HPV

دلنوشته شهادت امام جواد (ع)

دلنوشته شهادت امام جواد علیه السلام، نهمین امام شیعیان، یادآوری است از زندگی پربار این امام همام که پس از ۱۷ سال امامت سرانجام در آخرین روز ماه ذی القعده به شهادت رسیدند و در کاظمین امروزی به خاک سپرده شده اند. امام محمد تقی (ع)، که به خاطر صداقت و تقوای بی مانندشان مشهور بودند، در عمر کوتاه خود شاهد فشارهای زیادی از جانب دشمنان اسلام بودند و در نهایت به مقام رفیع شهادت نائل آمدند.

زندگی حضرت محمد بن علی بن موسی بن جعفر (جوادالائمه) علیه السلام، مملو از درس‌های اخلاقی و عرفانی است. امام جواد الائمه (ع) در زمانی زندگی می‌کردند که جامعه دچار تزلزل و بی‌ثباتی زیادی بود. ایشان با وجود سن کم، با سخنان حکیمانه و رفتارهای خود، همچون چراغی در تاریکی می‌درخشیدند و مردم را به سوی حقیقت هدایت می‌کردند.

شهادت ایشان در بغداد و در سن جوانی، نشان دهنده‌ی عمق بغض و کینه‌ دشمنان نسبت به خاندان پاک پیامبر (ص) است. این روزها، یاد و خاطره‌ی امام جواد (ع)، برای همه‌ی شیعیان، مایه‌ی تأمل و بازاندیشی برای قدم گذاشتن در مسیر صحیح زندگی و ایمان است.

امام جواد (ع) در جوانی مسئولیت‌های سنگینی بر دوش داشتند و با درایت و تدبیر، همواره در مسیر عدالت و اخلاق پیشرو بودند. امروز، در سالروز وفات نهمین امام مسلمانان دلنوشته شهادت امام محمد تقی ع را می‌خوانیم؛ و دل‌هایمان به یاد مظلومیت و جوانمردی این امام همام سوگوار است.

دلنوشته شهادت امام جواد علیه السلام

دلنوشته شهادت امام جواد

ولی نه آن غربت دردناکی که برایت درست کرده اند و نه آن زهری که به تو داده اند، هیچ کدام نتوانست، امتداد خط سبز تو را که بر صحیفه هستی کشیده ای، پاک کنند.

گرچه زمین، حوصله بزرگی تو را نداشت و ظرف روزگار، گنجایش حضور دریا گونه ات را؛ سربردار و ببین عاشقان پاک باخته ات را که دل هاشان، تنها با رسیدن به دریا، آرام می گیرد.

کدام جان است که تو را بشناسد و اینک در هوای کاظمین تو نسوزد؟!

***

دلنوشته شهادت امام محمد تقی

از همین جا دلت را روانة آن حجره ای کن که امام جواد میان حجره افتاده بود، از سوز زهر به خود می پیچید، امّا کشنده تر از این زهر، زهر بی وفائی همسرش بود، بمیرم برات آقا، محرمی نداشتی، چه کشید جواد الائمه، آن ساعتی که دید امُ الفضل دَرِ حجره را بست، کنیزانش را جمع کرد و گفت:

شادی کنید تا کسی صدای نالۀ امام را نشنود، بعدِ شهادت هم دستور داد بدن امام را بالای بام مقابل آفتاب قرار دهند، اما کبوتر ها می آمدند بالهاشون را به هم می دادند تا آفتاب به این بدن نتابد، اما عاشقان امام جواد، این بدن دیگه برهنه نبود، این بدن دیگه بی سر نبود، این بدن پاره پاره نبود.

رحمت خدا بر این ناله ها، ای دلهای آماده، بمیرم برای عزیز فاطمه حسین، که دخترش بدن بابا را نشناخت، صدا زد عمه این بدن کیه که داری دردو دل می کنی؟ فرمود: سکینه جان این بدن بابایت حسینِ، همه صدا بزنید حسین جان …

***

دلنوشته برای شهادت امام جواد (ع)

سلام بر جواد الائمه!

چه اضطرابی دامن زمین را فرا می گیرد، آن گاه که دلش مزار امامی می شود. گویی در آن هنگام، دست و پایش می لرزد! زمین از اینکه باید گوهری را در میان بگیرد، بسیار ناخشنود است. اکنون زمین چه شرمسار است که تنها بیست و پنج بهار، او را مهمان خوانش دیده بود؛ او که جواد بود و جود، قطره ای از پیشانی بلندش؛ تقی بود و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجودش.

او که در همان خردسالی امام شد و در نوجوانی، رهگشای گره های فکری. که بی درنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ می گفت و خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی می داد.

برای هروله از «مروه» دلت تا «صفای» کاظمین، راهی نیست. در این حج ولایت و عشق همیشه در «سعی» باش؛ که بی «سعی» نمی توان به «صفای» جمال معصوم علیهم السلام رسید.

تنها «بیست و پنج» سال بود که نسیم «هل اتی» می وزید و نهرهایی که از سرچشمه «طه» سیراب می شود، جاری بود. و چه زود، این نسیم از وزیدن افتاد و این عطر دل نواز، دامن برچید! اما، نه. . . چشم دلت را باز کن و ببین! هنوز آن نسیم در حال وزیدن است و این شمیم روح بخش به مشام می رسد.

