شعر روز کارمند به مناسبت فرا رسیدن چهارم شهریورماه را در این بخش از سایت سماتک برایتان آماده کرده ایم و اگر به دنبال مجموعه زیباترین شعر تبریک روز کارمند هستید با ما همراه باشید. کارمندان یکی از قشر های زحمت کش و مسولیت پذیر این جامعه هستند که بی شک در چنین روزی باید قدر دان زحمت های بی پایان آن ها باشیم. شاید در شرایط اقتصادی امروز کسانیکه کارمندان دولتی هستند بهترین و آرامش بخش شغل را دارند. به مناسب این روز گلچین اشعار زیبا برای روز کارمند را تقدیم به شما میکنیم.
روز چهارم شهریور به پاس قدردانی از خدمات کارکنان و کارمندان روز کارمند نامگذاری شده است و به همین مناسبت در این مقاله شعر روز کارمند را برایتان تهیه و تنظیم کرده ایم. کارمندانی که بدون وجودشان چرخه کار نخواهد چرخید و هیچ کارآفرینی به نتیجه خود نخواهد رسید. در این مقاله مجموعه اشعار زیبا در وصف کارمندان به مناسبت روز کارمند را برایتان آورده ایم.
دولت جاوید کو، به غیر خدمت به خلق
همای دولت نگر، به بام هر کارمند
ز نیروی علم و فضل، بنوش یک جرعه
ای باده عزت بریز، به جام هر کارمند
گفته جان پرور است، پیام هر کارمند
ز هرچه والاتر است مقام هرکارمند
صرف کند عمر خود، در ره خدمت به خلق
دانش و علم و هنر، پیام هر کارمند
غایت آمال او، خدمت نوع بشر
خدمت نوع بشر، مرام هر کارمند
ترقی جامعه ز پرتو روز اوست
جهاد اکبر بود، قیام هر کارمند
جهاد هر کارمند جهاد بی ریایی است
جهان کند افتخار، به نام هر کارمند
زمام هر کشوری در کف تدبیر اوست
فاتح هر عرصه ای، حسام هر کارمند
زیباترین شعر طنز در مورد روز کارمند را در این بخش از سایت سماتک برایتان تهیه و گردآوری کرده ایم. به مناسبت روز کارمند شما عزیزان می توانید از اشعار طنز روز کارمند استفاده کنید:
من فرد کارمندم مترو سوارم
هر روز رفت و برگشت این گشته کارم
با یک بلیط ارزان کلی مسافت
از خانه تا به کارم ره می سپارم
حسرت بدل بماندم یک دم نشینم
سرپا میان مردم تحت فشارم
دستم زبسکه گیرد آن میله محکم
در کتف خویش دردی جانکاه دارم
از بس که هل دهندم هر سوی مردم
آید برون دمارم از روزگارم
از لحظه ی ورودم تا وقت اخراج
جنگاوری نمونه در کارزارم
وقت سوار گشتن چون میوه ی کال
وقت پیاده گشتن من آبدارم
بسکه گدا ببینم در مترو هر روز
بر حال وروز آنها من اشکبارم
بازار داغ باشد بازار مترو
بهر خرید اجناس من بی قرارم
هم شیر مرغ دارد هم جان آدم
با قیمتی مناسب آید بکارم
هروز شاهدم بر دعوای مردم
بی طاقتیشان را افسوس دارم
شعر طنز روز کارمند جنبه شوخی دارد و به هیچ وجه قصد بر توهین به این عزیزان نمی باشد. شعر طنز زندگی کارمندی را در اینجا خواهید خواند:
زنم گـــوید بـه من ، تو بی کلاسی
نــدارد زنــدگــی بـا تـو اســــاسی
پُـزت عالـی بـه وقـت خـواستگــاری
ولی اکنــون همیشـه آس و پاسی
دهی اُملت به من هـر روز و هـرشب
نمی بینـم به دست ات اسکناسی
نه تفریحی ،نه مهمانی ،نه گردش
نه ماشینی ،نه فرشی،نه پلاسی
نه انگشتر، نه گردنبند ،نه گوشوار
نه مانتوئی، نه چادر،نه لباسی …
بــرای خــاطــرت از جــان گــذشتم
چقــدر ای مــرد ، رنـد و ناسپاسی
بخشکی شانس، از فکـر و خیـالات
نمانـده در سرم هــوش و حواسی
به او گفتـم : تحمـــل کـن عـزیزم !
