شعر عاشقانه در مورد قهوه | شعر عاشقانه درباره قهوه

شعر عاشقانه در مورد قهوه | شعر عاشقانه درباره قهوه

شعر عاشقانه در مورد قهوه

شعر قهوه از شعرای بزرگ ایران و جهان در ادامه تهیه و گردآوری شده است اگر به دنبال شعرهای زیبا در مورد قهوه در این پست سایت تفریحی سماتک مجموعه شعر زیبا در وصف قهوه را تهیه و گردآوری کرده است زیباترین شعر عاشقانه قهوه به زبان فارسی برای شما که به دنبال شعر قهوه هستید را در پایین بخوانید شما همچنین می توانید جدیدترین اس ام اس عاشقانه با موضوع “کافه و قهوه” را اینجا بخوانید.

شعر عاشقانه در مورد قهوه | شعر عاشقانه درباره قهوه

شعر عاشقانه درباره قهوه

شعری درباره‌ی قهوه… آه
چه پیش پا افتاده
چه نخ‌نما!
شعری که از قهوه بگوید
گویی سیاستمداری که از وعده‌های انتخاباتی‌اش
به هر حال این‌جا هستیم
در دنیایی که
منِ درون‌مان را با قهوه و شراب و افیون و عشق بیرون می‌کشیم
جام شوکرانت را سربکش و نوشتن آغاز کن!

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

تو به نقش قهوه اعتقاد داری
به پیش‌بینی
به بازی‌های بزرگ
من فقط به چشمانت

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

احساس بدی دست می‌دهد
با مشاهده‌ی مردمی که
قهوه می‌نوشند و انتظار می‌کشند
کاش می‌توانستم آن‌ها را در خوشبختی فرو برم

آن‌ها به آن نیاز دارند
آن‌ها بیش از من به آن نیاز دارند

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

دستش را می‌گیرم
به کافه‌ای می‌رویم
میزی در گوشه‌ی کافه انتخاب می‌کنیم
برایش قهوه سفارش می‌دهم
و آب برای خودم.

به عربی با او حرف می‌زنم
و آب روی قهوه‌اش می‌ریزم
برآشفته می‌شود: دیوانه شده‌ای؟

سعی می‌کند آب را
از قهوه جدا کند
سعی می‌کند.
سعی می‌کند آب را به آب برگرداند.

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

قهوه دم می‌کنم
نصف قاشق سیانور به فنجانت می‌ریزم

لبخند که می‌زنی،
می‌گویم:
قهوه‌ات سرد شده
بگذار عوضش کنم!

این کار هر شب من است،
سال‌هاست که می‌خواهم تو را بکشم
ولی لبخندت را… چه کنم؟!

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

عشقت‌ بدترین‌ عادات‌ را به‌ من‌ آموخت‌! بانوی‌ من‌!
به‌ من‌ آموخت‌ شبانه‌ هزار بار فال‌ قهوه‌ بگیرم‌
دست‌ به‌ دامن‌ جادو شوم‌ و با فال‌گیرها بجوشم‌

عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ تو را در همه‌ چیزی‌ جستجو کنم‌

و دوست‌ بدارم‌
کافه‌ی‌ کوچکی‌ را که‌ عصرها در آن‌ قهوه‌ می‌نوشیدیم‌

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

قهوه‌ات را بخور
آرام گوش کن
شاید با هم دوباره‌ قهوه‌ای نخوریم
و فرصت دیگری نباشد
برای حرف زدن

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

کنار هم نشستیم
قهوه سرد شد
ما گرم شدیم
سر حرف باز شد
لیلا شیرین بود
قهوه تلخ بود
لیلای گرم و شیرین
آقا! یه فنجان دیگه لطفا

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

بوی قهوه این بار
اشیا را آشفته کرده
فنجان نشسته‌ی صبح
مشاجره‌ی عصر
پنجره‌ای که امشب به رودخانه باز نخواهد شد
قهوه‌ای دیگر بنوشیم

