متن شعر مداحی شهادت امام هادی علیه السلام به همراه شعر در وصف شهادت امام هادی ع را در این بخش از سایت سماتک آماده کردیم و شما می توانید از متن شعر در مورد شهادت امام علی نقی برای مداحی و سوگواری هایتان استفاده کنید.
گلچینی از شعرهای ویژه شهادت امام علی النقی الهادی (ع) را برای شما دوستان عزیز در سایت سماتک قرار داده ایم این شعرهای زیبا از شاعران معروف و مشهور می باشد که در وصف و مصیبت شهادت امام هادی (ع) سروده اند شهادت امام علی النقی الهادی (ع) را به شما شیعیان راستین تسلیت می گوییم امیدواریم شعر در وصف شهادت امام هادی علیه السلام مورد توجه شما عزیزان واقع شود در ادامه جزئیات بیشتر شعر در مورد شهادت امام علی نقی علیه السلام را در سایت سماتک خواهید خواند با ما همراه باشید.
بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی
ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی
واویلا آه و واویلا…
به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را
همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا
واویلا آه و واویلا…
چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر
که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر
واویلا آه و واویلا…
ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم
چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم
واویلا آه و واویلا…
ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده
عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده
واویلا آه و واویلا…
ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا
دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا
واویلا آه و واویلا…
میان مقتا عشقش ، حزین و خونی و عریان
حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان
واویلا آه و واویلا…
ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر
حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر
واویلا آه و واویلا…
شاعر: امیر عباسی
چشمهايت فرات دلتنگي
اشکهايت تلاطم غمهاست
حال و روز دل شکستهی تو
از نگاه غريب تو پيداست
اي غريب مدينهی دوم
مرد خلوت نشين سامرّا
التماس هميشهی باران
حضرت عشق التماس دعا
کوچهی خاکي محلهی غم
در غرور از حضور سادهی توست
ولي افسوس شرمگين تو و
پاي پر پينه و پيادهی توست
آه آقا تو خوب مي داني
که دل بيقرار يعني چه
پشت دروازه هاي شهر ستم
آن همه انتظار يعني چه
چه به روز دل تو آوردند
رمق ناله در صدايت نيست
بگو اي نسل كوثر و زمزم
بزم شوم شراب جايت نيست
بي گمان بين آن همه غربت
دل تنگ تو نينوائي شد
روضه هاي كبود طشت طلا
در نگاه ترت تداعي شد
آري آن لحظه ماتم قلبت
بي کسي هاي عمه زينب بود
قاتلت زهر کينه ها ، نه نه !
روضهی خيزراني لب بود
در عزاي تو حضرت باران
که گريبان آسمان چاک است
نه فقط چشم هاي ابري ما
روضه خوانت تمام افلاک است
شاعر: یوسف رحیمی
باز شب شهادت تو روضه ها
پر بزن دوباره تا سامراء
با صداى غم منادى ميگه دل به غصه دادى
ميزنم سينه برا امام هادى
السلام عليك سيدَنا شهيدٌ و مسموم، أمامَنا
قلبم از غم تو شده كباب
كى برده تو رو تا بزم شراب
زدى ناله پشت ناله زير لب گفتى محاله
هتك حرمت حسين بيش سه ساله
السلام عليك سيدَنا شهيدٌ و مسموم، أمامَنا
به ياد شهيد كرببلا
ميزدى رو خاكا تو دست و پا
سمت قبله پاكشيدى از جهان خيرى نديدى
روى پاى مادرت نفس بريدى
السلام عليك سيدَنا شهيدٌ و مسموم، أمامَنا
شاعر : رضا تاجیک
آه در سینه ام از زهر شراری برپاست
آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست
سوختم سوختم آبی که نفس می سوزد
حجره ام از جگر سوخته ام کرببلاست
مادرم آمده بالین منِ چشم به راه
تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست
