شعر زیبا درباره اربعین حسینی را برای شما عزاداران سید الشهدا در سایت سماتک قرار دادیم؛ این شعر ها بر گرفته از این روز عزیز و بزرگ است و به دوستداران و شیعیان عزیز اربعین حسینی را تسلیت می گوییم. شعر دلتنگی اربعین امام حسین علیه السلام به همراه زیباترین شعر احساسی اربعین حسینی را در ادامه این بخش با هم مرور خواهیم کرد.
شعر زیبا درباره اربعین امام حسین (ع) را در اینجا برایتان آماده کرده ایم و اگر به دنبال اشعار جدید اربعین حسینی هستید در این بخش همراه ما باشید و شعر درباره ی اربعین را با هم می خوانیم:
خواستم این اربعین را کربلا باشم، نشد
از نجف، پای پیاده… کربلا باشم، نشد
آرزویی در دلم ماند و … همین … بغضم گرفت
خواستم با مادرم در کربلا باشم، نشد
راس ساعت، پخش زنده، ارتباط مستقیم
خواستم همراهتان تا کربلا باشم، نشد…
زائران بین نمازی در حرم یادم کنید
هر نمازی خواستم در کربلا باشم، نشد
میروم مشهد و با آقام درد و دل کنم
خواستم این اربعین را کربلا باشم، نشد…
قطع امید کرده ام از خود، نه از شما
حالا که باز مانده ام از راه کربلا
تنها خوشم به اینکه کسی ضامنم شود
باشد قرار و وعده ما ” مشهدُ الرضا”…
اربعین غمت مرا انداخت
بی تو بودن مرا ز پا انداخت
بعد یک اربعین هوای غمت
راه ما را به کربلا انداخت
اُف بر این روزگار کین که مرا
اربعینی ز تو جدا انداخت
این چهل روز بی تو هر چه نداشت
خواهرت را که از صدا انداخت
یاد دارم که ظهر روز دهم
شعله بر جان خیمه ها انداخت
یا نوک نیزه ظالمانه تو را
از روی اسب بی هوا انداخت
از کجای سفر بگویم که
به دلم آتش بلا انداخت
نیزه دار تو از لج زینب
از روی عمد نیزه را انداخت
جان به لبهای ماتم آوردم
دیگر ای تشنه لب کم آوردم
شعله بر جان تشنگان افتاد
و به دل زخم بی امان افتاد
از همان روز که زمین خوردی
برسرم طاق آسمان افتاد
غنچه ی خشک تا که پرپر شد
به روی خاک باغبان افتاد
معجر من به دست شعله
ولی سر تو دست این و آن افتاد
دخترت روضه خوان قافله بود
از نفس آه روضه خوان افتاد
آه تحفه ی مادریت را بردند
تن عریان کشان کشان افتاد
چقدر وحشیانه انگشتر
نیمه شب دست ساربان افتاد
همینجا نیزه هاشان به جانت افتادن
تازیانه به جانمان افتاد
نهضت کربلا را من اولین قتیلم
سفیر پور زهرا مسلم ابن عقیلم
بر سر ندارم سایه هستم غریب و تنها
در اشک و آهم آه، من بی پناهم
کوفه میا حسیین جان کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد
دیدم آهنگری را سنگی به کوره انداخت
هیران بودم چرا تیر سه شعبه میساخت
کوفه میا حسیین جان کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد
اینجا به دست دشمن دیدم عمود آهن آه
در اشک و آهم آه من بی پناهم آه
کوفه میا حسین جان کوفه وفا ندارد
کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد
ای به خون خفته سالار زینب
گریه کردم غمت را چهل شب
داغ تو همچنان مانده بر دل
نام تو همچنان مانده بر لب
ای سید و سالارم
من تا به تن جان دارم
در سوگ تو میبارم
یا سیدی یا مظلوم
ای حماسی ترین عشق عالم
میبری جان من را دمادم
زائرت میشوم اربعین ها
در سپاه توام هر محرم
ای ذبح اعظم مولا
ای نور چشم زهرا
ای قبله گاه دل ها
یا سیدی یا مظلوم
یا اخا بی تو در کاروان ها
شور تو شعله ها زد به جان ها
کربلای چهل روزهی من
خطبهها بود و زخم زبان ها
من پیک عاشورایم
من زادهی زهرایم
من زینب کبرییم
یا سیدی یا مظلوم
شعر دلتنگی امام حسین اربعین را با هم مرور خواهیم کرد. اشعار کوتاه و دوبیتی های دلتنگی و غمگین درباره اربعین و سوگواری این ایام را در ادامه برای شما سوگواران حسینی تهیه و جمع آوری کرده ایم .