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

عادت کرده‌ام
به طعم قهوه
به آدم‌های پشت پنجره‌ی کافه

دست‌هایی که می‌روند
آدم‌هایی که نمی‌مانند

به تو
که روبرویم نشسته‌ای
قهوه‌ات را به‌هم می‌زنی
می‌نوشی می‌روی

یکی
به آدم‌های پشت پنجره‌ی کافه
اضافه می‌شود

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

قهوه‌ام را تلخ می‌نوشم
شکر نه!
فقط کمی لبخند در فنجانم بریز
و
چند قطره از کهکشان نگاهت
آن‌قدر که فنجانم شیری شود

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

آن‌طور که قهوه‌ی نیم‌خورده را پس زدی
زمین لرزید
میز لرزید
دانه‌های شکر غمگین شدند
پاکت سیگار آتش گرفت
و
موشک‌های سپید
به فضا رفتند.
تلخیِ قهوه بر زمین ریخت
و بویِ زخم در هوا پیچید

نه. از اول:
آن‌طور که قهوه‌ی نیم‌خورده را پس زدی
تفنگ الکترونی شلیک کرد
فنجان سفید به بیرون پرتاب شد
از پنجره کافه گذشت
از ساعت پنجِ عصر گذشت
از صفحه شیشه ایِ تلویزیون گذشت
و به کهکشانی
با ستارگانی برّان
غلتان در غشایی معطر
درست بالایِ سرم،
خلاصه شد
غشایِ معطر بر پیراهنم ریخت
و ستاره‌ها
صورتم را بریدند

نه.
کارگردان خوبی نخواهم شد
شعر خواهم گفت برایت
از این به بعد

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

آب در هاون کوبیدن است
اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری
وقتی
آخر همه شعرهای من
تو می‌آیی
و تهِ همه فنجان‌های تو
من می‌روم

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

فنجان را می‌شویم
با دقت خشک می‌کنم
عادت ندارم به قهوه خوردن
قهوه درست می‌کنم
کمی شکر
هم می‌زنم

اگر بمبی بوده باشم
ساعت‌ها مانده به
منفجر شدنم

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

او را می‌نوشم
و
تو را می‌بینم
که
کف فنجان دراز کشیده‌ای
آرام
تلخ
مبهم
قهوه‌ای

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

دلم تنگ می‌شود، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه» داغ
سه «روز تعطیلی» در زمستان
چهار «خنده» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

اگر می‌دانستی جایت
سر میز صبحانه چقدر خالی است
و قهوه
منهای شیرین‌زبانی تو
چقدر تلخ
من و این آفتابِ بی‌پروا را
آن‌قدر چشم‌انتظار نمی‌گذاشتی

قهوه‌ات دارد سرد می‌شود
و طاقتِ آفتابِ نشسته بر صندلی‌ات طاق..

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

کافه‌های شب
نام داستانی غم‌انگیز است
داستانی از رؤیا و رقص و ابر
از گمشدگی
از جوانی‌های خالکوبی شده
و ما
شکست‌خوردگان این داستانیم
قهرمانانی
ته‌نشین‌شده در قهوه و شب

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

می‌شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد

ولی قهوه‌ی غروب‌های دلگیرِ جمعه را
که نمی‌شود تنهایی خورد

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

درست مثل فنجان قهوه
که ته می‌کشد
پنجره
کم‌کم از تصویر تو
تهی می‌شود

حالا من مانده‌ام و
پنجره‌ای خالی و
فنجان قهوه‌ای
که از حرف‌های نگفته
پشیمان است

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

چه روزی است امروز
قهوه‌ای منفرد
تلخ
معطر
امروز را به خاطر بسپاریم

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

آدما میان و می‌رن، دنیای ما مثل کافه‌س
بغض‌شو بشکنه با اشک، هر کی از کافه کلافه‌س

مِنو تقصیری نداره، دلخوشی همیشه محوه
با شکر تحملش کن، قصه تلخه مثل قهوه!

