شعر کوتاه در مورد شب یلدا + شعر زیبا برای شب یلدا
بهترین شعر شب یلدا کوتاه و زیبا را در این بخش برایتان آماده کرده ایم زیرا شب یلدا یکی از زیباترین شب های سال و اولین شب زمستان است. مجموعه شعر تبریک شب یلدا و زیباترین شعر کوتاه در مورد شب یلدا از شاعران بزرگ را در ادامه برای شما یلدا دوستان عزیز تهیه و گردآوری کرده ایم امیدواریم از خواندن شعرهای زیبا در شب یلدا لذت ببرید.
شعر کوتاه شب یلدا
شعر کوتاه در مورد شب یلدا را در اینجا خواهید خواند و خواندن بهترین شعر شب یلدا کوتاه و ارسال شعر زیبا در مورد شب یلدا برای دوستان و آشنایان به یک فرهنگ و آیین جذاب و دوست داشتنی تبدیل شده است. در این شب معمولاً یکی از بزرگان فامیل شروع به خواندن زیباترین شعر کوتاه درباره شب یلدا میکند و سایر اعضای خانواده و فامیل دورهمی از شنیدن این شعرها لذت میبرند. در این مقاله از سایت سماتک میتوانید با گلچین شعر کوتاه شب یلدا آشنا شوید و بهترین شعر شب یلدا کوتاه از شاعران معروف را برای خواندن و یا ارسال برای فامیل، دوستان و همکاران انتخاب کنید.
باز هم یلدا رسید و دل من زار گریست
عکس محبوب به دست
نگهی ز شیشه پنجره بیرون افکند
شب بود و سکوت و یک جهان دلتنگی
با خود اندیشه کنان گفت: خدایا
راز این عشق ز چیست؟
انتظار و بی قراریام ز کیست؟
او که با من همه جا هست و فقط گاهی نیست
ناگهان ستاره چشمک زد و پشت ابرها قایم شد
آسمان مکثی کرد
نم نمک باران شد
گویی از بغض صدای دل من
چشم خیس آسمان نیز گریست
عکس محبوب به من میخندید
خندههایش همه رویایی بود
همه دریایی بود
همه از جنس بلور شب یلدایی بود
و من از خوشحالی
شاید هم ترس ز سوز یک تب سرمایی
عکس محبوب نهادم بر دل
تا مبادا بلرزد ز غم تنهایی
صبح شد
آسمان دل من ساکت بود
لیک باران محبت همچنان میبارید
♦ ♦ ♦ ♦
شبها به چه جان کندنی از نیمه گذشتند
تقویم ، سراسر شب یلدا شده بی تو
♦ ♦ ♦ ♦
گویند نیست از شب یلدا درازتر
پیداست اینان شام غریبان ندیده اند
♦ ♦ ♦ ♦
به تبانی با روز میرسد
یلدا
بیقواره شب
در میانه آجیل و شیرینی
نکشته مرا
بیقراری دل
این سکه بی تاریخ
این بخشیده رایگان به دوست
تو به هر زبان که میخواهی
بخوان
عشق
ابدیت ما را تضمین کرده است
بهترین شعر شب یلدا کوتاه
خواندن زیباترین اشعار کوتاه شب یلدا در دورهمی های این شب می تواند زیباترین خاطرات را در ذهن شما حک کند و به همین مناسبت بهترین شعر شب یلدا کوتاه را در اینجا برایتان قرار داده ایم. برای این شب می توانید یک شعر یلدا کوتاه از حافظ و شعرای معروف بخوانید و یا به سراغ دوبیتی کوتاه شب یلدا بروید. به هر حال پیشنهاد میکنیم که در این شب با خواندن بهترین شعر شب یلدا کوتاه محافل خانوادگی خود را به خاطره انگیز تر کنید.
