زهرا مولاتی ای مادرِ ثارالله
یا زهرا مولاتی اشفعی لنا عندالله
امشب نشسته ام بنویسم ترانه ها
از باغ از بهار من از مادرانه ها
از دست پُر امیدم و تسبیح دانه ها
از این دلی که پر زده از آشیانه ها
شکرش میان این همه سر سروری شدیم
مانند یازده پسرش مادری شدیم
آیینه ای گرفته خدا در برابرش
خورشیدی از تمامی انوار انورش
امشب خدا نشسته خدا با پیمبرش
امشب پدر رسیده به دیدار مادرش
تعظیم تو به او نه که بر هست واجب است
از این به بعد بوسه بر این دست واجب است
تا مه کرده نام شما قیل و قال را
پیدا نموده با تو کرامت کمال را
گم کرده عقل پیش شکوهت خیال را
پنهان جمال کردی پیدا جلال را
هر چند کار توست که پیغمبری کنی
تو آمدی که پای علی حیدری کنی
این باغ ها معطر زهراست یا علی
این موج موج کوثر زهراست یا علی
آری تمام باور زهراست یا علی
نام تو نام دیگر زهراست یا علی
آغاز آفرینش از آغاز فاطمه است
یعنی علی حقیقت اعجاز فاطمه است
خورشید زیر پای تو خشت محقریست
کار نگاه چشم شما ذره پروریست
خاک حسینیه شدنم لطف مادریست
خانم تمام حرف من این بیت آذریست
“بنیانگذار مکتب غیرتدی فاطمه
عباسَ درس معرفت اُورگدی فاطمه”
عمریست تا به لطف تو زنجیر می شویم
با بوی نان تازه نمک گیر می شویم
باز از تنور روشن تو سیر می شویم
شکرش ! کنار خانه تو پیر می شویم
در روضه باز چایی دم کرده ی تو بود
این لطف ، لطف دست وَرم کرده ی تو بود
خانم میان صحن رضا نام تو بس است
پای ضریح وقت شفا نام تو بس است
پایین پا به جای دعا نام تو بس است
دردی مگر برای دوا نام تو بس است
نام تو بر لبم دم باب الجواد بود
فیض تو بود از سر من هم زیاد بود
آواره ایم پای شما خوش بحال ما
مشمول هر دعای شما خوش بحال ما
پروانه ی عزای شما خوش بحال ما
مجنون کربلای شما خوش بحال ما
آهی بکش که سینه ی ما کربلایی است
تا یاد توست حال دلم مجتبایی است
می خواست حامی مادر شود نشد
مرهم برای زخم کبوتر شود نشد
تا مانع هجوم ستمگر شود نشد
شاید به جای روی تو پرپر شود نشد
ای وای من که برگ گلی ضرب شست خورد
ضربی ز روی و ضربه ای از پشت دست خورد
سر تو روی بالش پر بود
جلوهات جلوهای معطر بود
نان تو از بهشت میآمد
آبِ نوشیدنیت کوثر بود
مثل یک گنبد طلایی شهر
پشت بامت پر از کبوتر بود
آمدی و ملائک بالا
عرض تبریک شان به حیدر بود
روز میلاد تو برای رسول
به خداوند «روز مادر» بود
شعر ولادت حضرت زهرا
از عرش رسیدی تو به دامان خدیجه
ای کوثر پیغمبر و ای جان خدیجه
از پیش تو زنهای قریشی همه رفتند
صد مریم و صد آسیه قربان خدیجه
زیباتر از آنی که به تصویر بیایی
روشن شده از نور تو چشمان خدیجه
شیرینی لبخند تو معنای بهشت است
یعنی به سر آمد غم پنهان خدیجه
دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانم
خورشیدی و از فرط حیا زیر نقابی
هنگام وضو عکس رخ ماه در آبی
هم مادر ساداتی و هم مادر مایی
حیدر پدر خاک و شما اُم ترابی
یک روز نشد فکر گداهات نباشی
یک شب نشده بی غم همسایه بخوابی
دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانم
ما ساخته از آب و گل پاک شماییم
ما سر به هواییم ولی خاک شماییم
دنیا همهاش مهریه مادرمان است
هر جا که بمیریم در املاک شماییم
با اشک عجینیم و ز دوزخ نهراسیم
والله که ما هیزم نمناک شماییم
دست من و دامان شما فاطمه جانم
جان همه قربان شما فاطمه جانم
اول دفتر به نام خالق اکبر
آن که سزد نام او در اول دفتر
نکتهای از قدرتش بس، این که بگویم
اوست علیآفرین و فاطمهپرور
فاطمه مجموعه صفات خداوند
فاطمه آیینه کمال پیمبر
