شعر دوبیتی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را در سایت سماتک می خواهید اگر به دنبال جدیدترین متن شعر شهادت امام کاظم علیه السلام هستید در ادامه این بخش اشعار دوبیتی شهادت امام موسی کاظم را تهیه و گردآوری کرده ایم.
در این زندان که ره بسته است پرواز صدایم را
نمیبینم کسی را جز خودم را و خدایم را
سرم را میگذارم روی زانوهای لرزانم
یکایک میشمارم غصههای زخمهایم را
پریشان حالم و از استخوانم درد میریزد
نمیجویم زدست هرکس و ناکس دوایم را
اگر چه زخم تن دارم کبودی بدن دارم
ولی خرج عبادت مینمایم لحظههایم را
حضور دانه زنجیر در راه گلوگاهم
دو چندان مینماید بغض سنگین دعایم را
نمیگویم چه کردم تازیانه با وجود من
ببین پر کرده خون پیکرمن بوریایم را
اگر بنشسته میخوانم نمازم را در این زندان
غل زنجیرها کوبیده کرده ساقی پایم را
پسرش نیست، که تا گریه کند بر پدرش
پس شما گریه بر آن کشته بیداد کنید
نگذارید که معصومه خبردار شود
رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید
شهادت حضرت موسی بن جعفر تسلیت باد
اى كه در ماتمت، دل پر از غم شده
قامت آسمان، از غمت خم شده
بخوان نماز، كه خود دل از وضو برفت
كه حلقه ها، بر تن پاكت فرو برفت
گل زهرا اسیردرد و بلا وای وای
کنج زندان غم شد کرببلا وای وای
مضطر گشت و نالان/خورشید خراسان
با ناله بگوییم/تسلیت رضا جان
یا موسی بن جعفر باب الحوائج…
بسکه در کنج زندان رنج و بلا کشیده
قامت عمرش از این بار بلا خمیده
از جانش شده سیر/از غصه شده پیر
همدش به غربت/گشته غل و زنجیر
یا موسی بن جعفر باب الحوائج…
عاقبت شیعیان بر وصال او رسیدند
پیکرش را به روی تخته در بدیدند
واویلا و فریاد/از این ظلم و بیداد
از زندان بغداد/یوسف گشته زاد
یا موسی بن جعفر باب الحوائج…
ای کاش طاقهای آسمان میشکست و باران بلا بر زمین نازل میشد و این اتفاق ناگوار نمی افتاد!
شهادت حضرت موسی بن جعفر تسلیت باد
دیده گریان موسی بن جعفر
حق ثنا خوان موسی بن جعفر
سر در خانه دل نوشته
جان به قربان موسی بن جعفر
ما سائلانت هستیم/دل بر ولایت بستیم/بر خاک تو بنشستیم
یا سیدی یا مظلوم…
لاله گلشن هل اتایی
تو به درد دو عالم دوایی
کنج زندان به دستان بسته
گره از کار خلقت گشایی
باب المراد مایی/آرامش دلهایی/تو یوسف زهرایی
یا سیدی یا مظلوم…
بسکه دشمن نموده جفایت
تا به گردون رسیده نوایت
بر تو خون گریه کرده دمادم
غل و زنجیر سندی به پایت
از ظلم او افسردی/چون لاله ای پژمردی/بس تازیانه خوردی
یا سیدی یا مظلوم…
گرچه تو سرور عالمینی
بر نبی روشنای دو عینی
گفتهای که تنت را گذارند
در ره زائران حسینی
با نوحه عاشورا/شد ذکر تو یا جدّا/با یاد کرببلا
یا سیدی یا مظلوم…
بسم رب الکاظم علیه السلام
السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض
سلام و درودالهی بر موسی بن جعفر آنکه گرفتار شکنجه زندانهای تاریک بود و با پاهایی مجروح از این جهان رخت بربست.
به سفارش حضرت سلطان علی ابن موسی الرضا
علیه السلام به ریان بن شبیب:
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ
بر روی تخته بود ولی پیرهن که داشت
هنگام دفن ، پیکر پاکش کفن که داشت
از بس که زَجرِ دوره زندان کشیده بود.