آری تو نوشتی
من خواندم
تو خواندی من گوش سپردم
تو بودی و من نگاهت میکردم
تو بودی و عشق بود
و عشق و عشق
تو بودی مهربانی بود و امید
چشمان تو بود و یک دنیا زندگی
آری عزیزم
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمیآید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
شعر کوتاه در مورد شب یلدا
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر…
♦ ♦ ♦ ♦
از من عبور کن
شاعر ناگفتههای دوردست
بیش از این بر زمستان من یلدا نریز
که من شبها بی روز را جایگزین
شب نشینیهای بی تو کردهام
اما
در نبود تو
هنوز هم ردّپاهایی هستند
که ستاره مینویسند و
در بالهای من تزریق میکنند
بخاری از این پنجره منجمد
برنخواهد خواست
♦ ♦ ♦ ♦
شعر شب یلدا کوتاه
دختر شاد خاتون پیر فصلها
چه عاشقانه قسمت کردی
حضور دقایقت را
میان زرد و سرد
میان این و آن
وداع پاییز
آغاز زمستان
♦ ♦ ♦ ♦
مینشینم با غمم تنها، شب یلدا من
زیر این سقف پر از تزویر، ناپیدا من
میزنم بوسه بر آن دیوان حافظ، که او
فاش گوید غیب و از گفته او شیدا من
آن ترنمهای ناب و دلکش لوء لوءها
آسمانها میبرندم، مست و بی پروا من
آن دلی کو نیست دیوانه حافظ دل نیست
این سخن را زیر لبها میکنم نجوا من
♦ ♦ ♦ ♦
برایم از عاشقانههایت بگو
یلدا پر از عاشقانههای پاییز است
که لبخندش را نثار میکند
به عروس سپید زمستان
و پل میزند بوسه شب را به مهمانی نور
♦ ♦ ♦ ♦
شعر کوتاه برای شب یلدا
تولد یلدا، این دختر زیبای سیه موی
سرو قامت را به یاد دارم
که چه پر از شور و عشق
پای کوبان و دست فشان
لحظه لحظهها را به
نگاه گرم خورشید، پیوند زدیم..
♦ ♦ ♦ ♦
حالا دیگر
تقصیر یلدای موهای توست
اگر این شب ها خوابشان نمی برد
آخر بهار را
به زمستان گره زده ای
راستی
یک امشب پشت پنجره بایست
بگذار حواس فردا پرت بشود
شاید به اندازه یک دقیقه
بیش تر خواب ببینمت
شعر برای شب یلدا کوتاه
من پارههای قلبم و در اشک جاریام
خونابهای به وسعت یک زخم کاریام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاریام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شب زنده داریام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاریام
من دست بر کمر زده ام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاریام
غمزوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بی قراریام
چون سایه ی طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراریام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باریام
♦ ♦ ♦ ♦
دست به دامان فرصتیم
به یلدا که میرسیم
نفس میکشیم
طولانیترین بهت عاشقانه خدا را
♦ ♦ ♦ ♦
شعر یلدایی کوتاه
یلدا چه صیغهای ست؟
نمیفهمم
بی تو، تمام زندگیام یلداست
♦ ♦ ♦ ♦
نگران نباش،
یلدا رفت
دیگر شبهای نبودن،
کوتاه میشود عزیز
♦ ♦ ♦ ♦
به گمانم یلدا
ماجرای دختریست
که در یکی از شبهای زمستان
بخاطر دلتنگیاش
یک دقیقه بیشتر از خدا گرفت
تا معشوقهاش را در دل شب
پیدا کند
♦ ♦ ♦ ♦
شعر در مورد شب یلدا کوتاه
بمان که فلسفه این شب دراز این است
که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم
♦ ♦ ♦ ♦
گیسوانت را که روی شانهها کردی رها
تازه فهمیدم شب یلدا چرا طولانی است
♦ ♦ ♦ ♦
یلدای من بدون تو اینگونه میشود
من در میان جمع و دلم جای دیگریست
♦ ♦ ♦ ♦
وقتی که شب به وسعت یلداست
خورشید گرم یاد تو با ماست
♦ ♦ ♦ ♦
دوباره یک شب یلدا دوباره قرعهی فال
و نیستی که بگویی «الهی از امسال…»
به خاک من که پر از آرزوی پرواز است
بگو چگونه بمانم بدون پر، بی بال
در آستانه سرمای دی بدون توام
هنوز زنده که… بنویسم از… خیال محال!
