شعر عاشقانه در مورد روزهای برفی و سرد فصل زمستان را که در حدود 100 قطعه کوتاه است در ادامه این بخش برای شما عشاق آماده کرده ایم. شعر کوتاه عاشقانه در مورد روزهای برفی زمستان مناسب برای همسر یا عشق تان است که می خواهید در این روز برفی زمستانی یک متن شعر کوتاه عاشقانه با مضمون برف فصل زمستان برایش ارسال کنید. زیباترین اشعار عاشقانه در مورد برف و زمستان را در سایت سماتک می خوانید و با این قطعه شعرهای کوتاه می توانید یک پیامک شعر عاشقانه زمستانی را برای عشق تان بفرستید.
بگذار زمستان بتازد
و بگذار هوا هر چه میخواهد سرد شود
من قلبی عاشق در سینه دارم که هیچ برفی تاب تحمل گرمای آن را ندارد.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
تو که میدرخشی، چشمانداز، رطوبت میگیرد
از درخشش پرتوهایی که از آسمان ابری میبارد
آه زن خطرناک، آه فضای دلکش!
من حتی عاشق برفھا و شبنمهای یخزده توام
و عیشی فراتر از یخ و آتش را
از زمستان کینهتوزت
آیا باز خواهم یافت؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
بی صبرانه منتظر زمستونم تا شال گردنی رو که تو برام بافتی دور گردنم بندازم…
اینطوری احساس میکنم که همیشه پیش منی
دوستت دارم عزیزم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
تو راز فصلها را میدانی
وقتی پاییز آهنگ رنگ رنگ موهایت
تابستان التهاب سرخ لبانت
زمستان سپیدی شانههای برفیات
و بهار قرار با اطلسیها در مردمک چشمان توست
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
سرمای هزار زمستان در دلم جاخوش کرده
بعد رفتنات
من پیر شدهام
آنقدر پیر
که دستهای یخی آدم برفیها
یاد تو را از شانههایم میتکانند
و من…
من هیچ…
فقط شعرهای عاشقانهام را
هایهای گریه میکنم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
دم سرد زمستانی سرشک ابر نیسانی
پی این بود، میدانی، که عالم را بخنداند
تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدتی پنهان شدست از دیده مکار مست
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
خوشبختی میتونه نوشیدن یک فنجان قهوه گرم در دل یک زمستان سرد، در کنار عزیزترینت باشه…
خوشبختی میتونه داشتن آدمی باشه که برات قشنگترین شال گردنهای عالم رو ببافه..
و خوشبختی میتونه تماشا کردن دانههای زیبای برف از پشت پنجره یک کلبهی پر از عشق باشه…
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی
چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را
بیتو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب
با تو هستم چون گلستان خوی من خوی بهار
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان بال گسترده است
گنجشکان
و من
پشت تمام پنجرهها
تو را میجوییم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
وقتی باد پردههای اتاق را به اهتزاز در میآورد
و مرا عشق زمستانیات را به یاد میآورم
آن هنگام، به باران پناه میبرم تا به سرزمین دیگری ببارد
به برف، تا شهرهای دیگری را سفیدپوش کند
و به خدا، تا زمستان را از تقویمش پاک کند
چون نمیدانم بی تو، چگونه زمستان را تاب آورم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
من سردم است
و تمام رنگهای گرم دنیا را
زنان دیگری
شال گردن بافتهاند
زنی ایستاده در سرما
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
این زمستونم به یاد تو میمونم
برف و بارونم به یاد تو میمونم
هر چی میتونی نیا و تلافی کن
من تا میتونم به یاد تو میمونم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان را فقط
به خاطر تو دوست دارم
به خاطر لباسهای گرم زمستانیات
که هرچه سردتر میشود
زیباترت میکنند…
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
برای از تو نوشتن
شبهای بلند زمستان هم کوتاهند
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستون که میشه به یادت میوفتم
یاد رویاهایی که به تو نگفتم
مث برفایی که میشینن رو شیشه
همینجایی انگار زمستون که میشه
مث سوز سرما توو رگهامی انگار
یه ها کن رو شیشه واسه آخرین بار
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
واسه آخرین بار زمستون که میشه به یادت میوفتم
ببین رد بغضم هنوز روی شیشهست
بی تو یه درختم که بی برگ و ریشهست
تو نیستی میترسم که دنیام خراب شه
قدم میزنم تا یخ کوچه آب شه
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
تو گرمای عشقو از این خونه بردی
همه شهرو انگار به طوفان سپردی
زمستون که میشه گرفتار بغضم
مث بارش برف رو تکرار بغضم
گرفتار بغضم رو تکرار بغضم
زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت میکنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه میچسبانی به من
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
میان این هیاهوی برف و باد و باران
یاد تو در دلم عجیب غوغا میکند؛ و چه کسی میداند که این غوغای بی صدا با قلبم چهها میکند؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
هنوز باورم نمیشود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی مینشینم
که سالها چشم دیدنش را نداشتهام
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
که ایستاده به درگاه؟
آن شال سبز را ز شانه خود بردار
بر گونههای تو آیا شیارها
زخم سیاه زمستان است؟
در ریزش مداوم این برف
هرگز ندیدمت
زخم سیاه گونه تو از چیست؟
آن شال سبز را ز شانه خود بردار
در چشم من
همیشه زمستان است
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان چه چیزی کمتر از بهار و تابستان و پاییز دارد
وقتی
رد پاهایت روی برف برایم زیباترین نقاشی دنیاست؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان بود وُ
برف بود وُ
سرما بود
زمستانی که جز خاطراتِ محوِ تو
دلم گرمِ هیچ ردپایی نبود
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
عطر بهار
گرمای تابستان
برگ ریز پاییز
و زیبایی این دانههای بلورین برف
همه و همه مرا به یاد تو میاندازند…
گویی
آمدن هر فصل بهانه ایست تا دوباره عاشقت شوم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
شکوفههای انار را ببین
در برف زمستان!
