خیانت مرد معتاد مشهدی به همسر 25 ساله اش

خیانت مرد معتاد مشهدی به همسر 25 ساله اش

سرنوشت غم انگیز زوج جوانی که زندگیشان بر اثر اعتیاد تباه شد

خیانت مرد معتاد مشهدی به همسر 25 ساله اش سرانجام تلخی داشت. اعتیاد یکی از مخرب ترین و بدترین معضلات یک جامعه است. کسانی که به دام اعتیاد می افتند همه چیزشان را از دست میدهند. هزاران هزار نفر در دنیا بر اثر اعتیاد می میمرند و بیماری های بسیار بدی را از سر همین بلای خانمان سوز به دیگران و افراد بی گناه منتقل میکنند. امروز داستانی را برای شما تعریف خواهیم از زوج جوانی که زندگیشان بر اثر اعتیاد تباه شد.

خیانت مرد معتاد مشهدی به همسر 25 ساله اش

سرنوشت غم‌انگیز سینا وهمسرش

بعضي از انسان ها بادمجان هاي دور قاپ چين هستند و مثل آفتاب پرست رنگ عوض مي کنند.البته ما حق نداريم در اين قصه ، آفتاب پرست را بدنام کنيم ، چرا که اين مخلوق خداوند بر اساس ذات خود و توانايي بالقوه اي که دارد همرنگ طبيعت زيبايي مي شود که در آن، جا مي گيرد .اين همرنگي نه ذات اصيل آفتاب پرست را زير سوال مي برد و نه خللي در قانون طبيعت ايجاد مي کند.

 

اما واي بر انسان هايي که مدام رنگ عوض مي کنند که نه قول شان قول است و نه حرف شان حرف حسابي.وجود برخي از آدم ها نيز پر شده از حسادت ، بخل ، غرور و دروغ. قضاوت هاي پيش داورانه يکي از خصوصيت هاي اين آدم هاي پرخاشگر و عصبي است.اما هستند انسان هاي وارسته اي که ساده و صميمي اند، تکبر ندارند و نگاه و کلام شان با ديگران فرق مي کند.اينها مرد خدايند و مايه آرامش، نشاط ، اميد و از خودگذشتگي و ايثار.

 

اين که ما چه قدر در شناخت افراد پيرامون خود موفق هستيم نکته اي اساسي در زندگي مان است.اين که بدانيم با چه کساني ارتباط برقرار مي کنيم و چگونه به ديگران اعتماد مي ورزيم نيز مهارتي مهم در سرنوشت هر فرد است.

 

امام صادق (ع) مي فرمايند: «برادران واقعي و رفقاي صميمي سه نوع هستند . کساني که مانند غذا به آنها نياز است و همان رفيقان عاقل هستند.کساني که وجود شان براي انسان به منزله بيماري مزاحم است و آنها رفيقان احمق هستند و افرادي که وجود شان به منزله داروي شفابخش است و آنها رفيقان روشنفکرند».

 

واقعيت اين که بايد در انتخاب مسير زندگي خود و تشخيص سلامت افرادي که مي خواهيم با آنها حشر و نشر داشته باشيم موفق عمل کنيم و اين توفيق به خودمان بستگي دارد .

 

دوستي نابجا با فردي معتاد و نااهل، آقاي همسايه در اين داستان را به جايي رساند که به دست خود دفتر زندگي اش را بست و سرنوشتش را به قعر تباهي و فلاکت کشاند.

 

اين که نااميد شويم و با خواندن ماجراي آقاي همسايه فقط افسوس بخوريم کار درستي نيست.او دفتر زندگي اش بسته شده و ديگر فرصتي براي جبران گذشته ها ندارد. اما ما هنوز فرصت هاي زيادي براي انتخاب هاي درست و آگاهانه و پيشبرد روزگار خود داريم.

 

نکته اي که در اينجا قابل طرح است و براي ما يک روزنه اميد مي گشايد اين که در انتخاب مسير زندگي به خداي خود توکل کنيم و از او کمک بجوئيم ؛واقعيت اين است که خدا همراه ماست و به ما انسان ها که اشرف مخلوقات هستيم و در اين باره ادعا هم داريم قدرت تفکر و تعقل و تکلم عنايت فرموده و پيامبران راستين و ائمه معصومين (ع) را براي هدايت مان فرستاده و خودش نيز هواي مان را دارد.