هنوز زنده به امید مرگ وقتی که
به من امید تو را میدهد، تو… قرعه فال
همین دو چشم تر من بس است روزی که
تو را دوباره ببینم تو را اولی الاحوال
♦ ♦ ♦ ♦
ترک دارد دلم همچون انار آخر پاییز
همه شبهای دلتنگی، بدون تو شب یلداست
♦ ♦ ♦ ♦
کجاست آن شب یلدا که تا سپیده صبحش
انارهای دل ما کنار هم بنشیند
♦ ♦ ♦ ♦
هر دو سرخیم ولی فاصله ما از هم
پردههاییست که در قلب انار افتاده
♦ ♦ ♦ ♦
گردشِ سال فقط یک شبِ یلدا دارد
من بدون تو هزاران شبِ یلدا دارم
♦ ♦ ♦ ♦
شبهای عاشقان چقدر طول میکشد
ما را جدا ز خود شب یلدا نمیکند
♦ ♦ ♦ ♦
پاییز عمرم رو به پایان است، برگرد
یلدای دوری تو پس کی میشود طی؟
♦ ♦ ♦ ♦
تقلید اگر میکرد از مویت بلندی را
میدید کل سال را یلدا قرق کرده
♦ ♦ ♦ ♦
هر شب عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعد حافظ خوانی شبهای یلدا بیشتر
شعر کوتاه درباره ی شب یلدا
یلدای تلخ با تو نبودن رسیده است
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
♦ ♦ ♦ ♦
خبر رسید که پاییز رو به پایان است
چه دلخوشید؟ که این اول زمستان است
♦ ♦ ♦ ♦
آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده و پنجره را میکوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین
بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است
با اشارات قلم دست و دلم میلرزد
چشمهای تر من گوش به فرمان شده است
شب یلدای من افکار تو و اشعار است
من و این آب اناری که به چشمان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است
♦ ♦ ♦ ♦
شعر جدید کوتاه شب یلدا
امشب به پایان میرسد اندوه پاییز
فردا زمستان میرسد، فردا چه سخت است
♦ ♦ ♦ ♦
من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی میچسبد شب یلدا، هل و چایی نبات
♦ ♦ ♦ ♦
برف و باران، سوز و سرما، کنج شب
وای از این یلدای بی چشمان تو
♦ ♦ ♦ ♦
طره از پیشانیات بردار ای بالا بلند
در شب یلدا مسیر ماه را گم کردهام
♦ ♦ ♦ ♦
بودنم را بفهم، باور کن
بی تو یلدا جنون تنهایی ست
شعر شب یلدا مبارک
فرض بر اینکه میان من و تو هیچ نبود
تو نباید شب یلدا به دلم سر بزنی؟
♦ ♦ ♦ ♦
ای آنکه دیر میرسی و زود میروی
یلدا همیشه زود میرسد و دیر میرود
♦ ♦ ♦ ♦
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
♦ ♦ ♦ ♦
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
♦ ♦ ♦ ♦
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
♦ ♦ ♦ ♦
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
♦ ♦ ♦ ♦
شعرهای کوتاه برای شب یلدا
میکند زلف دراز تو به دلهای حزین
آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند
♦ ♦ ♦ ♦
هم به صبر از شب یلدای فراقت روزی
دل محنت کشم امید نجاتی دارد
♦ ♦ ♦ ♦
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
♦ ♦ ♦ ♦
روزهای تیره بر شبها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشق
♦ ♦ ♦ ♦
شعر شب یلدا زیبا و کوتاه
دلم به زلف وی از هرطرف که روی نمود
سیاهی شب یلدا ورا زمام گرفت
♦ ♦ ♦ ♦
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
♦ ♦ ♦ ♦
درازای شب یلدای هجران
مپرس از من از آن مشکین رسن پرس
شعر کوتاه حافظ برای شب یلدا
در همین حسرت که یک شب راکنارت، ماندهام
در همان پس کوچه ها در انتظارت ماندهام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچه ای از بی کسی را بیقرارت ماندهام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت ماندهام
در همان یلدا مرا تا صبح،دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از این که یارت ماندهام
فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت ماندهام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود
من ولی در حسرت بُردی، خمارت ماندهام
سرد می آید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت ماندهام
♦ ♦ ♦ ♦
شعر شب یلدا تنهایی
شب زیبای پراز عشق مرا میخواند
و نسیم پر امید مرا میجوید
دل تمنای سکوتی پر معنا دارد
و قلم درد و دلی سیر ز دنیا دارد
چشمها تار جهان تار ولی این دل تنگ
به یقین حال و هوای شب یلدا دارد
♦ ♦ ♦ ♦
شعری کوتاه برای شب یلدا
در شب یلدای عشقت شب نشین باده ام
خسته از دلتنگیات با جامها جان داده ام
نیستی هر لحظه اما با منی در شعر من
با خیالت مست در آغوش غم افتاده ام!