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

فنجون قهوه‌تو، از اشک پر نکن، رو میز کافه‌ها دنبال من نگرد
از قهوه‌های تُرک بوئی نمی‌بری، دنبال رد پا تو فال من نگرد

این قصه کهنه شد، این عشق دیگه مُرد، برگشتی و کسی دیگه تو کافه نیست
برگشتی و کسی این‌جا نمونده و از دیر کردنت هیشکی کلافه نیست

فنجون فال تو از اشک پر شده، رو میز کافه‌ای که باورت نکرد
دیوونگی نکن، تو فکر من نباش، دنبال من نیا، دنبال من نگرد

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو این گوشی
می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی

یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم
بازم ردت رو می‌گیرن همه تو فنجون فالم

بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه این گوشه
هنوزم قهوه‌شو تنها به عشقت تلخ می‌نوشه

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

هی تلخ می‌شود ته فنجان نگاه تو
در گیر و دار عصر خیابان نگاه تو

هی چرخ می‌زند پی آن فال لعنتی
تعبیر می‌شود وسط آن نگاه تو

عکس درون فال به اندوه می‌رسد
تصویر او که رفت میان نگاه تو

در انعکاس نور نئون‌های لعنتی
هی غرق می شود ته فنجان نگاه تو

طعم غلیظ قهوه آخر گرفته است
تلخ و سیاه، خسته و بی جان نگاه تو
؟

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

در کوچه‌های خسته‌ی این دل قدم زدی
با یک نگاه فاصله‌ها را به‌هم زدی

وقتی درون کافه نشستی کنار میز
گفتی دوباره عاشقی و حرف کم زدی

آن‌گاه با نگاه به فنجان قهوه‌ام
فالی برای لحظه‌ی تنهایی‌ام زدی

خواندی تو قصه‌ی ته فنجان قهوه را
من را کنار یک زن عاشق رقم زدی

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

شبیه جرعه‌ای از قهوه‌ی یخ‌کرده می‌مانی
که بعد از سال‌ها ماسیده باشد توی فنجانی

همان‌قدر آشنا اما همان اندازه هم مبهم
که از فنجان تو نوشیده باشم فال پنهانی

تو را نوشیده‌ام فنجان به فنجان و نفهمیدم
که از فنجان چندم نقش فالم شد پریشانی

نمی‌خواهم بماسد قهوه‌ی چشم‌ت ته شعری
که مدت‌هاست فال شاعرِ آن را نمی‌خوانی

تو فنجان نگاهت را پر از شیر و شکر کن تا
کمی شیرین شود این بیت تلخ و بغض طولانی

که می‌خواهم بنوشم کنج دنج کافه، فالم را
همان فالی که تو یک جرعه‌ی یخ‌کرده از آنی

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

من سال‌های سال از این خانه
بیرون نرفته‌ام که تو برگردی

یک بار هم که آمده‌ای ما را
مهمان به قهوه قجری کردی

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

اگر منعم کند دین از شراب خون گیرایت
دو فنجان قهوه می‌نوشم به یاد مردمک‌هایت

دو فال قهوه می‌گیرم، سپس شاید بدانم کی
میسر می‌شود همراهِ هم، فال و تماشایت

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

قهوه‌ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی‌گنجم
دیده‌ام در جهان‌نما چشمی که به تکرار می‌کشد فالم

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
از عکس رُخش قهوه شود آب حیات

عکس رُخ او به قهوه دیدم گفتم
خورشید برون آمده است از ظلمات

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

نمی‌تپد دل خون‌گشته در غبار هوس
سراغ قهوه به جام شراب دشوار است

♣ شعر عاشقانه و احساسی قهوه ♣

قهوه بس تلخست‌ کش نوشند مردم صبح و شام
لیک بس شیرین شود چون گشت با شکر عجین

شعر عاشقانه در مورد قهوه | شعر عاشقانه درباره قهوه

شعر عاشقانه برای قهوه

شعر عاشقانه قهوه را در بالا خواندید مجموعه شعر عاشقانه درباره قهوه بسیار زیبا و احساسی است و این قطعه شعرها درباره قهوه همگی مضمون احساسی و عاشقانه دارند.

برچسب‌ها: ,

جدیدترین مطالب