پیکر نمانده بود، ولی نیمه تن که داشت
آقا برای بوسه دختر دهن که داشت
از جهان رفته با قلب خسته
نزد زهرای پهلو شکسته
راحت از جور و زنجیر کین شد
خاک غم بر سر مسلمین شد
خدایا! به حق تن رنجور موسی بن جعفر
فرج مهدی منتظَر را برسان
شهادت حضرت موسی بن جعفر تسلیت باد
ممدوح کعبه، ٱشهد بالله کاظم است
جبریل وحی بندهٔ درگاه کاظم است
عبد حسین، شیعهٔ دلخواه کاظم است
هر کس علی شناس شد از راه کاظم است
کاش میشد، اشک ریزان، بی قرارت همچو شمع
شعله گیرم من بسوزم در جوارت همچو شمع
باب الحوائج شد تا بگیرد دست ها را
سالروز شهادت باب الحوائج حضرت امام کاظم علیه السلام تسلیت باد.
در عزایت شده، فاطمه نوحه گر
بر دل دخترت، رفتنت زد شرر
فدای تو، که زندگی ات پر بلاست
آخر سر، گریه کنِ تو امام رضاست
شهادت حضرت موسی بن جعفر تسلیت باد
کبوترانه به سوی تو میپرم امشب
هوای عشق تو افتاده در سرم امشب
ندیدهام حرمات را به خواب هم حتّی…
به بزم عاشقیات ره نمیبرم امشب
ولی تو حضرت باب الحوایجی ای ماه!
نمیشود ز تو این گونه بگذرم امشب
مرا به روضه ماه رجب بخوان آقا
بکن ز مرثیههایت معطّرم امشب
به کظم غیظ تو سوگند! من پُر از دردم
بگو چگونه به رویت نیاورم امشب
به زائران تو حتی… چقدر بیرحمند
به فکر آن همه گلهای پرپرم امشب
به رنگ شعر من آقا نگاه کن… انگار
که سرختر شده اوراق دفترم امشب
هوای هیچ کسی در سرم نمیگنجد
که من هوایی موسی بن جعفرم امشب
شعر از وحیده افضلی
راحت شدی ای مولای من! از «این گردابهایلی که هیچش کناره نیست»؛ شهادت امام کاظم تسلیت عرض میکنم
یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا
بزم عزا به پا کن امشب برای بابا
ای شیعیان بیارید عطر و گلاب و قرآن
موسی بن جعفر آزاد، گردد ز کنج زندان
شهادت غریبانه امام کاظم (ع) تسلیت باد
زیر سنگینی زنجیر سرش افتاده
خواست پرواز کند دید پرش افتاده
میشود گفت کجا تکیه به دیوار زده ست
بسکه شلاق به جان کمرش افتاده
آدم تشنه عجب سرفه ی خشکی دارد
چقدر لخته ی خون دور و برش افتاده
گریه پیوسته که باشد اثراتی دارد
چند تاری مژه از پلک ترش افتاده
هر کس ایام کهنسالی عصا میخواهد
پسرش نیست ببیند پدرش افتاده
آنکه از کودکی اش مورد حرمت بوده ست
سر پیری به چه جایی گذرش افتاده!
به جراحات تنش ربط ندارد اشکش
حتم دارم که به یاد پسرش افتاده
در کنج سیه چال بلا غرق دعایی
جان از غم مادر دهی و سوی خدایی
عمرت شده طی گوشه ی زندان و به غربت
عالم شده مبهوت تو از این همه محنت
شهادت حضرت موسی بن جعفر تسلیت باد
دلها در فراق امام غریبی سوگوار است که سالها تحت آزار و تعقیب و شکنجه بود، امامی که مدتها زیر نظر بود و در تبعید و زندانهای تک سلولی و سیاهچالهای بغداد در غل و زنجیر به سر میبرد. ۲۵ رجب شهادت هفتمین مقتدای مومنان، حضرت امام موسی کاظم(ع) را بر رهروان شکیبای قافله ایمان تسلیت عرض مینمائیم.