تا سایه سرت به سر محملم فتاد
برخاست آتش غم و بر حاصلم فتاد
یک اربعین بود که ندیدم جمال تو
وین است شعله ای که بر آب و گلم فتاد
ای کشتی نجات ز طوفان دوری ات
موج بلا و حادثه بر ساحلم فتاد
بودم هزار مشکل و از رنج هر اسیر
یک مشکل دگر به روی مشکلم فتاد
برخاست آتش از دل و اشکم به رُخ دوید
دل هر زمان به یاد ابوفاضلم فتاد
دارم من از خرابه بسی خاطرات تلخ
مُردم همین که بار در آن منزلم فتاد
شد گریه رقیه سبب تا ببینمت
هر چند باز داغ دگر بر دلم فتاد
شد باز بند دست من و باز کی شود
بند مصیبتی که به پای دلم فتاد
کربلا محشر کبراست بیا تا برویم
تا ببینیم چه غوغاست بیا تا برویم
دیده ی سیر و سلوک از همه آفاق بگیر
( کربلا منتظر ماست بیا تا برویم )
پا بزن بر هوس و دست بکش از دنیا
کربلا آخر دنیاست بیا تا برویم
راه حج گر چه که بستند به ما غم نخوریم
کعبه ی اهل دل آنجاست بیا تا برویم
خواستی نعمت جاوید اگر بار ببند
میزبان حضرت زهراست بیا تا برویم
خوان مهمانی سالار شهیدان پهن است
“رحمت واسعة” پیداست بیا تا برویم
نور مصباح هدی، مرحمت فلک نجات
گوشه در گوشه هویداست بیا تا برویم
ساحل علقمه از عطر ابالفضل پر است
تا ببینیم چه زیباست بیا تا برویم
دامنی اشک بیاور که به دامان حرم
محفل گریه مهیاست بیا تا برویم
زینب از شام بلا آید و گوید غم دل
تا ببینی چه خبرهاست بیا تا برویم
بشنوی تا که حدیث سفر کرببلا
روضه خوان زینب کبراست بیا تا برویم
نوغزالان حرم را که شکسته پر و بال
وقت تسکین و تسلاست بیا تا برویم
از پی تسلیت مادر شش ماهه، رباب
که دل افسرده و تنهاست بیا تا برویم
گر شفا میطلبی از غم جان، این درگاه
مهد هفتاد و دو عیساست بیا تا برویم
دست خالی نرود هیچ کس از کوی حسین
پسر فاطمه آقاست بیا تا برویم
گرچه دست از تنش افتاد و علم از دستش
دستگیر همه سقاست بیا تا برویم
دوباره وقت غم و وقت عزاست
اربعینِ حضرت خون خداست
پیرهنای مشکی رو در نیارید
قافله هنوز تو راه کربلاست
چِل روزه قافله سامون نداره
دیگه پای بچه ها جون نداره
چل روزه سر حسین رو نیزه ها
غیر موهای پریشون نداره
کاروان گریه و اشک و عزا
اومدن تا همه با شور و نوا
مجلس روضه بگیرند کنارِ
قبر خاکی شهید کربلا
زخمیه پلکای گریه همه
بساط روضه خونی فراهمه
چادر فاطمه خیمه عزاست
معجر خاکیّ عمه پرچمه
یادی از مادر سادات می کنند
صبوری رو باز هم اثبات می کنند
کنار مزار یار تشنه لب
اشک و آه و گریه خیرات می کنند
چشما بارونیِ اشک و شبنمه
صداها زخمی بغض و ماتمه
پشت خیمه ها رو می گرده یکی
یکی هم رفته کنار علقمه
دلا غرق غصه ای نا تمومه
یکی می گه قبر بابا کدومه
آروم آروم با خودش می گه رباب
دیگه زیر سایه رفتن حرومه
زیر لب روضة لاله می خونند
نوحه با نوای ناله می خونند
نکنه جا مونده تو خرابه که
همه دارن از سه ساله می خونند
اربعین وقف عزای زینبه
بیقرار گریه های زینبه
وقت روضه خوندن سر حسین
توی کربلا برای زینبه
