شعر مبعث کودکانه به مناسبت فرا رسیدن روز بیست و هفتم ماه رجب را در این بخش برایتان تهیه و گردآوری کرده ایم. عید مبعث یکی از بهترین اعیاد برای مسلمانان است و متن شعر کودکانه درباره عید مبعث طرفداران زیادی دارد. به همین علت سایت سماتک در ادامه مجموعه زیباترین شعر در مورد عید مبعث کودکانه را برای شما آماده کرده است.
آن شب ستاره
تا صبح بارید
روشنتر از پیش
مهتاب تابید
دنیا لباسی
از نور پاشید
قلب ملا یک
از شوق جوشید
روزی زمین شد
مانند گلشن قلب
از نور شب شد
چون روز روشن
آن نور و گلها
آن شور و غوغا
آن شب برایم
شد یک معما
تا صبح آن شب
نوری به پا بود
سرچشمه نور
غار حرا بود
زیرا در آن شب
پیغمبر ما
از جانب حق
شد رهبر ما
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
یه شب تو غار حرا
شنیده شد یک ندا
بخوان محمد(ص)بخوان
بهش میگفت اون صدا
غار شده بود پر از نور
دنیایی از ستاره
بخوان محمد(ص) بخوان
صدا پیچید دو باره
گفت تو جواب محمد(ص)
چه چیزی رو بخوانم؟
گفت با صدایی لرزان:
خواندن نمیتوانم!
فرشته گفت به نام
پروردگارت بخوان
من جبرییل اویم
تویی رسول زمان
بود بیست و هفت رجب
که شد محمد(ص) نبی
بود روز مبعث که شد
پیامبر آخری
خدیجه (س)و علی(ع) زود
ایمان آوردن به او
اونها بودن اولین
مسلمون خدا جو
به جای بت پرستی
آورد خدا پرستی
با آیه های روشن
رفتش به جنگ پستی
گوشه غار حرا
هست مشغول نماز
می شود درهای عرش
سوی او آهسته باز
غار را پر می کند
ناگهان فرمان وحی
با طراوت می شود
قلبش از باران وحی
باز می گردد به شهر
بر لبش پیغام دوست
می رود تا پر کند
شهر را از نام دوست
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
نور آسمان آمده زمین
خشم و کینه را برده آن امین
شهر مکه شد پاک و با صفا
چونکه آمده رحمت خدا
بوده آن نبی پاک پاک پاک
مثل یک گلی در میان خاک
بوده در دلش عشق ایزدی
بوده یاورش مرتضی علی
دین او همان دین رحمت است
دین کامل و دین آخر است
آیه اش قرآن دین او اسلام
بر محمد و آل او سلام
عید بعثت،عید الطاف داور/توأمان شد،خنده با چشمان تر
که محمد،شده بر ما پیغمبر/مبارک مبارک
او که با امر خدا آیه ی حق میخواند/اِقرا بِاسم ربِّکَ الذی خَلق میخواند
ذکر دل توحید و تبارک/این جشن فرخنده مبارک
رسول الله رسول الله مدد مولا مولا مولا مولا…
به شب خلق،تو سراج منیری/تو امیری،تو بشیر و نذیری
دست ما نه،دست عالم بگیری/یا مولا یا مولا
نور حق جلوه گر از ماه رخ مُصطفوی/جاهلیت شده منفور به نور نبوی
رسول امجد و اعظمی/امید همه ی عالمی
رسول الله رسول الله مدد مولا مولا مولا مولا…
آرزوی ِ،همه ی ما این باشد/پیروی از،مکتب و آیین باشد
هستی ما،به فدای دین باشد/یا مولا یا مولا
ما که بر مکتب نورانی تو دل بستیم/جان نثاران تو و عاشق حیدر هستیم
می مانیم همه با عنایت/تا آخر یاور ولایت
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
در 27 رجب ، رسیده عید مبعث
تو جشنهای این روزا،خوش میگذره به هر کس
محمد شده پیامبر ، درون غار حرا
جبرئیل به او می گوید بخوان به نام خدا
می ترسید و می پرسید من هیچ سواد ندارم
یک چوپان فقیرم ، من هیچ پولی ندارم
حالا تو با سواد شدی ، تو آخرین رسولی
معصوم و خیلی خوبی ، از گناهان به دوری
تو بهترین پیامبر خدایی ، خاتم انبیائی
تو بهترین فرشته زمینی ، محمد امینی
با اینکه تو یتیمی ، پدر عالمینی
با اینکه تو فقیری ، در اخلاق بهترینی
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد
چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد
آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز
سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز
شاعر این سیب حکایات فراوان دارد
چتر بردار که این رایحه باران دارد
احمد مرسل آن چراع جهان
رحمت عالم آشكار و نهان
آمد از رب سوى زمين عرب
چشمه زندگانى اندر لب
هم عرب هم عجم مسخّر او
لقمه خواهان رحمت در او
در جهانى فكنده آوازه
با خود آورده سنّتى تازه
دين بدو يافت زينت و رونق
زانكه زو يافت خلق راه به حق
سخن او برد تو را به بهشت
ادب او رهاندت ز كنشت
دل پر درد را كه نيرو نيست
هيچ تيماردار چون او نيست
بر تو از نفس تو رحيمتر است
در شفاعت از آن كريمتر است
از كرم، نزهوا و نزهوسي
مهربانتر ز تست بر تو بسي
گر تو خواهى كه گردى او را يار
از حرام و سفاح دست بدار
در حريم وي اى سلامت جوي
شرمدار از حرام و دست بشوي
اى فرو مانده زاروار و خجل
در حجيم تن و جهنم دل
گر تو را ديده هست و بينايي
چون ز دوزخ سبك برون نايي؟
پاك شو، پاك، رستى از دوزخ
كو رهاند ترا از آن برزخ
خاك او باش و پادشاهى كن
آن او باش و هر چه خواهي كن
تا به حشر اى دل ار ثنا گفتي
همه گفتى چو مصطفي گفتي
شمع بود آن هماى فرخنده
از درون سوز و از برون خنده
گنج همسايه بد دل پاكش
رنج سايه نبود بر خاكش
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
در تمام جهان گسترش یافت
وسعت ماجرای محمد
عزت نفس انسان فزون شد
تا که شد مبتلای محمد
آبرو از درش کسب کردیم
در مقام گدای محمد
فکر من بیشتر قد نمی داد
کل خلقت فدای محمد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
آوای بخوان بخوانِ او میریزد
از غار، صدای گفت و گو میریزد
میگفت فرشته: اقرأ باسم ربک
عشق است کز آسمان فرو میریزد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
آخر چه قدر قوم پسر دار میشوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمیشوم
پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده
عرب در جهل کامل غوطه ور بود
درخت کفرشان هم بارور بود
همه سرگرم شرک و بت پرستی
ودختر خار بر چشم پدر بود
به زیر خاک زنده دفن دختر
برای هر عرب نوعی ظفر بود
در این احوال تقدیر الهی
معین کردن دینی دگر بود
برای امر ابلاغش خداوند
به دنبال رسولی دادگر بود
میان مردم آن روز مکه
محمد(ص)نزد او محبوبتر بود
چهل سالی زعمرش می گذشت و
محمد شمس ومکه چون قمر بود
رسید آن لحظه ی موعود ،در غار
محمد (ص)غرق نجوایی دگر بود
به ناگه جبرئیل آمد کنارش
نبوت را برایش خوش خبر بود
بگفتا ای رسول ا…اقرآ
به نام آنکه خلقت را اثر بود
بدینسان بعثتی آمد پدیدار
که آنرا عدل وحق جوئی ثمر بود
پیمبر شد رسول دین اسلام
که آخر دین رب دادگر بود
برای مسلمین عید است اینروز
بر ایشان مطلع فتح وظفر بود
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
از همان اولش مرتضی بود
هر کجا پا به پای محمد
مصطفی مصطفای علی شد
مرتضی مرتضای محمد
شیعه مردانه تا پای جانش
مانده زیر لوای محمد
او امین رفت و پیغمبر آمد
بهر بیعت علی حیدر آمد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
با نگاه خدای محمد
کبریا شد حرای محمد
جامه سبز پیغمبری شد
تا قیامت ردای محمد
خاکسارش نه تنها حرا شد
مکه شد خاک پای محمد
تا رسالت بر او گشت ابلاغ
نام حق شد نوای محمد
یا محمد با کتاب آسمانی آمدی
یا محمد با پیام مهربانی آمدی
دین تو راه نجات از ظلمت است
یا محمد جان من قربان تو
شد چراغ راه من قرآن تو
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
سلام بر مبعث،
پایه گذار
حکومت صالحان
در عرصه خاک!
عید مبعث مبارک