این زن با تعدادی زیادی گرگ چندین سال است که زندگی می نماید این گرگ ها یا زخمی بودند یا بی خانمان این گرگها با این زن بسیار دوست و مهربان می باشند و وقتی این زن را می بینند به استقبالش می روند این گرگها خیلی با این زن مهربان هستند و از دست این زن غذا می خورند ولی افراد دیگری را اگر ببیند به وی حمله می نمایند در ادامه جزئیات و تصاویر زندگی عاشقانه زن مطلقه با گرگ های وحشی را در سایت سماتک خواهید دید با ما همراه باشید.
تونیا کارلونی پناهگاهی را برای نگهداری از گرگرهای نجات یافته راه اندازی کرده است. این مرکز از معدود مکانهایی بر روی زمین است که میتوان گرگها را در آن از نزدیک دید. ادم پاپسکو گزارش میدهد.
گرگها مستقیم در چشمانم زل زدهاند. وقتی به چشمهایشان خیره میشود، حس میکنم نگاه نافذِ چشمان زرد و خاکستری رنگشان در عمق گوشت و استخوانم رخنه کرده است. آنها فقط چند متری با من فاصله دارند. با پاهای کشیدهشان قدم میزنند و سرهایشان را از سر کنجکاوی مدام بالا و پایین میکنند.
صدای آواز به گوش میرسد. زنی با موهای مشکی براق به سمتم میآید. او دستهای از مریم گلیهای خشک شده را روشن میکند و سپس دودش را با حرکات دست به سمتم هدایت میکند. حواسم از گوشتخواران وحشی اطرافم پرت میشود و به کاهنه مقابلم توجه میکنم. صدای زمزمه آواز بلندتر میشود. آن زن یک کیسه ساخته شده از پوست آهو را دور گردنم میاندازد و با زبانی قدیمی و فراموش شده زمزمه میکند.
دود سراسر بدنم را فرا گرفت. سرعت گام برداشتن گرگها آهستهتر شد. یکی از آنها زوزهای آرام کشید: شاید هیجان زده شده و یا نگران است! داشت برای من مجوز ورود به حلقهای خاص صادر میشد؛ هر کسی چنین امکانی را ندارد.
ناگهان مادر گرگها به انگلیسی به من گفت که “تو روح بومی داری.” آفتاب غروب کرده و دسته خشک شده مریم گلی کاملا به خاکستر تبدیل شده و مراسم آیینی نیز به اتمام رسیده است. تونیا لیتل وولف کارلونی (Tonya Littlewolf Carloni) میخندد. یک گرگ نر صورتش را به سمت آسمان کرده و زوزه میکشد. گرگهای دیگر هم به تبعیت زوزه میکشند.
در افسانهها آمده که زوزه گرگها شوم و نشانه خطر است. اما با زوزههای همزمان گرگها، تونیا چشمانش را بسته و لبخند میزند. زمان زیادی را صرف این کار میکنیم؛ انگار به دوران ماقبل تاریخ برگشتهایم. تونیا سپس به من نگاه میکند. چشمان آبی رنگش برق میزند. او میگوید: «گرگها تو را به عنوان برادرشان پذیرفتهاند. تو دیگر یک گرگ از نژاد Chiricahua Mescalero Apache هستی.»
تونیا زندگیاش را در کنار گرگها گذرانده است
ژوئن 2016 است. پناهگاه “وولف ماونتین” در فاصله چند ساعتی از لوس آنجلس قرار دارد. دیگر آفتاب غروب کرده ولی دمای هوا هنوز حدود 40 درجه سانتی گراد است. هر طرف را نگاه میکنم، کوههای مملو از درختی را میبینم که از نیمه به بالا پوشیده از برف است.
تونیا دوست ندارد کسی از محل زندگیاش خبر داشته باشد زیرا قبلا به مشکل برخورده است. چند نفری تلاش کرده بودند که گرگها را اذیت یا آزاد کنند. تونیا میگوید: «این گرگها شکارچی وحشی نبودهاند البته اهلی هم نیستند؛ آنها را نجات دادم زیرا به تنهایی زنده نمیماندند.»