داغ لاله می چکه از دل اشک
چیه جز خون جگر حاصل اشک
تا قیامت به یاد روز دهم
می شه خاک کربلا محفل اشک
حسین جان الهی رقیه ت منو هم ببینه
دعا کن، الهی غمت رو دل من بشینه
میدونم، خدا هم خودش زائر اربعینه
شیش گوشه ت قبله و محرابم
عشق تو گوهر نایابم
میخونم ای حسین اربابم حسین اربابم
حسین محور عالم امکانه
زمان و زمین با دمش طوفانه
خدا بر لبش ذکر واعطشانه
(حسین یا حسین یا اباعبدالله)
چه خوبه! که مرغ سعادت رو شونه م نشسته
خدایی ، که عشق تو خیلی به جونم نشسته
حسین جان، ببین گرد راه روی گونه م نشسته
نشسته بین جاده روی
صورتم جای اشک و مویه
میآید برمشام بوی کربلای ارباب
فقیر اومدم پادشا برگشتم
اسیر اومدم مبتلا برگشتم
تموم غم و غصه م اینه آقا
چه حیف شد که از کربلا برگشتم
(حسین یا حسین یا اباعبدالله)
رسیدم ، همونجا به شیش گوش تو تکیه کردم
همونجا، همه جونمو نذر تو هدیه کردم
به جای ، رقیه سر قبر تو گریه کردم
می بینم عشقتو هر جای
این صحرا اربعین مشّایه
میشم با کربلا همسایه کربلا همسایه
رسیدم حرم هم قدم با جابر
فداییت میشم هم قسم با جابر
گرفتم به لب ذکر و دم با جابر
(حسین یا حسین یا اباعبدالله)
شیعیان! دیگر هواى نینوا دارد حسین
روى دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبۀ جدّش به اشکى شُست دست
مروه پشت سر نهاد، امّا صفا دارد حسین
مىبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوى منا دارد حسین…
او وفاى عهد را با سر کند سودا ولى
خون به دل از کوفیان بیوفا دارد حسین…
آب را با دشمنان تشنه قسمت مىکند
عزّت و آزادگى بین تا کجا دارد حسین…
دست آخر کز همه بیگانه شد، دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جاى نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین، گو بیا بنشین به چشم
کاندرین گوشه عزایى بىریا دارد حسین
زیباترین شعر احساسی اربعین امام حسین علیه السلام را در اینجا با هم ملاحظه خواهیم کرد. با توجه به اینکه در آستانه روز اربعین حسینی هستیم و بسیاری از عاشقان و دلدادگان سید و سالار شهیدان و اباالفضل العباس علیه السلام قصد سفر به سرزمین کربلا را دارند، سایت سماتک در این بخش شعر احساسی اربعین در مورد کربلا برای شما عزیزان تهیه و تنظیم کرده است که در ادامه می خوانید:
چهل روز گذشت ….
از آن روز که خورشید به جای آسمان،
در بالای نیزه میدرخشید، 40 روز گذشته است.
حالا دیگر کاروان اسرا به زخم زبان،
به تازیانه، به شلاق عادت کردهاند.
چوب خیزران دیگر بر لبهای مبارک
حضرت سیدالشهدا (ع) فرود آید یا نه، فرقی ندارد.
40 روز است یتیمان حسین
در خرابههای شام، منزل گزیدهاند.
جوانان بنیهاشم جملگی به شهادت رسیدهاند.
کوچه بنیهاشم را حزنی عظیم و غمی بزرگ فراگرفته
و جز ناله «امالبنین» دیگر صدایی شنیده نمیشود.
بنیآدم دیگر اعضای یک پیکر نیستند…
بنیآدم پیکر بنیهاشم را قطعه قطعه کردند
و آدم(ع) از محمد(ص) شرمنده شد.
