ساعت ۴ بعد از ظهر
۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق.
۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم.
۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ نیم ساعت قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه.
۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش
۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره
۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون
۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره
۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا
9ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال…مامان خشک میکنه
10ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق
11ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه
ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر ها بگو دیگه