سلام بر تو ای جوادالائمه علیه السلام و بر آن بارگاه خدایی ات که تا دامنه قیامت، چشم نواز همه از ره رسیدگانِ خسته خواهد بود!

***

دلنوشته در مورد شهادت امام جواد

امشب باید یه جوری دل امام جواد علیه السلام رو بدست بیاری، همه ی اهلبیت یه طوری روضه ی مادر رو خوندن، اما هیچ کدوم مثل امام جواد علیه السلام، توی چهار ساله گی روضه نخوندن.

گفت دیدم هی رو زمین می کوبه، پهلوی امام رضا، هی میگه: می کُشمتون، آتیشتون می زنم، امام رضا علیه السلام فرمود: عزیز دلم، چشات دو تا کاسه ی خون شده، چه کسی رو می خوای بکشی، چه کسی رو می خوای آتیش بزنی، یه نگاه به امام رضا کرد، عرضه داشت بابا من یه سئوال از شما می کنم، بابا گناه مادرم چی بود؟ چرا مادرم رو زدند؟ اگه می خوای دل امام جواد رو بدست بیاری، چند خط از زهرا بخونیم.

برگ آلاله کجا
سیلی نا مرد کجا

***

مطلب در مورد شهادت امام جواد علیه السلام

غریب، حتی در خانه

هیچ غروبی به غمرنگی غروب وجود مردان خدا نیست؛ آن گاه که سر آسوده بر روی خاک می گذارند و شام تیره ای برای آدمیان، می سازند.

هنوز زمین، جان نگرفته باید بی تابی کند و غروب خون رنگ خورشید را به نظاره پردازد. ای حجت نهم! افسوس که روزگار، تنها بیست و پنج سال با تو سر سازگاری داشت و بیست و پنج بهار از عمر تو را برتابید. تقدیر آن بود که حتی در خانه ات نیز غریب باشی و با هم دستی «ام الفضل» همسرت زهر بنوشی و مسموم شوی.

ولی نه آن غربت دردناکی که برایت درست کرده اند و نه آن زهری که به تو داده اند، هیچ کدام نتوانست، امتداد خط سبز تو را که بر صحیفه هستی کشیده ای، پاک کنند. گرچه زمین، حوصله بزرگی تو را نداشت و ظرف روزگار، گنجایش حضور دریا گونه ات را؛ سربردار و ببین عاشقان پاک باخته ات را که دل هاشان، تنها با رسیدن به دریا، آرام می گیرد. کدام جان است که تو را بشناسد و اینک در هوای کاظمین تو نسوزد؟!

***

دلنوشته دلنشین درباره شهادت امام محمد تقی

من از زهر نسوختم، من و هلهله ی این زن ها آتیش زد، هلهله کردن، کف زدن، یکی از این کنیزها دلش به رحم اومد، میگن این ظرف آب رو برداشت، آورد، همچین که رسید جلو در، ام فضل ملعونه، دستش رو گرفت، گفت: کجا میبری؟ گفت: مگه نمی شنوی داره میگه سوختم، ظرف آب رو ازش گرفت رفت، تو حجره، میگن آب رو جلوی امام جواد، ریخت رو زمین، گفت:

میخوام جیگرم خنک بشه، یه نفر دلش سوخت، برا امام جواد آب آورد، کربلا هم یه نفر دلش سوخت، اما یه خورده دیر آورد، همچین که رسید دید هلال، نانجیب داره از گودال بالا میاد، کجا داری میری، دارم برا حسین، آب میبرم، نمی خواد ببری خودم حسین رو سیراب کردم، میگه دیدم سر بریده حسین رو بالا آورد، همه بگید حسین…….

***

دلنوشته شب شهادت امام جواد

در محفل سوگ تو، اشک‏ ها زودتر از هر دعایی به سویِ آسمان می‏روند، لحظه ‏ها به انتظار دیدار جمالِ دل آرایت در بغضِ ثانیه‏ ها می‏تپند، گل‏ های سجّاده ات، محراب را بوسه می‏زنند.

جبرییل، چون شمع، بی قرارانه می‏ سوزد و صدایِ گریه ‏های مداوم، در و دیوار را غرق در ماتم می‏کند. پله پله تا خدا رفتنت را ستاره‏ ها در گوش زمین نجوا کردند؛ آن گاه که عرش، تو را در هاله‏ ای از نور، به سوی معراج دل باختگان بُرد.

جواد الائمه! بعد از تو، دنیا سرگردان است و شادمانی رنگ باخته، شهادت به مقامِ والایت غبطه می‏خورد و دل‏ های سوگوار، جز اشک و آه، حرفی ندارند. شانه ‏های آسمان، از یاد آوری سیمای روحانی‏ات می‏لرزد و بغضِ ناشناخته‏ ای گلوی زمین را می‏فشارد و دوریِ تو، چونان رعد، افلاک را به آتش می‏ کشد.