دستِ من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید
بی حیایی که نمی گفت غریب و تنهاست
گاه می رفتم و گاهی به زمین می خوردم
مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست
مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد
راه می آمد و می دید سری بر نی هاست
سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت
خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست
شاعر:حسن لطفی
فتاد مرغ دلم ز آشيان در اين وادي
که هر کجا رود افتد به دام صيادي
به دانهاي در يکدانه ميدهد بر باد
نه گوش هوش و نه چشم بصير نقادي
چنان اسير هوا و هوس شدم که نماند
نه حال نغمه سرايي نه طبع وقادي
نه شمع انجمني تا که روشني بخشد
نه شاهدي که غم از دل برد به شيادي
دلا دل از همه برگير و خلوتي بپذير
مدار از همه عالم اميد امدادي
مگر ز قبله حاجات و کعبه مقصود
ملاذ حاضر و بادي علين الهادي
محيط کون و مکان نقطه ي بسيط وجود
مدار عالم امکان، مجرد و مادي
شها تو شاهد ميقات لي مع اللهي
تو شمع جمع شبستان ملک ايجادي
صحيفه ي ملکوتي و نسخه ي لاهوت
ولي عرصه ي ناسوت بهر ارشادي
نه ممکني و نه واجب چو واحدي به مثل
که هم برون ز عدد هم قوام اعدادي
مقام باطن تو ذات قاب و قوسين است
به ظاهر ار چه در اين خاکدان اجسادي
کشيدي از متوکل شدايدي که به دهر
نديده ديدهي گردون ز هيچ شدادي
گهي به برکه درندگان گهي زندان
گهي به بزم مي و ساز باغي و عادي
تو شاه يکهسواران بزم توحيدي
اگر پيادهروان در رکاب الحادي
ز سوز زهر و بلاهاي دهر جان تو سوخت
که بر طريقه ي آبا و رسم اجدادي
غربت شهر سامرا، غصۀ هر شب منه
عكس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه
گرد و غبار مرقدت، سرمۀ چشم نوكرات
خیلی غریبی آقاجون! بگو چی شد كبوترات؟
شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو كنم
كاشكی می شد با مژه هام، مرقدتُ جارو كنم
آقا بذاركه جونمُ، با هروله فدات كنم
آقا بذار كه رُوم بشه، تو قیامت صدات كنم
سینه زدن با عاشقات، نماز مستیِ منه
این سینۀ خسته باید، یه روز براتُ بشكنه
تو حلقۀ سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم
پاك میشه زنگار دلم، آینه می شم- نور می گیرم
این گریه ها روز حساب، توشۀ كوله بارمه
این سینۀ كبود شده، مدال افتخارمه
بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوكریت
معنی عشقُ فهمیدم، با اون نگاه دلبریت
معجزه كردی آقاجون، كه عاشق خدا شدم
یه تیكه مس بودم كه با، نگاه تو طلا شدم
در سامـره بــر پــا شــده قیامت
یـا حضـرت زهـرا ســرت سلامت
حجةابن الحسن رخت غم کن به تن
امام هادی شده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
داغ رضا تازه شده دوباره
امـام عسکری کند نظاره
جــواد الائمــه عزیـــز فاطمــه
امام هـادی شـده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
سامـره کربلای دیگــر شده
عـزای فــرزند پیمبــر شده
میرسد این ندا واویـلا واویـلا
امام هـادی شـده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
خون گشت از غم، جگر کبابش
بردنـد سـوی مجـلس شرابش
یـا امـام زمـان الامـان الامـان
امام هـادی شـده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
خـون بـه دل حیـدرکرار شد
حضـرت فاطمـه عـزادار شـد
واویــلا آه آه با چه جرم و گناه
امام هـادی شـده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
ای شیعیـان شـد وقت سوگواری
اشک حسن به دیده گشته جاری
دیده گریـان پسـر در عــزای پــدر
امام هـادی شـده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
امام مـا شـد پاره پاره جگر
دیگر سرش جدا نشد زپیکر
وای از این جنایت ظلـم بـینهـایت
امام هـادی شـده مسموم
در سامره جان داده مظلوم
روز سوم از رجب شد سامرا غرق عزا
گشت سوگ شیعه واولاد آل مرتضا
شد دهم مهر ولا پنهان به زیر ابر کین