نــدارد ســود عجــــز و التمــاسی
به اوگفتم : بفـرما چـاره ام چیست؟
اگــر کـــه چـاره کـــردی اقتباسی
به مـن گفتا :دلت خوش کارمندی
نه گیری رشـوه ای، نـه اختلاسی
طلاقم ده ، رها گـــردم زدست ات
نگیـرم بعــد از این با تـو تماسی !
یکی از مهمترین روزها در کل جهان، روز جهانی کارمند است و در ایران روز 4 شهریور ماه به نام کارمندان عزیز و زحمتکش نامگذاری شده است و در اینجا مجموعه شعر طنز در مورد روز کارمند را ملاحظه خواهید کرد:
از نار غصه سوزان
دمساز آه و افغان
از خوشدلی گریزان
عاری ز شوکت و شان
بیچاره کارمندان
بی حال و دل فسرده
بی جان مثال مرده
چون صید تیر خورده
کام از جهان نبرده
انسان ولی چه انسان
بیچاره کارمندان
در یک اتاق محبوس
با شکل و وضع منحوس
یک سر رییس و مرئوس
همدم به آه و افسوس
مبهوت و مات و حیران
بیچاره کارمندان
از جور بچه و زن
جان متصل به شیون
نه خانه و نه مسکن
تکلیف نا معین
جفت زیان و خسران
بیچاره کارمندان
نه رخت و نه لباسی
نه فرش و نه پلاسی
نه پایه و اساسی
نه هوش و نه حواسی
غمناک و زار و پژمان
بیچاره کارمندان
اهل و عیال خانه
دائم پی بهانه
ناراضی از زمانه
چون مرغ فکر دانه
خالیست سفره از نان
بیچاره کارمندان
امروز اهل بازار
دارند دخل سر شار
پول است نزدشان خوار
پس راضیند از این کار
لیک این کسان پریشان
بیچاره کارمندان
اگر به دنبال متن شعر کوتاه در مورد روز کارمند هستید در این بخش از مقاله سایت سماتک منتخبی از طنزآمیزترین اشعار روز کارمند را تهیه و جمع آوری کرده است:
یک نفر هم این طرف ها کاروبارش روبراه
نان و آبش برقرارو چهره اش چون قرص ماه
شادیش مانند خرگوشی رها ٬توی دلش
بره بازی می کند دارد قبا ٬ کفش و کلاه
غرفه دارد توی بازار دلار و سکه ها
پول پارو می کند در حجره ٬ حتی توی راه
در حساب بانکیش در یایی از ارز و ریال
بی خیال زندگی در اوج شادی و رفاه
کار و بارش توپ و توپ و لول ولول و بی ملال
ترسش از لولوی کمبود و گرانی هیچ گاه
هی به ریش اهل فضل و علم می خندد که های:
ثروت از علم و هنر برتر ٬ وجود من گواه
می گریزد از بلایای عوارض ٬مالیات
گوید او این ها روا بر کارمند بی پناه
ثروت اندوزی برای او عوارض مال ما
کیفر ما این چنین بهر چه جرمی و گناه
کوچه های نرفته و نیمه رفته،
آغوش های نگرفته و نداده.
یک “عزیزم” میگویم وقتی از جلوی بانکها میگذرم،
کفاره ی انگشت های نکشیده بر روی لبانت.
این محکم بغل کردن ها را چه کنم؟
این بوسه ها را با که قسمت کنم؟
با که ول بگردم و به که بگویم جانم؟
خوب می دانم! با خدا نمی شود مبارزه کرد.
ولی از آغوش هرچه بگویم کم است.
از خواستنم هرچه بگویم کم است.
از دوست داشتنم هر چه بنویسم کم است.
با کارمند بانک هرچه گفتم و راز کردم، راست بود.
به کارمند بانک، هر چه دادم…. حقیقی بود، واقعی بود.
دست نخورده هایم را به کارمند بانک دادم.