دور از تو
فقط بید، مجنون نیست
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان، آدم برفی، یک فنجان چای گرم، قصههای شیرین، برف بازی، شال گردنهای رنگارنگ
و تو
دیگر زندگی چه چیزی کم دارد؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زیبای من
گوش کن
عشق
همین صدای آرام بارش برف است
زلال و پاک و بی ریا
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
و باز هم زمستان؛ و چه اتفاقی زیباتر از قدم زدن با تو زیر این بارش زیبای زمستانی؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
شعرهای سپیدم
مال خودم نیست
شعر خداست
من فقط منتظر میشوم زمستان از راه برسد،
تا خدا شعر تازهای بنویسد روی کاغذ ابرها
و سپس شعرهای کهنهاش را ریز ریز کند
تا زمین پر شود از کاغذهای سپید
آنگاه کافیست به یکی ازین دانههای خیس خیره شوم
و از روی دست خدا شعر نو بنویسم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
وقتی تو باشی و نوازش هایت
حتی سرماخوردنهای زمستان هم برایم حس و حال دیگری دارد!
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
نازنینم
چه کردهای با دلم که حتی این سکوت زیبای زمستان
برایم یادآور صدای دلنشین توست…
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
یادت میآید عشق من
آغاز فصل تولد عشق ما، همین زمستان بود…
زمستانی که برایم از هر بهاری دل انگیزتر بود…
و امروز سالروز آن تولد زیباست.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
اگر زمستان میدانست که با آمدنش چه آتشی در دلمان به پا میکند، هیچگاه جای خود را به بهار نمیداد.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
این حس تنهایی تلخ و نفسگیره
انگار این هجرت اجبار تقدیره
انگار تو خونهم عکس تو معلومه
چشمام از این تصویر افسوس محرومه
رویای روزای ابری و بارونی
تو حال دستام رو شاید نمیدونی
دستام بیحسه اینجا زمستونه
اینجا بجز سرما چیزی نمیمونه
ای کاش بودی تا میترسم این لحظه
آخه نگاه تو آرامش محضه
دستام بیحسه انگار یخ کردم
انگار مشکوکم که بر نمیگردم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
در این زمستان سرد و سخت
دلگرمم
به آغوش گرمت
و به نگاه آتشین ات
و به مهربانی دستانی که مرا یاد بهار میاندازد.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
چقدر این شبهای بلند زمستان را دوست دارم…
شبهایی که تا صبح بردن نام زیبایت، آرام بخش دل بی قرار من است .
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
در شب سرد زمستانی
کوره خورشید هم، چون کوره گرم چراغ من نمیسوزد،
و به مانند چراغ من،
نه میافروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی، که از بالا میافروزد
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
عزیزم
در آغاز اولین روز زمستان، به تعداد این دانههای زیبا و بلورین برف برایت آرزوهایی زیبا و رنگارنگ دارم.
اولین روز زمستانی ات مبارک
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
باد میوزید
درخت تکیده بود
کلاغ از روی شاخه پرید
انگار زمستان رسیده بود
اما
زمستان برای من
از چشمان تو آغاز شد
نگاهت که یخ زد
خندههایم قندیل بست
و در دلم برف بارید
زمستان من
نگاه سرد تو بود
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
من چراغم را درآمد رفتن همسایهام افروختم در یک شب تاریک،
و شب سرد زمستان بود،
باد میپیچید با کاج،
در میان کومهها خاموش،
گم شد او از من جدا زین جاده باریک،
و هنوزم قصه بریادست،
وین سخن آویزه لب:
«که میافروزد؟ که میسوزد؟
چه کسی این قصه رادر دل میاندوزد؟»
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
ایرادی ندارد، سردی زمستان، به گرمی نگاه تو در..