 

امام سجاد (ع) در نيايشي به درگاه خداوند مي فرمايند:«پروردگارا ، مرا به اندازه يک چشم به هم زدن به خود وامگذار».

 

داستان غم انگيز آقاي همسايه ، درس عبرتي است براي کساني که در انتخاب دوست و همنشين و همچنين گام برداشتن در مسير زندگي به کژراهه مي روند.«سينا» سي و سه ساله بود. او در دوران جواني و قبل از آن که ازدواج کند در اثر رفت و آمد با دوستان نااهل به مواد مخدر آلوده شد.آقاي همسايه روزهاي اول ،تفنني مواد مخدر مصرف مي کرد . حتي به دود حساسيت داشت و دچار سردرد و تهوع مي شد.

 

اما فقط و فقط به خاطر اين که جلوي دوستان ناباب کم نياورد به اين کار خطاي خود ادامه داد و تکرار سوء مصرف مواد مخدر ، بدنش را وابسته دود غليظي کرد که سرنوشتش را به تباهي و سياهي کشاند.سينا 6 سال قبل ازدواج کرد . آن موقع هنوز اعتياد پيدا نکرده بود. او و همسرش زندگي مشترک خود را در حالي بنا نهادند که در کمتر از دو سال ، وابستگي مرد جوان به مواد مخدر بيشتر شد.

 

همسرش شريک بافا و خوبي بود. زن جوان به خود اميد مي داد سينا را از اين منجلاب بيرون خواهد کشيد.اما هر روز که مي گذشت حال آقاي همسايه بدتر مي شد. کار به جايي رسيد که يک در ميان سر کار مي رفت.مشکلات اقتصادي زندگي آنها را فلج کرده بود. زن جوان آستين همت بالا زد و در مغازه شوهرش مشغول کار شد.

 

او به سختي کار مي کرد و همچنان اميدوار بود که مشکلات زندگي را حل خواهد کرد. اما آقاي همسايه از اين وضعيت خسته شده بود ، احساس سرشکستگي مي کرد ؛وقتي مي ديد همسرش چه سختي براي گذران زندگي سرد و بي روح شان تحمل مي کند عذاب مي کشيد.

 

سينا و همسرش در آخرين شب زندگي شان با هم درد و دل مي کردند. زن 25 ساله با چشماني گريان در حالي که نگران حال شوهرش بود گفت: غصه نخورعزيز دلم ، فعلا من سر کار مي روم و مشکلي نيست ، تو فقط آماده باش دوباره براي ترک اعتيادت اقدام مي کنيم.آقاي همسايه نگاهش را به گل هاي سرخ رنگ قالي اتاق دوخته بود و به نشانه تاسف و شرمندگي سرش را تکان مي داد.

 

او اميدي به بهبودي اش نداشت . آن شب برق خانه زوج جوان خاموش شد و آنها خوابيدند . اما صبح روز بعد، هنگامي که زن جوان از خواب برخاست متوجه شد همسرش در اتاق ديگر روي زمين افتاده و نفس نمي کشد.با گزارش موضوع به پليس ، ماموران کلانتري 17 مشهد و نيروهاي امدادي بلافاصله در محل حاضر شدند و جسد سينا به دستور مقام قضائي به پزشکي قانوني انتقال يافت تا علت دقيق مرگ روشن شود.

 

آقاي همسايه روي برگه کوچکي نوشته بود :

«هيچ وقت فکر نمي کردم اين طوري بشود، خدا لعنت کند دوستاني که معتادم کردند ، من خودم مقصرم و شرم دارم به چشم هاي معصومه نگاه کنم ، من شوهر خوبي براي او نبودم و …

 

داستان فوق از سوی پایگاه اطلاع رسانی پلیس ارسال شده است.

 

خیانت مرد معتاد مشهدی به همسر 25 ساله اش

برچسب‌ها:

جدیدترین مطالب