تطهیر شده ترین هایم را با کارمند بانک قسمت کردم.
یک شعر کوتاه درباره ی پدر کارمند در اینجا خواهید خواند:
پدر کارمند یعنی …
کودکانی که دست در جیب پدر …
چشم دوخته به آینده ای نزدیک …
و کار همیشگی پدر است …
پیش خرید برجی که …
نه سر دارد نه ته …
ارادتمندتان
گذر را بود روزی در اداره
که کار خود کنم حل یا که چاره
بدیدم یک عدد کارمند ساده
که ملت را نشانده بر زمینی
وخود بر صندلی از پنج ستاره
هرآنکس که بسویش بود میراند
به اخلاقی همانند درنده
که تا نوبت رسید بر شخص بنده
بکرد تعطیل چون مار خزنده
به فریادش شکم را پاس میداشت
شکم گنده شکم پرور پسنده!
به آداب سخن ره از طریقت
بشارت دادم او را از حقیقت
ولی نادان بود و بس جاهل
که آن را پشت میزان کرد فاضل؟
کمر را بشکند آن نان مفتی
که با اهل دلان اندر نیفتی
ضمن تقدیر و تشکر از تمام کارمندان عزیز در این مجموعه شعر درباره کارمند را می خوانید که امیدواریم مورد پسندتان قرار بگیرد:
کارمند
سالها پیش از این ، ندارم یاد
در یکی از اداره های بلاد
کارمندی غمین و دل ناشاد
پیش خود گفت هرچه بادا باد
می روم پیش این رئیس اکنون
می کنم آه و ناله و فریاد
بعد عرض ارادت بسیار
رفت پیش رئیس خود استاد
گفت آقا شما که می بینید
ما در این مُلک رفته ایم از یاد
ای شما برهمه رئیسان سر
ما ز جور تو کی شویم آزاد
نگهی هم به زیر دستان کن
جامه ما به تن شده است گشاد
نه حقوقی که می دهی کافیست
نه خبر از اضافه کار زیاد
نه به ماموریت دهی فرمان
نه سفرهای نا کجا آباد
به سفرهای خارجی که روی
می کنی شهرهایشان آباد
می بری خانواده را همراه
نرود عمه خاله ات از یاد
مزد و پاداش ها که می گیری
همگی نوش جان تو باد
خواهشا هر چه شد ز تو افزون
لختی از آن نصیب ماها باد
آنقدرگفت و گفت او آندم
که فشارش به زیر ده افتاد
گفت با او رئیس دباغی
“گذر پوست هم به ما افتاد
این زبان دراز تو اکنون
غلطی کرد کار دست تو داد
بامن اینک تو می کنی کل کل
چار چرخ تو می کنم کم باد
من عطا می کنم به تو اینک
جامه ای راکه کس به تو ناداد
جامه ای تنگ و چسب و اندامی
تار آن سرب و پود آن فولاد”
بعد از آن کاغذی برون آورد
چند خطی نوشت همچون باد
پای آن را نمود خود امضا
خشک کن نیز روی آن بنهاد
مهر خود را بر آن زد و آندم
حکم اخراج او به دستش داد
روز کارمند بر تمامی کارمندان خستگی ناپذیر که قسمت اعظم فعالیت اقتصادی را بر دوش میکشند، مبارک باد و اشعار زیبا در مورد روز کارمند را در اینجا می خوانید:
سال هایی شد که در این شهر خدمت می کنم
کارمندم٬ کار در هر جای شرکت می کنم
هر کجایی می فرستندم به سرعت می روم
در مراسم های “صبح” و “عصر” شرکت می کنم
“صبح”ها صبحانه ای داریم از نان و پنیر
“عصر”ها با کامپیوتر سرچ یا چت می کنم
ظهرها وقت ناهار است و نماز است و دعا
بعد از آن یک ساعتی هم استراحت می کنم
هشت ساعت ساعت کاری است اما جای آن
کار خود را حداکثر در دو ساعت می کنم!