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
باز هم زمستان دیگری در راه است
و باز هم چه بی تابم برای شنیدن قصههای گرم تو کنار آتش بخاری با یک فنجان چای خوش عطر
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان سرد بر تن نیمه جانم جولان میدهد
شب با سیاهی خود درد سوزناکش را افزون میکند
زمستان یادآور روزهای سخت
زمستان سرآغاز عشقیست
که مرا برد با خود به دنیای دگر
آه هر دم از درد فزونش
لال میشوم و بیصدا
در میان همهمه گفتههایم
این زمستان سرد و بی روح
درد سوزناکش را به جای
خواهد گذاشت بر تن نیمه جانم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یکلا قبایان را
ره ماتمسرای ما ندانم از که میپرسد
زمستانی که نشناسد در دولتسرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب میآید
که لرزاند تن عریان بیبرگ و نوایان را
به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را…
حتما بخوانید: اس ام اس های آغاز فصل زمستان
زیبای من
با من بگو
در نگاهت چه جادویی نهفته است که حتی برفهای زمستان را ذوب میکند؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
باز هم زمستان رسید
یک فصل سرد رؤیایی در کنار تو
فصل درست کردن آدم برفیهای بانمک
فصل دویدن و سر خوردن و برف بازیهای کودکانه
و فصل نوشیدن یک فنجان چای گرم و نگاه کردن در چشمهای عاشق تو.
خداوندا تو را سپاس به خاطر اینهمه زیبایی و اینهمه
عشق
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
چه دلپذیر است عطر دستان تو وقتی شال گردنم را برایم میبندی
و چه دلنشین است آهنگ صدایت وقتی به من میگویی: «مواظب باش لیز نخوری…»
و من چقدر این عشق گرم زمستانی را دوست دارم.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
مهم نیست که چقدر سرد باشد..
مهم نیست که چقدر روی پیاده روهای خیابان لیز بخوریم…
مهم نیست که چقدر سرما بخوریم…
آغوش گرم تو برایم، دوای هر دردیست.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
به دل ناگفته صدها حرف دارم
میان سینه زخمی ژرف دارم
به روی پوستین سالخوردم
زمستان در زمستان برف دارم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
گیرم آنقدر برف ببارد و ببارد که برای هیچ کس تاب تحمل سرما نماند!
اما
زمستان چه میداند که من در خانه گلی بهاری دارم؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
پس از او نیز نامش را نگهدار
شکوه صبح و شامش را نگهدار
زمستان پیرمردی سالخورده است
بهارا! احترامش را نگهدار
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
سرود برفی گنجشککی خرد
مرا با خود به دنیای دگر برد
دوباره جیک جیکی کرد و آن گاه
میان برفهای ناگهان مرد
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
بی تو چه کنم با این آههای سرد و با برفی که بی امان میریزد و با سوزی که اینچنین بیرحمانه بر جانم مینشیند؟
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
تمام کوچهها از برف و یخ پُر
نگاهم روی یخها میخورد سُر
ز حجم برف روی شاخههایش
درختی در خیابان میزند غُر
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
تو هم دیوانه گنجشکها باش
پری بر شانه گنجشکها باش
زمستان فصل ویرانیست، ای برف
به فکر لانه گنجشکها باش
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
چه زمین خوردنی زیباتر از زمین خوردنهای یک روز برفی
وقتی که تو باشی.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
زمستان هرچند سرد، فصل گرمی قلبهای ماست.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
چین و چروکهای صورتم را
که ادامه دهی
به رفتنت میرسی
به زمستانی سخت
به برف
که سالهاست
جای سایهات
روی سرم مینشیند
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
بیا عشق من
بیا تا قدمهای گرمت، برفها را آب کند…
بیا تا چشمهها بجوشند
بیا تا رودها دوباره جاری شوند و درختان دوباره تن پوش سبز در بر کنند..
بیا که این دل بی قرار من دیگر سرمای نبودنت را تاب ندارد.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
وقتی قهر میکنی، مثل نشستن یک سوز زمستانی سرد بر جانم، تمام وجودم یخ میزند.
با ما به ازین باش که با خلق جهانی.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
سکوت و جمعه و برف است و سرما
تنیده روی ذهنم تور رویا
قلم در دست، در کنج اتاقی
نشسته شاعری تنهای تنها
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
میخواستم
بهار به خانهات بیاورم
و دیگر قانع نباشی
به گلهای چسبیده به فرش
میخواستم
بهار به پیرهنت بیاورم
و از آنجا سفر کنم
به سرزمینهای کشف نشده
اما هر دری باز کردم
پاییز در بادهایش از راه رسید
روی هر پنجرهای دست گذاشتم
زمستان
آخرین تصویر در حافظهاش بود
امروز من و بهار
در کوچهها میگردیم
و سراغت را
از خرگوشهای مرده در برف
میگیریم
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
چه فرقی میکند که باران ببارد یا شکوفه یا برف؟
عشق تو که باشد، همیشه دلم گرم است.
Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ ❆ Ψ
هوا بر دوش دارد کوله برف
زمین زیباست از منگوله برف
نیاشوبد خدا را پای گرگی
به روی دشتها قیلوله برف
شعر عاشقانه در مورد فصل زمستان به همراه مجموعه زیباترین شعر کوتاه عاشقانه در مورد روزهای برفی زمستان را در این مطلب از سایت سماتک خواندید و در صورت تمایل می توانید از سایر مقالات درباره زمستان دیدن کنید.