عصمت کبری، ولیة الله عظمی
قره عین النبی، حبیبه داور
بَضعه احمد نه بلکه روح محمد
همسر حیدر نه بلکه هستی حیدر
شهر خرد احمد و علیست درِ آن
فاطمه آن شهر راست مرکز و محور
ای به مثَل بی مثَل چو خالق یکتا
وی به نُبی چون نَبی ستوده داور
شأن تو در «إنّما ولیُّکُمُ الله»
با حق و با احمد و علیست برابر
جز پدر و شوهر و دو ابن و دو بنتت
روی تو نادیده کس ز اکبر و اصغر
پای به محشر چو مینهی رسد آواز
«غضّوا أبصارکم» به خلق، سراسر
چشم و چراغت دو گوشواره عرشاند
راحت جانت دو نازدانه دو دختر
در قدم مادر است جنت موعود
وین سخن نغز چون سروده پیمبر
در عجبم زین حدیث و آن که چرا او
داده به زهرای خویش کنیه مادر
بهر شفاعت تو را بس است در آن روز
دست ابوالفضل و خون محسن و اصغر
هر که پناهش تویی پناه تو عالم
وان که شفیعش تویی شفیع به محشر
هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلی هر روزه میکند
«آیینه تمام نمای خدا» تویی
میلاد تو تولد توحید و روشنی است
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی
چیزی ندیدهام که تو در آن نبودهای
تا چشم کار میکند ای آشنا! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمه فقاهت آل عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟
ایمان خلاصه در تو و مهر تو میشود
مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهور زمزمههای زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی
بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیرالنسا تویی
شوق تلاوت تو شفا میدهد مرا
ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی
آن راز سر به مهر که «حافظ» غریبوار
میگفت صبح زود به باد صبا تویی
هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست
تنها تویی شفیعه روز جزا تویی
در خانه تو گوهر بعثت نهفته است
راز رسالت همه انبیا تویی
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
بی تو چه میکنند؟ تویی کیمیا تویی
قرآن ستوده است تو را روشن و صریح
یعنی که کاشف همه آیهها تویی
درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد
آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی
من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی
چو نورش در بسیط ارض، از عرش برین آمد
خدا را هر چه رحمت بود نازل بر زمین آمد
زنورش رحمت از رب المشارق تافت بر عالم
چو زهرا را ظهور، از رحمه للعالمین آمد
به رشگ آسمان طالع شد از روی زمین ماهی
که از شرم رخش خورشید، خاکستر نشین آمد
هویدا گشت بر چرخ نبوت کوکبی تابان
که مهرش مشتری چون زهره بر ماه جبین آمد
زعرش کبریا بر فرش چون نورش هویدا شد
ملایک در طوافش از یسار و، از یمین آمد
چو از جان آفرین در صورت آمد نقش این دختر
هزاران آفرین بر نقش، از جان آفرین آمد
زنی مانند این مادر پسر ناورد یا دختر
در این ام العوالم، تا بنات آمد بنین آمد
جمالی در تجلی آمد از پیراهن امکان
که صد خورشید و ماهش جلوه گر از آستین آمد
صدفها بحر امکان پرورید از لؤلؤ مکنون
که تا یک دُرج او را دَرج در دُرّ ثَمین آمد
مگر ام الکتابست این بتول از وحی سبحانی
که نسلش محکمات، آیات قرآن مبین آمد
در او نور علی ممزوج با نور محمد شد
مه و خورشید از این مشرق، صباح واپسین آمد
زنسلش ظاهر آمد نور مطلق قائم بالحق
از این مولوده، مولودی چو رب العالمین آمد
از آن تاری که چرخش رشت با دست عبودیت
میان حق و جبرئیل امین حبل المتین آمد
علی مرآت یزدان بود و ذاتش بی قرین آری
خدای بی قرین مرآت ذاتش، بی قرین آمد