بنیآدم بهخاطر یک مشت گندم،
مردم را به جان حسین انداخت
و سم اسبها تا میتوانستند
روی ابدان بریده بریده تاختند.
اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين
وشايعت وبايعت و تابعت علي قتله
اللهم العن جميعا
بيش از چهل منزل به دنبال سر ِ تو
از كربلا تا شام آمد خواهر ِتو
هم هِجر ِ تو هرگز نميشد باور ِ من
هم هِجر ِ من هرگز نميشد باور ِ تو
بي پاسبان ماندن به كوفه حق ِ من بود
وقتي نَه اكبر بود نَه آب آور ِ تو
گه از سر ِ دروازه اي، گه از درختي
از هركجا ميگشت آويزان سر ِ تو
در بَزمِشان خيي غرورم را شكستند
خيلي جسارت شد به من در مَحضَر ِ تو
تو گريه ميكردي براي معجر ِ من
من گريه ميكردم براي حنجر ِ تو
حق ِ لب و دندانِ تو كِي خيزران بود؟!
بوسيده لبهاي تورا پيغمبر ِ تو
ديدم به چشم خود كه وقتي چوب ميزد
در دستِ آن ملعون بود انگشتر ِ تو
گودال و دير ِ راهب و كُنج ِ تنور و…
با تو كجاها كه نيامد مادر ِ تو
هاني امير فرجي
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
ای سایه بلند سرمای برادرم!
آیینهٔ ترک ترک در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمیزند
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول دادهام که بگیرم سر تو را
از دست نیزهها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آوردهام ولی
خاکستری و خاکی وای خاک بر سرم!
بگذار اول سخن و شکوهام تو را
ای ماه زینب از نگرانی درآورم
هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی
راحت بخواب دست نخورده است معجرم
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود
این چهل روز کم از غصهٔ چل سال نبود
با سرت بودم و فکر بدنات میکُشتم
کاش آنروز نمیدیدم و پامال نبود
دم دروازهٔ ساعات عجب بزمی بود
کاشکی دور و برم اینهمه جنجال نبود
پیر شد زینبت از بس به سرت سنگ زدند
ورنه این خواهرت آنقدر کهنسال نبود
چوب را زد به لبت یاد لبت افتادم
هیچ کس فکر من و گریه اطفال نبود
خیره شد سمت سکینه، نفسام بند آمد
این یکی فکر بدی داشت…. نه خلخال نبود..
خستهات میکنم اما ز سفر برگشتم
چه بگویم خبر از زینب و اجلال نبود
جای شکر است که برگشتم و دیدم امروز
بدن کوفتهات گوشه گودال نبود
یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود
ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود
نگذشت لحظه ای ، که دل ما غمین نبود
هر چند آسمان به صبوری چو ما ندید
ما را غمی نبود، که اندر کمین نبود
راهی اگر نداشت ، به آزادی و امید
رنج اسارت ، این همه ، شور آفرین نبود
ای آفتاب محمل زینب ! کسی چو من
از خرمن زیارت تو ، خوشه چین نبود
تقدیر، با سر تو مرا همسفر نمود
در این سفر مقدر من ، غیر از این نبود
گر از نگاه گرم تو ، آتش نمی گرفت
در شام و کوفه خطبه ی من آتشین نبود
گر شوق سر به چوبه محمل زدن نداشت
زینب پس از تو ، زینب محمل نشین نبود
در حیرتم که بی تو ، چرا زنده مانده ام
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود
ده روزه ی فراق تو ، عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو ، یک اربعین نبود
شعر درباره اربعین | شعر دلتنگی اربعین | شعر احساسی اربعین
زیباترین شعر اربعین یا شعر درباره اربعین تازه شدن داغ دل شیعیان از شهادت مظلومانه امام حسین است. بنا به برخی نقلهای تاریخی در این روز کاروان اهل بیت پس از کشیدن سختی به کربلا بازگشته و شاعران در اندوه این زیارت و بیان این فقدان به سرودن شعر دلتنگی اربعین و مرثیه سرایی می پردازند. بسیاری از این اشعار احساسی اربعین علاوه بر بیان عزای کاروانی که از شام برگشته، به واقعه عاشورا گریز میزنند.