چشم گردون در عزای موسی جعفر گریست
دیده ی خورشید بر آن ماه خوش منظر گریست
او که خود مظلوم و در بند ستمگر بود اسیر
بر غریبی شهید کربلا یک سر گریست
شهادت غریبانه امام کاظم(ع) تسلیت باد
فقط نه قلب زن زشت کاره میشکند
که در غمم دل هر سنگ خاره میشکند
چنان زده است که بعضی از استخوانهایم
ترک ترک شده با یک اشاره میشکند
کشیده خوردم و امروز خوب فهمیدم
میان گوش چرا گوشواره میشکند
من از شکنجهگرم راضیام که میزندم
چرا که حرمت ما را نظاره میشکند
فشار این غل و زنجیر ساق پایم را
هنوز جوش نخورده دوباره میشکند
بگو به زهر بیاید که قفل این زندان
از آتش جگر پاره پاره میشکند
یکی یکی همه میلههای سخت قفس
نفس بیافتد اگر در شماره میشکند
وارث غربت حسین
بی تو هستم به شور و شین
قبله ی قلب من کجاست
حرم عشق کاظمین
شهادت غریبانه امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد
غروب غربت آمیخته هفتمین آفتاب ولایت را به تمام آزادگان جهان، تسلیت میگوییم.
ایام سوگوارے موسی ابن جعفر اسٺ
آن نازنین امام ڪه فرزند حیدر اسٺ
باب الحوائج اسٺ و هفتمین امام
آن قبلہ مراد که ذاٺ اڪبر اسٺ
التماس دعا …
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیت نکند پیرهنش را
اصلا بگذارید روی خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق بهم ریخته کتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته در، تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
این هفت کفن روضه گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را
نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را
شهادت امام زندگی، مظهر بندگی، باب الحوائج را خدمت شما و شیعیان جهان تسلیت عرض میكنم.
چو باغبان درغم گل، زهجروسنگینی غل
خمیده گردیده، قدّ رسای موسی ابن جعفر
رضا کند آه و زاری به موج غم گشته جاری
ز چشم معصومه، اشگ عزای موسی ابن جعفر
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد
موسای طور غربتم و خسته و بیعصا
مجروح عشق هستم و محکوم بیخطا
افتادهام به گوشه زندان بی کسی
در حسرتم به دیدن یک یار آشنا
زندانی بدون ملاقات عالمم
کز اهل و از عشیره خود گشتهام جدا
در قعر تیرگی نفسم بند آمده
از دود شعله ستم و قحطی هوا
گاهی که خواب میبردم فکر میکنم
هستم چو یک کبوتر آزاد در فضا
پر میکشم ز دام و در آفاق میپرم
در دست باد هر طرفی میروم رها
ناگه ولی به ضرب لگد میپرم ز خواب
جا میکند به پیکر من جای ردّ پا
زخم فلز به گردن من دائمی شده
سرتا به پا شکسته تنم زیر چکمهها
در سجده بسکه پیکر من آب رفته است
انگار روی خاک فتاده است یک عبا
گیسوی من به پنجه دشمن گرفته خو
مثل جنازه روی زمین میکشد مرا
وقتی که خسته میشوم از لطمههای او
میگریم از اسارت زنهای کربلا
باران آتش و سر بر نیزه بود و سنگ
آواز و رقص و هلهله شده پاسخ عزا
شعر از مجتبی صمدی شهاب
چون موج به هر کرانه می خوردی تو
بس طعنه از این زمانه می خوردی تو
از دست عدو به جرم حق خواهی و عشق
چون فاطمه تازیانه می خوردی تو
شهادت مولا اباالحسن موسی بن جعفر(علیه السلام) محضر قطب عالم امکان امام زمان عج
ومحضر سلطان علی ابن موسی الرضا علیه السلام تسلیت باد
خدایا بحق امام کاظم (ع) توفیق کظم غیظ در لحظات سخت امتحان را به همه ما عطا بفرما. آمین.
شهادت امام کاظم(ع) تسلیت باد
«السلام علیک یا عَلَم الدین و التّقوی
السلام علیک یا خازن علم النبیین
السلام علیک یا نائب الاوصیاء السابقین
السلام علیک یا مولی موسی بن جعفر و رحمةاللّه و برکاته»
خداحافظ ای دستهای پاک عبادت!