♦ ♦ ♦ ♦
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و آمد مه دی سوی مدار
چو گل آویخته بر طره گیسوی نگار
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق
رخ معشوقه و مدهوشی دلداده عشق
شب یلدا شد و گرمست تب ناز و نیاز
عشوه از دلبر و عاشق به میان سوز و گداز
دل عاشق شده خون چون دل یاقوت انار
تا بدیده لب چون پسته گلخنده یار
♦ ♦ ♦ ♦
شعر کوتاه در مورد شب یلدا برای مدرسه
تند و غضبناک، سخت و سرکش و توسن
از در مجلس درآمد آن بت رعنا
روی سپیدش، برابر مه گردون
موی سیاهش، پسر عم شب یلدا
لعبت شیرین، ترش رو گر که ننشیند
مدعیانش طمع برند که حلوا
اشعار کوتاه شب یلدا
پاییز کشید آهی، در مزرعه بلوا شد
موهات بهم خوردند، کم کم گرهها واشد…
رفتی و هر از گاهی پاییز کشید آهی
روزم شب یلدا شد، شب روز مبادا شد
هی یاد تو افتادم چشمم که به ماه افتاد
پس خیره به او ماندم، آنقدر که فردا شد
تو پر، همه دنیا پر، چشمان غزلها تر
هی ـ یک من بی تو ـ در، آیینه تماشا شد
خندیدم و با تردید آیینه به من خندید
یک سنگ به دستم دید، در آینه بلوا شد …
♦ ♦ ♦ ♦
شعر در مورد شب یلدا از شاعران بزرگ
باز هم از تو نوشتم بدنم میلرزد
من نفس می زنم و پیرهنم میلرزد
آمدم فال بگیرم مثلا یلدا بود
شعری آمد که همه جان و تنم میلرزد
بعد تو یاس خزان کرد قناریها مُرد
بغض را می خورم اما دهنم میلرزد…
♦ ♦ ♦ ♦
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را
منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟
مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود
تا به نقاشیاش آبی نکشد دریا را
حرف را میشود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم بخواند غمِ ناپیدا را
عطر تو شعر بلندی است رها در همه سو
کاش یک باد به کشفت برساند ما را
تو همانی که شبی پر هیجان میآیی
تا فراری دهی از پنجرهها سرما را
فال میگیرم و میخوانی و من میخندم
بنشین چای بخور خسته نباشی یارا!
شعر کوتاه تبریک شب یلدا
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ما به چه کارش میخورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه توفانیام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه میگفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
♦ ♦ ♦ ♦
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگِ قشنگ ازکفِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دلِ تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟
♦ ♦ ♦ ♦
شعر یلدایی زیبا
شب را با سیاهی
تاریکی دل
غصه
اشک ناامیدی
بی وفایی شناختند
حال در همین شب
ستارهها درخشیدند
ماه عشوه گرانه تابید
عاشق به عشقش رسید
شب شروعی شد
روشنایی برای فردای گم شده
دامنش را گسترد
یگانه دختر مهتاب بیاید
زاده شد
زیبایی در مرداب
گلی در ظلمت
در یگانه شب گیتی
عالم تک ستارهای دید
دل باخت
عاشقانه جشن گرفت
یلدا آمد
با تمام نبایدهایش
با حکم مرگش
شعر زیبا در مورد شب یلدا
شب بی موج و من تنها
شبی با آن نگاه نازک مهتاب و لبخند ستاره
میان اوج تاریکی و انوار
و من خاموش و بی پروا
نگاهم روبروی سایههای روشن و زیبا
نگاهم در نگاه عشقهای پرفروغ است
و من هم
آن مثال موجهای رانده در شنزار ساحل
که با یک راه برگرداندن
به سوی آب دریا میخروشند
شب یلدا
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی
شبی مایوس و سرگردان، دارم امشب
دلم در خلوت صحرای خود هزاران بار قاصد بود
ولی
امشب، کسی نیست
که این پیک دلم را هم صدا بخشد
و این
یلدای ما را همسفر خواند
شب یلدا
♦ ♦ ♦ ♦
شعر کوتاه و زیبا برای شب یلدا
شب بود
شبی جدا از شبهای سپری شده
شبی پر از خاطره
پر از هیاهو
پر از احساس پرواز
شبی آکنده از نیاز
شبی بود از شبهای اول زمستان
شبی در ظاهر سرد
اما در وجود ما بود گرم
گرم در باطن انسانها
شبی گرم به خاطر احساس شادی
به خاطر احساس علاقه عاشقان
شبی بود از شبهای دی ماه
شبی که همه مردم شاد بودند
همه میخواستند باشند میهمان مهربانی
میخواستند باشند در خاطره این شب جاودانی
آنها پر بودند از عشق
پر بودند از بوی بهار
پر بودند از بوی خاک تازه باران دیده
این شب:
شب یلدا بود
شب خاطرهها
شب با هم بودن و در کنار هم
شب احساس آزادی و رهایی
شب پرواز و جدایی
جدایی از غم و اندوه
شب دوباره زیستن
دوباره نگریستن
نگریست به دنیای پر از زیبایی
با تمام سختی و نگرانیها
شب زیستن با تمام ای کاشها و امیدها
بلی
بود شب یلدا
بهترین شب سالهای عمر ما
شعر زیبای تبریک شب یلدا
یلدا
سفیدی چشم کودکیست، سیاه،
بر منقار کرکس
یلدا
گیسوان بلند و
خیس مادر من بود
که دسته دسته
بر دست سیاه زمستان
طعمه باد شد
یلدا
عمق زخمهای من است
که با هیچ ضیافتی
سیر نمیشود
یلدا
دردهای
یله شده من است
که سحرشان را سِحر،
کرده اند
یلدا
عشق من بود
به کوتاهی یک قطعه
و یلدا، آه!