بتول آیینۀ شد، آئینۀ اوصاف یزدان را
چنان آئینه را، آئینه در عالم، چنین آمد
چو از رنگ تعین، صاف شد اوصاف این دختر
ز بی رنگی رخش، آئینۀ سلطان دین آمد
نجویند اهل بیتش استعانت جز به نور او
که در هر ورطه نورش، مستعان و مستعین آمد
ملایک را از آن شد، سجده واجب بر گل آدم
که این نور خدا را جلوه اندر ماه وطین آمد
ولایش آب حیوانست جاری در عروق دل
حیات جان انسانی از این ماء معین آمد
خدا بر حرمتش چون اسم اول خواند از خامس
به شوق پای بوسش، ز آسمان روح الامین آمد
زحسن طلعتش افتاد عکسی آفرینش را
زعکس روی او پیدا بهشت و، حور عین آمد
نمود از سایۀ قدش تجلی، نخلۀ طوبی
بیانات لبش، نهرین شیر وانگبین آمد
چنان از ماه رویش روشن آمد، ظلمت غبرا
که گوئی بر زمین، مهر از سپهر چارمین آمد
کنیزش را نباشد اعتنا بر تخت بلقیسی
غلامش را سلیمان بندۀ تاج و نگین آمد
به حق فرمود، الحق قره العینش، رسول حق
که حق بین نور او، در چشم خیر المرسلین آمد
در اوصاف کمال او، همین کافیست بر دانا
که این دوشیزه را شوهر، امیر المؤمنین آمد
فؤاد از جان و دل چون دوست دارد آل محمد را
به سمع جان اهل دل، کلامش دل نشین آمد
تا آن زمان که گردش این روزگار هست
تا آن زمان که روز وشبی برقرار هست
کم یا زیاد بسته به میزان لطف حق
پای پیاده عشق به هر دل سوار هست
وقتی گدا شدن به در دوست عاشقیست
پس در تمام عمر به هر لحظه کار هست
ما ظاهراً اگر چه خدا را ندیدهایم
اما یقین که جلوه آیینهدار هست
یک گل رسید و معنی ضرب المثل شکست
یک یاس آمده که همیشه بهار هست
یک برگ یاس با همه عالم برابر است
معنی یاس یک کلمه هست و مادر است
هرکس که مادر است دو عالم برای اوست
بام بهشت نقطه پایین پای اوست
مادر شدن برای دو عالم شرافتی است
بر دختری که گفته پدر هم فدای اوست
او قبل خلقت آمده قبل از همه رود
سوی بهشت باغ گلی که سرای اوست
شرط و شروط خلقت دنیاست فاطمه
این میل باطنی عمیق خدای اوست
آمد کسی که بین قنوت شبانهاش
همواره اسم یک یک همسایههای اوست
تصویر خالصانه ذکر و دعاست او
همسایه همیشه قرب خداست او
او کوثر است و چشمه دریاترین خم است
نور است و نور بخش سپهر است و انجم است
پیداتر از همه شد و بین بزرگیاش
در لابلای ثانیههای زمان گم است
از آب و خاک مهریه او جوانه زد
هر دانهای که بر سر هر خوشه گندم است
مصرف نکرد غیر خودش در مسیر حق
زهرا تمام مرتبه الگوی مردم است
از خود گذشت تا که ولایت علم شود
زهرا بپای دین خدا مثل اهرم است
دین خدا ز همت او جان گرفته است
زن با نگاه فاطمه عنوان گرفته است
دریاست نبی و گوهرش فاطمه است
مولاست علی و همسرش فاطمه است
با آنکه حسین است، پناهِ دو جهان
او خود به پناهِ مادرش فاطمه است
ای شأن نزول آیههای کوثر
از آسیه و هاجر و مریم برتر
وقتی که خدا تو را به احمد بخشید
فرمود به او: صَلِّ لِرَبّک وَانحَر
شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا
نور دگری به بیت احمد آمد
محبوب رسول حیّ سرمد آمد
تا عطر وجودش همه عالم گیرد
زهرا گل گلزار محمد آمد
بر عالمیان رحمت بیحد آمد
زیبا گهر رسول امجد آمد
تبریک به شیعیان اهل عالم
چون فاطمه دختر محمد آمد
عالم ز فروغ احمدی لبریز است
از جلوه حیِ سرمدی لبریز است
میلاد بتول است و فضای مکه
از عطر گل محمدی لبریز است
بسیار مفتخریم که با منتخبی از زیباترین متن شعر برای ولادت حضرت فاطمه زهرا در خدمت شما عزیزان بودیم و یکبار دیگر پیشاپیش سالروز تولد بزرگ بانوی اسلام حضرت زهرا سلام الله علیها را خدمت شما شادباش و تبریک می گوییم.