-البته وقتی رییس آمد اتاقم٬ مثل باز
می جهم از جای خود٬ عرض ارادت می کنم-
چون حقوق من کم است و زندگی ناسازگار
زندگی با این حقوقم با مرارت می کنم
نیمه هر ماه جیبم خالی از پول و حقوق
زندگی سخت است اما -باشد- عادت می کنم
اول هر ماه می گیرم حقوقی صبح زود
پول را خیلی مرتب توی پاکت می کنم
“بنده منزل” پول می خواهد برای خرج و برج
من دو دستی پول را تقدیم حضرت(!) می کنم
هست یک سالی که دارم یک لباس مندرس
از زنم پولی بخواهم؟ بنده جرات می کنم؟
لاجرم تا عید سال بعد باید صبر کرد
من حقوق اهل منزل را رعایت می کنم
محض ایجاد درآمد از برای خرج خود
من مسافر می برم* طی مسافت می کنم
یک “اتول” دارم که مال عهد “ماشین دودی” است
گاه بنزین می خرم٬ گاهی تجارت می کنم
خرج و دخلم نیست یکسان٬ لاجرم پیش عیال
گاه ابراز ندامت یا خجالت می کنم
دخترم ایراد گیرد: “کارمندی شغل نیست
من اگر باشم فقط فکر ریاست می کنم
گر ریاست هم نشد من فوق فوقش می شوم
یک وکیل و فقط فکر وکالت می کنم
خانه و ماشین برایم مثل آب خوردن است
کسب٬ “صد میلیون تومن” می کنم
کارمندی آخرین شغل است در دنیا٬ پدر!
فکر یک شغل پر از پول و وجاهت می کنم”
الغرض٬ من کارمندم با حقوقی زیر صفر
زندگی با این گرانی با ریاضت می کنم
خانواده بزرگ ایران کارمندانی داره که هرکدوم تخصص و خصوصیت خاص خودشون رو دارن. اولین و ارزشمند ترین سرمایه ی ما انسان ها در هر جامعه ای کارمندان هستند. روز کارمند بهانه ای شد تا به تک تک این عزیزان به خاطر حضورشون و تشکیل این خانواده گرم و صمیمی تبریک بگیم و شعر تبریک روز کارمند را تقدیم ایشان کنیم:
کارمند عزیز دون پایه
می دهم پند مُفت و بی مایه
گر که خواهی رسی به پست و مقام
شود ایّام زندگیت به کام
اطلاعات خود بکن افزون
درخصوص مدیر و عادت « اون»
اینکه او از چه می شود خوشحال
یا چه جوری دهد به تو پر و بال
یک کمی هم زبان بیگانه
قاطی حرف های روزانه
گر کنی کار تو درست شود
پای عقل مدیر سست شود
هرچه او گفت با «اوکی » تایید
کن بدون دقیقه ای تردید
بعضی وقتا جواب تو این است:
وای این گفته ها چه شیرین است
کَس ندیده چو تو مدیری« گوُد»
واقعآً حرف هایت عالی بود
با « د یسیپلین» و با کلاسی تو
بین صد تا مدیر آسی تو
حرف های قلمبه هم شاید
اه گاهی تو را به کار آید
با مدیرت تو نم نمک قاطی
بشو اما نه حد افراطی
در دلش رخنه کن به صد ترفند
گاه با اخم وگاه با لبخند
از مدیران قبلی آن جا
کن سعایت شدید و بی پروا
گاهی اوقات هم برای مدیر
گر توانی کمی هدیه بگیر
چند روزی مثال حیف نان
چاپلوسی کن و نمک بپران
با چنین حرف های یک من غاز
می شود راه آن ترقی باز
گر بگیری به کار پند مرا
پندهای بسان قند مرا
ارتقاء مقام تو حتمی است
در اضافه حقوق شکیّ نیست
بعد چندی شوی معاون او
بشــکـــن آن وقــت بـــا دمــت گــردو
گفت « جاوید » هرچه لازم بود
کودنی تو اگر شوی مردود
روز کارمند رو به تمام کارمندان محترم تبریک عرض میکنم
شعر روز کارمند
گلچین زیباترین شعر تبریک روز کارمند با لحن طنزگونه را در این مقاله تقدیم شما کردیم. امیدواریم از کالکشن شعر روز کارمند مبارک لذت برده باشید و همیشه و همه جا سالم و سرحال باشید.