خداحافظ ای پیشانی پینه بسته از تهجد شبانه!
خداحافظ ای نور خدا در تاریکیهای زمین!
خداحافظ ای درهای رحمت الهی، از دستهای شما جاری بر روی خاک!
خداحافظ ای معدن انوار علم و وارث سکینه نیاکان پاک!
خداحافظ ای کوچههای غریبه کاظمین!
خداحافظ ای سالها زندان، سالها غل و زنجیر!
خداحافظ ای سالها انتظار!
بگذار و بگذر؛ خشت خشت دیوارهای تاریک زندان را و لحظه لحظه تنهاییات را!
بگذار و بگذر؛ تمام دلتنگیها و بی کسیهایت را!
بگذر از این شهر که مردم قدر تو را نمیدانند و خورشید عالم تاب را بر بالای سرشان نمیبینند!
سلام بر آن آقای غریبی که شیعیان به میمنت آزادیشان به استقبال آمدند ولی پیکر تابناکش با غل و زنجیر از کاخ هارون بیرون آمد. شهادت مظلومانه امام کاظم(ع) تسلیت باد
شکر خدا که دیدهٔ ما تر نوشته شد
در سینه ها ولایت حیدر نوشته شد
دلها محب آل پیمبر نوشته شد
عالم گدای موسی بن جعفر نوشته شد
ما را بزیر دست خودش پرورانده او
رزق حلال را به محبان خورانده او
گاهی کنار سفره، کنارش نشانده او
گاهی بنام کوچکمان باز خوانده او
شکر خدا که بردهٔ مازاد نیستیم
از قید و بند بندگی آزاد نیستیم
بس که امام کاظم ما با محبت است
رفتار او همیشه نشان کرامت است
با نوکران خویش، مرامش سخاوت است
قبل از سؤال، سیرهٔ آقا اجابت است
اصلاً اجابتش به دعا فعل رایج است
آری عزیز فاطمه باب الحوائج است
لطفش عطا کند همهٔ عالمین را
مهرش جواز، غلغلهٔ نشأتین را
از او بگیر تذکرهٔ کاظمین را
خواهیم از او زیارت کوی حسین را
ای خوش بحال آنکه چشیده محبتش
ای بد بحال آنکه ندارد ولایتش
موسی عصا فکند که او اژدها کند
عیسی اگر دعا بکند، او روا کند
یوسف به او ز چاه، خودش را رها کند
طوفان نوح از نفحاتش چها کند
داده نجات، سلسلهٔ انبیاء را
برده بدوش بار همه اوصیاء را
در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی
تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم
یلدا ترین شب است شب این سیاه چال
پیر و نحیف و بی کس و بی همصدا منم
با خشت های سنگی و با میله های خویش
زندان به حال و روز دلم گریه می کند
خون می چکد زِ حلقه و می سوزم از تبم
زنجیر هم به سوز تبم گریه می کند
پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار
در تنگنای سرد و نموری افتاده ام
از بار حلقه های ستم خرد گشته ام
دور از شعاع کوچک نوری فتاده ام
چشمم هنوز خیره به در باز مانده است
خونابه بر لبم پی هر آه آمده
گویی فرشته است که در باز می کند
اما نه باز قاتلم از راه آمده
اینبار هم به ناله من خنده می زند
دستی به زخم تازه ای زنجیر می كشد
با هر نفس به کنج لبم خون نشسته است
با هرتپش تمام تنم تیر می کشد
چشمم به میله های قفس خو گرفته است
کی می شود که خنده به روی رضا زنم
کو دخترم که باز بخندد برابرم
کو قوتی که شانه به موی رضا زنم
ای بی حیا ترین که مرا زجر می دهی
در زیر تازیانه چنین ناروا مگو
خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا
اما بیا به مادر من ناسزا مگو
شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام تسلیت باد
زیباترین متن مداحی و اشعار تسلیت شهادت امام کاظم علیه السلام را در سایت سرگرمی سماتک خواندید امیدواریم از متن شعر شهادت امام کاظم علیه اسلام و زیباترین اشعار دوبیتی تسلیت شهادت جانسوز امام موسی کاظم ع راضی بوده باشید.