آیینهای بود
بر پیشانی غزلم؛
که با مکر انار،
در هم شکست!
یلدا؟
آلزایمر من است
کجا، گذاشتماش؟
♦ ♦ ♦ ♦
شعر زیبا برای شب یلدا
یلدا، دوباره در آغاز فصل سرد
شعر و غزل را برای وسعت تنهایی تو عاشقانه کرد
شب را کنار تو
با خماری و مستی توی برف
پس لرزههای اول دیماه را نشانه کرد
ساعت به اول زمستان رسیده است
امشب دل غزل زده ام را درمان چه میشود
دیگر به مغز پریشان من، خون نمیدهد
دیر آمدی
تنهاترین ستاره یلدای سال پیش
دیگر به فکر تو هم آرام نمیشود
آری
پاییز بی بهار به انتها رسیده است
اینجا دوباره خواب از سر کلاغان شهر ما
با فال و غزل و هندوانه
یکجا پریده است
امشب از ترس کابوس منتظر
بر دست نوشتههای یخ زده
کبریت میکشم
شاید پناه برم از سرمای سرنوشت
به رویای تو
به امید اضطراریت
این شعر هم به تاراج سرمای امشب بلند شد
شاید دوباره ایمان بیاوریم،
به آغاز فصل سرد
♦ ♦ ♦ ♦
همه برای یک دقیقه بیشتر شدن یلدا
لحظه شماری میکنند
جز بچههای بیخانمان
که باید یک دقیقه بیشتر بلرزند
خدایا
سرگرم یلدا که شدیم
یک دقیقه را
کم کن
شعر شب یلدا کوتاه و زیبا
حالا دیدی؟!
پاییز هم تمام شد
یلدا هم گذشت
زمستان هم تمام میشود
هیچ چیز پایدار نیست!
اما دلی که تنگ باشد
همش به دنبال بهانه میگردد
که دل تنگیاش را با یک فصل
یا یک شب توجیه کند!
اینها تقصیر هیچ کس نیست
مشکل دلهایمان است
که زود به زود
و برای کسانی تنگ میشود که
خیلیهایشان لیاقت این دلتنگی را ندارند
شعر زیبا برای شب یلدا کوتاه
یلدا
زنى ست
كه موهاش را تا كمر
بلند كرده
ایستاده روبروى خودش
و خطّ چشم مى كِشد،
زنى كه دستش
بوى سیب و آیینه گرفته
لبش رنگ انارِ دندان خورده…
كه لباس شبش
حریرِ بى حریمى ست
كه مردِ خوابهاى شبانه اش را
به آن مى پیچد
یلدا
طولانى ترین گریه مردى ست
كه خواب نمى بیند
كه تا كمر خم شده
از وقتى
زنش موهایش را كوتاه كرده
و رفته،
زنى كه خطّ چشمش ریخته
بس كه وقت رفتن
گریه كرده
یلدا
همین نبودنِ زنى است
كه موهایش
كمر مردى را خم كرده…
شعر کوتاه در مورد شب یلدا + شعر زیبا برای شب یلدا
شعر کوتاه در مورد شب یلدا برای بچهها که معمولا خیلی بیشتر از بزرگترها در محیط اطراف خود غرق می شوند و حال و هوایی متناسب با شب چله می گیرند بسیار مناسب است. خواندن یک شعر زیبا در مورد شب یلدا علاوه بر خوشحال کردن افراد حاضر در جمع، باعث رنگ و بو دادن به این جشن باستانی میشود که امیدواریم به شما خوش بگذرد.