برخی از گرگها دورگه گرگ – سگ یا گرگ – کایوتی هستند. البته همه آنها درشت هیکل و تنومند هستند. هر کسی در نگاه اول از آنها میترسد اما میتوان در کنارشان آرام گرفت.
یکی از گرگهای تونیا
برخی از گرگهای تونیا مانند شانتا و برادرش واکینیان از پرورشدهندگانی خریداری شدند که چشمشان فقط به دنبال پول بود. برخی دیگر نیز از دست صنعت فیلم نجات داده شدهاند. همه این گرگها در قفس زاده شدهاند و نمیتوانند آزادانه زندگی کنند که البته حقیقتی بس غمانگیز است.
تونیا میگوید: «آنها عادت کردهاند. حتی یک روز هم دوام نمیآورند. خودم هم دوست دارم آزادشان کنم اما اینجا خوشحالاند. دوست ندارم ببینم در قفس باشند.»
گرگها همواره به آزادی خود شهرت داشتهاند. قلمرو گرگها بر روی زمین نزدیک به 2600 کیلومتر مربع است. اما در آن پناهگاه، آنها باید به ابعاد بسیار کوچکی بسنده کنند.
زندگی در اسارت بهتر از مرگ نیست؟
این سوال را مدام با خودم تکرار میکنم. تونیا همین منطق را پیش گرفته است.
گرگی در حال حمام کردن
حدود یک قرن است که گرگهای کالیفرنیا منقرض شدهاند اما از سال 2011 شرایط تغییر کرده است. از سال 2015 نیز تاکنون چندین مورد گزارش شده و تعدادی نیز به سمت اورگان رفتهاند که خانه بیش از 100 گرگ است.
گرگها از مدتها پیش مورد آزار انسانها قرار گرفتهاند
حقیقتی دردناک
روزگاری بود که گرگها بزرگترین جمعیت پستانداران در خشکی را تشکیل میدادند. فقط نزدیک به دو میلیون گرگ در آمریکای شمالی زندگی میکردند که تقریبا همه آنها توسط ما انسانها کشته شدهاند.
انواع تاکتیکهای قتل و شکنجه به شکل بیرحمانهای علیه گرگها به کار گرفته شده است: سیانور، آرسنیک، تیراندازی از هواپیما و بالگرد و حتی دینامیت گذاری آشیانه گرگها صرفنظر از اینکه نوزادانشان نیز در آنجا زندگی میکنند.
میلیونها گرگ مردند. هزاران جانوران دیگر مانند کایوتی، روباه، راکُن، عقاب، شاهین و سگهای شکاری به اشتباه سمهای مخصوص کشتن گرگها را خوردند.
گرگها تهدیدی همچون سرخپوستها
گرگ زدایی در غرب همواره به عنوان یک ارزش به شمار رفته است. این جانوران همچون سرخپوستهای آمریکا تهدیدی برای برقراری نظم و قانون محسوب میشوند.
زمانی گرگ خاکستری به وفور در آمریکا دیده میشد
امروزه تعداد گرگهای خاکستری در آمریکا بسیار اندک است و هر ایالت قوانین خاص خودش را برای محافظت از گرگها دارد. البته کشاورزان و دامداران محلی همچنان با دید منفی و به چشم یک تهدید به گرگها نگاه میکنند.
نکته عبرت انگیز اما این است که گرگها بسیار کمتر از آنچه انتظار میرود مسئول مرگ و میر گاوهای چوپانان است. این رقم در ایالات متحده کمتر از 4 درصد کل تلفات گاوها بوده است. در حالی که مرگ ناشی از بیماری و حمله کایوتی، شیر کوهی، خرس و جانوران دیگر بیشتر از تلفات ناشی از حمله گرگها است.
تونیا در کنار یکی از گرگهایش – گرگهای تونیا در امنیت کامل زندگی میکنند اما آزاد نیستند
تونیا میگوید: «برخی فکر میکنند که گرگها را میتوانند به عنوان حیوان خانگی نگهداری کنند. این باور کاملا اشتباه است. برخی از گرگها را از همین افراد دریافت میکنیم.»