مولا جان! بی تو، روح تشنه‏ ای هستی، با کدامین زمزم سیراب شوند و ضمیرهای مشتاق، با شمیمِ کدامین نسیم رحمت، آکنده از روحِ عبادت گردند؟ افسوس که از بارِ سنگین مظلومیتِ تو آینه‏ ی زمان در هم شکست و کشتیِ ایثار و گذشت، در دریایِ وجود تو به اشک نشست.

ای که دعایت در سحرگاهانِ نیایش موجب نزول برکات است و عبادتت در دلِ شب‏ هایِ اِستغاثه، مایه‏ ی پراکندگی نفحات قدسی! محراب‏ خالی، اشک‏ های آسمان و بغض فرو خورده‏ ی افلاکیان، بهانه ‏ی سوگوارای داغداران تو است.

***

دلنوشته غمگین برای شهادت امام جواد

امروز برای غربت میوۀ دل ثامن الحجج، امام جواد گریه کنید، امام رضا (ع) فرمودند: پسرم (جواد)

به جور و ستم کشته خواهد شد، اهل آسمانها بر او خواهند گریست ۱ بگو آقا ترا به جان جوادت نظری به این مجلس ما کن.

درست امام حسن مجتبی هم در خانه غریب بود، همسرش قاتلش بود، اما پرستاری چون زینب کبری داشت، کنار بسترش ابی عبدالله بود، قمر بنی هاشم بود.

اما قربان غربت امام جواد، کسی کنار بسترش نبود، هی صدا می زد جگرم، آیا به او آب دادند؟ نه والله، آن زن ملعونه دستور داد کوزه های آب را جلوی چشمش شکستند، مثل جدش حسین تشنه جان داد.

***

دلنوشته امام جواد شهادت

سلام بر امام جواد (ع) که «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای بود از گلستانِ وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش.

امروز امام رضا عزادار است. اگر با دیده دل نگاه کنی امروز ثامن الحجج گریان است در غم میوۀ دلش جوادالائمه، بگو آقا آجرک الله، آخر روز شهادت میوۀ دلش امام جواد، جوان از دست داده آن هم جوانی مثل جواد الائمه، در شهر غربت، با لب تشنه، در حجره در بسته، بگو امام رضا میوۀ دلت را با لب تشنه شهید کردند.

اما کربلا جوان امام حسین علی اکبر را از دم شمشیر و نیزه، تا حسین فاطمه ناله علی اکبررا شنید با عجله آمد، یک قدری امام حسین به آن بدن نگاه کرد نشست کنار بدن، سر علی را به دامن گرفت، دلش آرام نشد.

سر جوانش را به سینه چسبانید دلش تسلی پیدا نکرد، همه دارند نگاه می کنند ببینند حسین با علی اکبر چه می کند، یک وقت دیدند خم شد صورت به صورت علی گذاشت، هی صدا می زد، میوۀ دلم علی.

***

دلنوشته کوتاه برای شهادت امام جواد

همسری که همه ی دار و ندار مرد است، حال بر جان جواد ابن رضا افتاده، وسط حجره ی غربت زده ی دلتنگی، پسر فاطمه انگار ز پا افتاده؛ شهادت امام محمد تقی (ع) تسلیت باد.

***

سلام بر امام جواد (ع) که 25 سال، خورشید فضیلت را رویاند و شکوفاند و خود، فروزان تر از خورشید تابید و درخشید. کاظمین منتظر است با آغوشی گشوده تا جوان ترین ستاره دنبال دار امامت را از خاک تا افلاک دنبال کند و این حالت محزون خاک است که ملائک رابه زاری نشانده. شهادت مظلومانه امام محمدتقی «ع» تسلیت باد.

***

ای باب الحوائج، یا جواد الائمه! ای بهارِ نُهُم، تو را شهید کردند؛ در حالی که هنوز بیش از 25 گُل در باغِ عمرت شکوفا نشده بود. شهادت مظلومانه نهمین کوکب هدایت باب المراد عالمین مظهر جود و کرم حضرت امام محمد تقی «ع» را به محضر مقدس و منور امام زمان (عج) و تمامی شیعیان تسلیت و تعزیت عرض می نماییم.

***

یه پدر وقتی بخواد بچه رو آروم کنه، شبها براش قصه میگه، از روز اول جوادش رو آروم میکرد، میگفت: پسرم، یه روزی مدینه، ریختن در خونه مون رو آتیش زدن، برای همین بود هی میزد روی این خاک ها، موفق دوید، گفت: امام رضا، جواد خورده زمین داره گریه میکنه، حضرت، اومد گفت: عزیز دلم چی شده این جور گریه میکنی؟ گفت: بابا الان خوردم زمین، پهلوم درد گرفت. آخ مادر…….

***

آن روز، بغداد بود و نهمین خورشید ولایت که غریبانه به همجواری «جد» غریبش می رفت؛ به همجواری کسی که تلخی خاطره هایش را زندان های هارون، همواره به یاد می آورند…! شهادت مظلومانه باب المراد جوادالائمه را به حضرت رضا علیه السلام و تمامی شیعیان و دوستداران آن حضرت تسلیت عرض می نمایم.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا