25 شعر ولادت امام هادی علیه السلام
به مناسبت ولادت امام علی نقی (ع)، شاعران زیادی در طول تاریخ به سرودن اشعار ولادت امام هادی علیه السلام پرداخته اند که حس و حالی معنوی دارد و برای این ایام مناسب است. در اینجا چندین متن شعر ولادت امام هادی (ع) را ارائه می دهیم.
اشعار ولادت امام هادی
به نام نامی هادی که هادی دلهاست
یگانه فاتح دلها امام بی همتاست
امام مهر، امام وفا، امام عشق
امام رأفت و رحمت امام خوبیهاست
هدایتش همه جا را به زیر سایه بَرَد
امامتش متعالی، زِعامتش یکتاست
معلّم همه ی انبیاست آقایم
که میوه ی دل و دلدار سیّد بَطحاست
علیّ چارم ما، مرتضای دوّم اوست
دهم امام تشیّع حقیقت عظماست
فرشتگان مقرّب مقیم حجره ی او
قسم به روح مقدّس سلاله ی زهراست
نواده ی حسن مجتباست این آقا
سلیل آل نبی، نور چشم آل عباست
علیّ دیگر آل حسین آمده است
که وارث همه ی روضه های عاشوراست
قنوت حضرت سجّاد روی دستانش
امین باقر علم نبی همین آقاست
صراط صادق آل علی طریقه ی اوست
شبیه موسیِ کاظم به وقت درد و بلاست
ستاره ی سحر است و شکوه باغ جواد
دوباره کوثر قرآن دوباره ابنِ رضاست
دوباره جدّ غریبش ابالحسن آمد
طلیعه ی حسن عسگری از او پیداست
پدر بزرگ امام زمان ما یعنی…
برای مهدی دین چاره ساز مشکل هاست
بِچِش حلاوت ذکرش، بخوان به لب هادی
که نام حضرت هادی عجیب روح افزاست
ز آستینِ هنر پرورش ادب ریزد
حیات طیّبه اش چون هزار دانشگاست
هرآنکه طالب دریای معرفت از اوست
کلاس جامعه اش رهگشای اهل ولاست
به علم خویش بداند زبان حیوانات
خدای قادر مطلق به علم او داناست
بهشت مائده ای از ولای عظمایش
شفیع هرچه ولایتمدار با تقواست
گناه شیعه ببخشد خدا به مقدم او
نوید باب غدیر است و آیه العظماست
خدا به شیعه ی او عزّت و کرامت داد
بیا که آینه ی هیبت خدا اینجاست
به عصمتش قسم از او مقام می گیریم
به هیبتش قسم از قهر او عدو رسواست
بیا به محفل و کشکول سائلی بردار
که عیدی قدمش استغاثه ی دلهاست
نگو شمرده شمرده که حاجتت داند
نگفته با خبر از حاجت و غم دلهاست
عزیز فاطمه و ترک سائلان هرگز!
بریز غم که وجودش مفرّح جانهاست
مگر زیارت کرب و بلا نمی خواهی؟
کلید کار بدست دعای این آقاست
نظام عالم هستی از او درست شود
بیا که پرچم صبح فرج از او برپاست
متن شعر ولادت امام هادی
آمده ای دل موسم ِ شادی
از قدوم غرق نور ِ حضرت هادی
خوشحالن عاشقا، گلبارونه فضا
مولای ما اومده به دنیا
عیدی میده به ماعلی ّ مرتضی
ابن الرّضا اومده به دنیا
خوش اومدی ای حجت خدا
خوش اومدی ای نور هل اتی
ای گل زهرا حضرت هادی حضرت هادی
خوش آمدی یا امام ِ هادی…سید ُ الأعظم کوثر و زمزم
با نگاهش می بره دل از همه عالم
اینکه تو قنداقه به همه سائلا
یاور و یاره و باب المراده
گل پیمبر وعزیز حیدر و
نوه ی سلطان و ابن الجواده
خوش اومدی ای ملجأ همه
ای روشنی چشمای فاطمه
ای گل زهرا حضرت هادی حضرت هادی
خوش آمدی یا امام ِ هادی…من که دل بر توبستم ای آقا
سائلی در سامرایت هستم ای آقا
از آسمون ِ دل به یُمن ِ مَقدَمت
بارون ِ خوشحالی داره می باره
هر کسی شد گدا
به حریم شما
سرمایه داره و غمی نداره
حاجت مارو از وفا بده
تذکره ی کرببلا بده
ای گل زهرا حضرت هادی حضرت هادی
خوش آمدی یا امام ِ هادی…
شعر ولادت امام علی نقی
غنچه ای دیگر عیان شد در گلستان ولا
شد مدینه نور باران و زمین شد با صفاجشن میلاد نقی آن مظهر پاکی و صدق
هم ولی الله هستی هم امام و مقتداکوکب حق و حقیقت سر زند از کوی او
ماه رخشان را سزد در وصف او گوید ثناگاه گاه شادی و جشن و سرور اهل بیت
هم غدیرخم رسد هم زاده شد ابن الرضانام نیکویش علی و کنیه اش چون مرتضی
چون یداله دست حق و چون علی مشکل گشاقلب ما ای حضرت هادی روان شد سوی تو
تا که از لطف عمیم ات قلب ما یابد شفاشهر بطها یافت دُری دیگر از آل رسول
سایه گستر گشته مهر کودکی نعمت فزاهم جواد و هم عروس فاطمه شادمان از او
هم برای اهل ایمان گشته میر و رهنماحوریان پیوسته بر لب نغمه خوان او شدند
جمع گشته گرد مهد هادی نورالهدااوست نوری دیگر از دامان زهرای بتول
جد مهدی باشد و بر ما ولی و پیشوایادگار جانفزایش شد دعای جامعه
از دعای اوست تا روح دعا دارد صفابا نگاهی پر شود جام تهی ما دگر
صاحب جود است مردم هادی ابن الرضاقبر زیبایش بود در بارگاه عسگری
کربلا خواهم ز حق و کاظمین و سامرا
شعر ولادت امام هادی کوتاه
می خونن مدح تو همه اهل سما
یا علی النقی یا ابن الرضا
دلم آقا به دام تو عمریه اسیره
برده منو سمت خدا جامعه کبیره
یاعلی علی مولا امام هادی
تا ابد برا من تو هستی مقتدا
سیدی مددی یا علی مرتضا
ولای تو شیرخدا شده آب و دونم
کوری چشم دشمنا من برات می خونم
یاعلی علی مولا علی یاحیدر
ز یمن قدم تو عزیز خدا
عاشقا دلاشون پرزده سامرا
رو سر در عرش خدا جبرئیل نوشته
سامره ی تو آقاجون عین بهشته
یاعلی علی مولا امام هادی
شب شب مستی و وقت شادیه
موسم میلاد حضرت هادیه
از آسمون گل می باره دلا شاده شاده
کف بزنید ولادت ابن الجواده
یاعلی علی مولا امام هادی
شعر کوتاه ولادت امام هادی
امام هادی سیدی خوش امدی…
گل پسر امام رضا خوشحال و شاده
عیدی ما به دستای امام جواده
ای گل زهرا صله ای به ما بده
مریض عشقیم نمیگیم شفا بده
فقط آقا جون به ما کربلا بده
ای عزیز زهرا
امام هادی سیدی خوش امدی…
امام هادی سیدی خوش امدی…
خدا رو قلب همه ی هستی نوشته
سامره ی تو آقا جون خود ِ بهشته
کی میشه آقا،جون ِ من فدای تو
داد میزنه این،عبد ِ بی نوای تو
کعبه ی عشقم صحن سامرای تو
ای عزیز زهرا
شب فراق امشب، سحر شد ای یاران
عیان ز بحر نور، گهر شد ای یاران
جوادِ اهل البیت، پدر شد ای یاران
تو هادی آل محمّدی مولا
علیّ الهادی خوش آمدی مولا
مژده ی رحمت اومد از عالم بالا
ابن الرضای دوّمین اومد به دنیا
عالم امکان همه گلباران شده
چشمه ی رحمت جاری و روان شده
نور امامت جلوه و عیان شده
ای عزیز زهرا
شعر در مورد تولد امام هادی علیه السلام
با صفاتر شد بهشت دین و مکتب
جام دلها شد ز خوشحالی لبالب
نوه ی سلطان به دنیا اومد امشب
تهنیت یا اُمّ ابیها
ذکر ما نام خوش ِ دلبر
چشم مَلَک ز شعف شد تر
دیده گشوده به این دنیا
هادی ِ آل پیغمبر
خوش آمدی پسر زهرا…یا امام ِ هادی ای نور خدایی
تو ولیُ الله و مصباحُ الهُدایی
گل گلزار جواد بنُ الرّضایی
به فدایت جان و تن ما
عالم امکان گلباران
گشته ز مقدم تو آقا
شامل حال ما گشته
لطف دمادم تو آقا
خوش آمدی پسر زهرا…ای جمالت وَجه ِ حُسن ِ حَی ّ یکتا
ای نگار هل اتایی ِ دل آرا
آرزو داریم به زودی یبن زهرا
سامرا گردد نصیب ما
در دلمان داریم آقا
حاجت صحن و سرایت را
جاده ی کرببلایی ها
می گذرد از سامرا
خوش آمدی پسر زهرا…
شعر میلاد امام هادی
دلا در خانه ابن الرّضا، ابن الرّضا را بی
چراغ و چشم زهرا و علیّ مرتضی را بینز انوار رخ ابن الرّضا روشن فضا را بین
فروغی دلنشین و دلربا و جانفزا را بینعروس حضرت زهرا بهار شادی آورده
برای شیعیان امشب امام هادی آوردهدو چشم دل ز هم بگشا که حُسن دادگر بینی
در ابناء بشر آئینه خیر البشر بینیدر آغوش جواد ابن الرّضا قرص قمر بینی
بیا تا نخل سرسبز ولایت را ثمر بینیدوباره شیعه را از نور حق دل منجلی آمد
که از سوّم محمّد، در جهان چارم ولی بینهمه گیرید جان بر کف رخ جانانه پیدا شد
به گرد شمع رویش یک جهان پروانه پیدا شدزمین، در سینه خورشید خداوندت مبارک باد
جواد ابن الرّضا میلاد فرزندت مبارک بادموحّد گشته دل با یاد بسم الله ابرویش
زبور، انجیل، قرآن را بخوان در مُصحف رویشجواد ابن الرّضا چون شاخه گل می کند بویش
دل پیغمبران یکسر اسیر طُرّه ی مویشچه خوانم مهر یا مه یا چراغ انجمش خوانم
همان بهتر که خود ابن الرّضای دوّمش خوانمبه سیرت مظهر واجب به صورت صورت امکان
به رخ، “و الشّمس” و مو، “و اللّیل” و دل، “عرش استوی الرّحمان”فیوضاتش رسد هم بر ملک پیوسته هم انسان
عبارات و کلام روح افزایش اخ القرآنبه بازار ولایت یوسف زهراست این مولود
یم دو گوهر است و دُرّ نُه دریاست این مولودعلی، نام و محمّد، صورت است و بوالحسن کُنیَت
بیانش دُرّ، دلش دریا، کفش باران، دمش رحمتکلامش نور و مهرش دین و حبّش معنی طاعت
ولیّ خالق منّان امام عالم خلقتامامت جاودان از او قیامت را امان از او
حقیقت را زبان از او طریقت را نشان از اوبه کوی اش بندگی کن خواهی ار عبد خدا گردی
بخوان اوصاف او تا با پیمبر همصدا گردیمبادا لحظه ای در عمر خود از او جدا گردی
بکوش انسان که در خطَّ تولایش فدا گردیبقا خواهی فنا در مکتب سرخ ولایت شو
جمال هادی آل محمّد بین، هدایت شوخرد را آبرو با آبرویش بستگی دارد
وجود عالم هستی به مویش بستگی داردحیات جاودان بر آب جویش بستگی دارد
شفای دردها بر خاک کویش بستگی داردوجود ما به مهر آن امامی مفتخر گردد
که شیر وحشی از آهو به گردش رام تر گرددزهی بحری که همچون عسکری در دل گهر دارد
زهی ماهی که از خورشید رویی خوبتر داردبه پیشانی فروغ حجّت ثانی عشر دارد
به صلب خویش مولانا امام منتظر داردسلام ما به ابناء و به آباء گرام او
خوشا آنکس که شد آن هادی عترت امام اوخوشا آنکو کنار تربتش اشک رجا دارد
شرار ناله، سوز سینه، حال التجا داردامامی گز نگاهش درد انس و جان دوا گردد
عجب نبود که “میثم” هم از او حاجت روا گرددبه دل حال مناجات و به لب ذکر دعا دارد
خداوندا دلم پیوسته شوق سامرا دارد
شعر تولد امام هادی
خورشید پر تلألو هفت آسمان شدی
ذی الحجه شهیر زمین و زمان شدیبا ( اهدنالصراط ) تو شد راه ، مستقیم
وقتی که حمد خواندی و تفسیر آن شدیتکثیر گشته آیه ی ایاک نعبدوا
از آن زمان که هادی اهل جهان شدیابن الجواد ! تا که گدایت شدیم ما
مثل پدر کریم شدی ، مهربان شدیتا سفره های دست کریم تو پهن شد
ما میهمان شدیم ، تو هم میزبان شدیامروز بر دریچه قلبم نزول کن
لطفی کن و مرا به غلامی قبول کنهر وقت شیعه سائل و محتاج می شود
دریای لطف و جود تو مواج می شوددل را به دست غیر تو هرگز نمی دهم
از این قضیه عشق تو انتاج می شودپرهای جبرئیل نگاهم در آتش است
وقتی که خاک پای تو معراج می شوددر امتحان رشته عشق و ولای تو
هر کس که زیر ده شده اخراج می شودتو پادشاه کشور دینی بدون شک
گاها عمامه بر سر تو تاج می شودامروز بر دریچه قلبم نزول کن
لطفی کن و مرا به غلامی قبول کنامروز آمدیم که عیدی به ما دهید
یک گوشه ، یک کنار به ما نیز جا دهیدچشمان ما به دست شما خیره گشته اند
تا که مجوز سفر سامرا دهیداز این چل و دو سال فقط لحظه ای بس است
تا با اشاره ای دل ما را جلا دهیداز التماس پر شده دستان خالیم
وقتش شده که تکه نان بر گدا دهیدگفتند که بلا سبب قرب می شود
بی زحمت ای طبیب به ما هم بلا دهیدامروز بر دریچه قلبم نزول کن
لطفی کن و مرا به غلامی قبول کن
شعر میلاد امام هادی لطیفیان
آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن و سال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری است در پی دلم آید
گرچه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید
هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی ابن محمد ابن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهٔ خانهٔ خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریهٔ زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبرئیل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟… آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بس که
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن
با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشتشاعر: علی اکبر لطیفیان
متن اشعار میلاد امام هادی
آفتاب عزّت از عرش جلال آمد پدید
روز عید شادمانی را هلال آمد پدید
آفتابِ فضل، تابان گشت از کوه شکوه
ظلمت شب های هجران را وصال آمد پدید
روز، روزِ شادی و وقت نشاط آمد از آنک
بهترین روزهای ماه و سال آمد پدید
اختری گردید از برج ولایت جلوه گر
کز جمالش آیتی فرخنده فال آمد پدید
آسمان علم را تابنده ماه آمد عیان
بوستان شرع را خرم نهال آمد پدید
در سپهر عزّ و شوکت آفتاب آمد فراز
بر همای دین و دانش پر و بال آمد پدید
دشمنان را مایه درد و الم شد آشکار
دوستان را دافع رنج و ملال آمد پدید
ای مسلمان دیده ات روشن که از لطف خدا
هادی الامّه شه احمد خصال آمد پدید
عشق و دل را موجبات اتّحاد آمد عیان
جان و تن را موجبات اتّصال آمد پدید
رکن دین، بحر سخا،غیث کرم، غوث امم
نور حق، شمس الضحی، فضل الکمال آمد پدید
عالمی فضل و تعالی، قلزمی علم و کمال
بر سریر جاه و اورنگ جلال آمد پدید
شوکت و جاه و سعادت را محیط، آمد عیان
حکمت و علم و فضیلت را جمال آمد پدید
جلوه دیگر به خود بگرفت عالم بهر آنک
بر رخ زیبای خلقت خط و خال آمد پدید
هر چه خواهی از خدا «طایی» بخواه امروز چون
بهر حاجت خواستن نیکو محال آمد پدید
دوبیتی ولادت امام هادی
ندیده چشم بشر جز ائمه مانندش
سزد که مدح بگوید فقط خداوندشجمال او همه آیینۀ امام جواد
علی است این، پدر و مادرم فدایش باد
خدای عزّوجلّ را ولی تماشایی است
به روی دست محمّد، علی تماشایی استسلام باد به ابن الرضا و فرزندش
شفای روح مسیحا ز فیض لبخندش
سخن وران جهان مست یک عبارت او
جحیم باغ چنان گردد از اشارت اوسر سران همه در حلقۀ اسارت او
دعای «جامعه» زیباترین زیارت او
بهشت اهل ولا را ثمر مبارک باد
طلوع عید بزرگ دگر مبارک بادبر آسمان ولایت قمر مبارک باد
محمدبن علی را پسر مبارک باد
الا حرم حرمِ سامرات را زائر
بهشت، زائر صحن و سرات را زائرفرشتگان حرم باصفات را زائر
جواد ماه رخ دلربات را زائر
عجب نه گر به قفس شیر وحشی ات شد رام
مطیع سلسلۀ تو است گردن ایامتو چارمین علی از عترت پیامبری
تو خود امام و امام جواد را پسری
گل محبت او زینت بهشت دل است
عدو هم از کرمش شرمگین و منفعل استجهانیان همه مرهون لطف او من هم
نه من گای در او شدم که دشمن هم
تو بر امام رضا نیز پارۀ جگری
تو چون حسین چراغ هدایت بشریائمه هادی و تو خود به کنیه هادیشان
به شاه راه هدایت شدی منادیشان
زیارتی که سزد وحی سرمدش خوانند
شناسنامۀ آل محمّدش خوانندمهی که مهر هم از ماه عارضش خجل است
چو آفتاب به دل های پاک مشتعل است
شعر میلاد امام هادی سازگار
ای به همه هادیان تو هادی و رهبر
حجت حقّ و دهم وصی پیمبر
هم علی چارم از محمّد سوم
هم دُرِ نُه بحرنور و بحرِ دو گوهرابن رضا هادی النقی ولی الله
نجل علی، زادۀ بتول مطهر
عمر کمت بیشتر ز عمر زمان ها
فیض دمت روح صد مسیح به پیکرماه جمال تو گشته غرق ستاره
از اثر بوسۀ جواد مکرر
سامره ات قبلۀ قلوب ملائک
صحن تو از مسجدالحرام، فراترمثل نبی ماه را کنی به دو نیمه
مثل علی می کَنی ز جا درِ خیبر
مثل حسن صبر می کنی به مصائب
مثل حسینت توانِ نهضت دیگرکفش غلام تو به که صد «متوکل»
بهر تواضع نهند بر کف آن سر
جامعه دارد «دعای جامعه» از تو
ای به فدای تو جمع اول و آخرجامعه یعنی شناس نامۀ عترت
جامعه یعنی کلام حضرت داور
جامعه یعنی هزار گردونْ خورشید
جامعه یعنی هزار دریا گوهرجامعه یعنی همان عصارۀ قرآن
جامعه یعنی همان تبلورِ کوثر
جامعه یعنی تمام نور نبوّت
جامعه یعنی مقام احمد و حیدرجامعه یعنی حیات شیعه به دنیا
جامعه یعنی نجات خلق به محشر
طاعت خلقت بدون مهر تو فردا
با گنه کلّ خلقت است برابرمؤمن، بی مهرتان ندارد ایمان
حتی سلمان و هم جناب ابوذر
گرچه ز تو دورم ای به من همه نزدیک!
گویی بگْرفته ام مزار تو در برطایر جانم شده مقیم حریمت
مرغ دلم می زند به سامره ات پر
وای به عباسیان که با تو چه کردند
از ره بیداد، آن گروه ستمگراز متوکل کشیدی آنچه کشیدی
بیشتر از این ورا نبود میسر
با چه گنه برد سوی بزم شرابت
ای بدنت پاکتر ز روح مطهراز می رجس و پلید خویش تعارف
کرد به تو ای عزیز فاطمه، ساغر
کاش که می ریخت آسمان به زمین خون
کاش که می شد زمین شرارۀ آذرای تو جگر پارۀ جواد الائمه
وی جگرت پاره پاره چون گلِ پرپر
باور شیعه نبود کز اثرِ زهر
از جگرت با نفس شراره کشد سرگرچه به جانت رسید زخم مداوم
پیکر پاکت به خون نگشت شناور
رأس منیرت دگر چو جد غریبت
با لب عطشان جدا نگشت ز پیکرگرچه کشاندند سوی بزم شرابت
گشت به تودم به دم جسارت دیگر
چوب نزد بر لبت دگر متوکل
در ملاء عام نزد دختر و خواهرسوز بده تا هماره اشک بریزد
دیدۀ «میثم» برای آل پیمبرشاعر: غلامرضا سازگار