تونیا 10 گرگ را در حال حاضرش در پناهگاهش نگهداری میکند. گرگها میتوانند تا دو هفته بدون غذا زنده بمانند و در هر وعده غذایی میتوانند تا 9 کیلوگرم غذا بخورند. در این پناهگاه، هزینه هر هفته غذایشان 1500 دلار برای هر گرگ تمام میشود. خرج آب، برق، کارکنان، نگهداری، حصارکشی و ساخت و سازهای دیگر نیز را باید حساب کرد. تمام این مخارج از مبالغ اهدایی بازدیدکنندگان تهیه میشود.
هزینهها و دشواریهای تاسیس و نگهداری آن مرکز آنقدر سنگین است که فقط شخصی کاملا مصمم مانند تونیا میتواند یکی از آنها را تاسیس کند.
تونیا لیتل وولف کارلونی
زندگی عجیب تونیا از دو سالگی!
مادر تونیا در دهه 50 دخترش را در ازای دریافت مبلغی به یک خانواده سفید پوست در بورلی هیلز فروخت. اما پدربزرگ تونیا او را ربود تا نوهاش در نیومکزیکو زندگی کند. به همین دلیل خودش میگوید که «در دو جهان بزرگ شده است.»
او میگوید: «پدربزرگم در نیومکزیکو یک مرکز نگهداری از حیوانات داشت که شیرکوهی و گرگها را نیز در آن نگه میداشت. او به من آموخت که چگونه با گرگها دوست باشم. بعد به من یاد داد که از حیات وحش باید مراقب کرد.»
به تونیا در سن دو سالگی یک گرگ کوچک به عنوان حیوان خانگی داده شد. تونیا در دوران جوانی به عنوان بازیگر و مدل فعالیت میکرد و چندین مرتبه به همراه گرگها مقابل دوربین ظاهر میشد.
این گرگها عمرشان را پشت حصارهای فلزی میگذارند
تونیا در حال غذا دادن به یکی از گرگها
گرگهایی که به مدرسه میروند!
تونیا گاهی اوقات این گرگها را با خود به مدرسه میبرد تا بچهها با ماهیت گرگها آشنا شوند. یکی دیگر از کارکردهای گرگها کمک به سربازانی است که دچار اختلال استرسی پس از ضایعه روانی (PTSD) است.
تونیا حالا 64 ساله شده و با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. خودش باور دارد که بیماریاش به لطف همین گرگها تا حدودی التیام یافته است. اما بحران پناهگاه همچنان پابرجاست. یکی از مشکلات، هوای گرم دره کالیفرنیا است زیرا گرگها به دماهای پایینتری عادت دارند.
برخی از گرگها نیز پیر شدهاند؛ مثلا پای یکی از آنها به خاطر وجود یک تومور قطع شد و آن گرگ فقط با سه پا حرکت میکند. تونیا به دلیل عدم حمایت مقامات ایالت کالیفرنیا در این فکر است که پناهگاهش را به ایالتی دیگر منتقل کند.
تونیا تصمیم گرفته مرکزش را به کلرادو منتقل کند
اما سفر میتواند برای تونیا هزینهبر و برای گرگها استرسزا باشد. تونیا میگوید: «هزینه بسیار بسیار زیاد تمام خواهد شد: حدودا 10 میلیون دلار.» تونیا میگوید که 600.000 دنبال کننده در فیسبوک دارد و اگر هر کس تنها 20 دلار کمک کند، تقریبا هزینه جابجایی را فراهم خواهد کرد.
تونیا تصمیم گرفته مرکزش را به کلرادو منتقل کند
اما سفر میتواند برای تونیا هزینهبر و برای گرگها استرسزا باشد. تونیا میگوید: «هزینه بسیار بسیار زیاد تمام خواهد شد: حدودا 10 میلیون دلار.» تونیا میگوید که 600.000 دنبال کننده در فیسبوک دارد و اگر هر کس تنها 20 دلار کمک کند، تقریبا هزینه جابجایی را فراهم خواهد کرد.
منبع:faradeed.ir