هادی شیعه بشد مسموم از زهر جفا
بود بالین پدر تنها امام عسکری(ع)
واغریبا گو وگریان بود مشغول دعا
زهر کین پاره جگر بنمود مولامان نقی(ع)
خون دل شد با دهانش آخرین دم آشنا
کرد رو سوی مدینه ناله از دل برکشید
یاد زهرا(س) مادرش کرد وعمویش مجتبا(ع)
با دهانی پر زخون نام حسین(ع) آمد به لب
یادش آمد لحظه ی آخر به دشت کربلا
کربلا جان داد فرزندی در آغوش پدر
سامرا گریان پسر بگرفته بر بابا عزا
تسلیت بادا به مولا حضرت صاحب زمان
از برای جد مظلومش بود صاحب عزا
اهل دردم، غم هادی دارم
سامرایی است دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مرده ی یک نفس سردابم
امشب از خویش برون می آیم
تا به چشمان پرآبش گریم
گاه بر آهِ دلِ شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گریم
کینه اهرمن تیره سرشت
با مدار طبق نور چه کرد
فتنه ی قوم پلید ابلیس
با جمال پسر حور چه کرد
دست تذویر دوباره بی رحم
آتش کینه ی خود را افروخت
در پس پرده ی تنهایی خود
مردی از نسل سلابت میسوخت
رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریف آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمع چشمان شریف آقا
خاک بر فرق من از این جمله
همه چو بسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان گریان
در عزاداری او بر سر زد
جگر زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش
هر که از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش
تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشک ولی
زمزمه کرد و به سینه کوبید
که فدای تو حسین ابن علی
بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذکر نمی افتاد و
یاد آن صحنه ی افتادن بود
یاد میکرد از آن ساعت که
از فراز فرس آقا افتاد
تشنه لب با بدن غرق به خون
گوشه ای در دل صحرا افتاد
یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دوروبرش زوزه کشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد گرگ سرش زوزه کشان
گوش کن مابقی قِصّه ز من
گر چه این روضه دهد آزارت
سر بریدند و دوان سوی حرم
این بود معنی قتل و غارت
حتما ببینید: تصاویر غمگین به مناسبت وفات امام هادی
عالم نشست در غم معصوم دیگری
در روضه های غربت محروم دیگری
پا بر زمین کشیدن مسموم دیگری
ملعون دیگری پی مظلوم دیگری
بر سر نشست حال و هوای زیارتش
پر میزنم به سامره پابوس حضرتش
تنهاترین غریب زمانه چه خسته ای
در کاروان سرای گداها نشسته ای
آقا چقدر پیر شدی و شکسته ای
هرشب بیاد مادر خود چشم بسته ای
در سامرا چه میکنی ای ساکن بهشت
حیف از شما کنار حرامیِ بد سرشت
قلبم شکست حرمتتان را عدو شکست
بردند تا شبانه تو را مردمان پست
با طعنه می تعارفتان کرد مرد مست
اینها تمام زیر سر شام و کوفه است
ملعون توان درک شما را نداشته
حیوان هم از محبتتان بهره داشته
حیدر شدی دوباره به کوچه کشاندنت
بودند خود سوار و پیاده دواندنت
با لحن بد و طعنه و دشنام خواندنت
در مجلس شراب مکرر نشاندنت
آقا تو مرد بودی و طاقت نداشتی
هشتاد و چار زن که به دورت نداشتی
هرچند زخم خوردی و آزار دیده ای
اما بگو سه ساله ی تبدار دیده ای؟
سیلی و تازیانه ی اغیار دیده ای؟
ناموس خویش را سر بازار دیده ای؟
سنگی نشست ناخن پایت شکسته شد
راه نفس به سینه تان سخت بسته شد
با پای زخم خورده عجب کار مشکل است
دنبال نیزه ی سر دلدار مشکل است
دیدن زدیده ای که شده تار مشکل است
لکنت زبان گرفتن و گفتار مشکل است
از شام گفتم و به دلم این حواله شد
وقتی گریز روضه ام ازیک سه ساله شد
دختر سه ساله ای که شبیه ستاره بود
قدی نداشت،زخم تنش بی شماره بود
درد سرش به زیر سر گوشواره بود
طفلک حجاب روی سرش پاره پاره بود
بر روی خاک یاد عمو بدر می کشد
از زخم های زجر و سنان زجر میکشد
شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد.