متن سوزناک برای شهادت امام رضا علیه السلام را در این بخش برایتان تهیه و جمع آوری کرده ایم و زیباترین متن غمگین شهادت امام رضا در غم سالروز شهادت حضرت علی بن موسی رضا (ع) را در ادامه می توانید در سماتک مطالعه کنید.
خاطره سوزان
وقتى صداى نقاره غروبهاى صحنت قدمهایم را میخکوب مى کند، فریاد رضا رضا را در متن موسیقى محزون مى شنوم و بغض شکسته ام را تقدیم دیدارت مى کنم.
رضا جان! دانه کدام انگور جرئت یافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خویش بنا کنى؟
امروز، تنها نه خیابانهاى خراسان که تمام رگهاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مى شود.
خاطره سوزاندن جگرت، تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نمى رود.
آهوى دلم دوان دوان مى آید.
تو آن جگرسوخته اى که آب را به زائرانش هدیه مى کند؛ زیرا اولاد على علیهالسلام از عزیزترینهاى خود مى بخشیدند و من در صحن تو، به دنبال اشاره هایى مى گردم که با آن حرف مى زنى؛
مثل پرواز همان کبوتران که با گندمهاى محبت تو، عمرى است اسیر رهایى در آسمان همجوار تواند.
هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوى دلمان از هر جا رمیده مى شود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا مى گیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نیازش ببارد؛ پس اشتیاق تند ما را مجاب کن یا على بن موسى الرضا!
متن غم انگیز و سوزناک در مورد شهادت امام رضا (ع) که مصادف با آخرین روز از ماه صفر است را در این بخش می خوانید:
«از مدینه تا توس»
با تو، زانوان لرزانم به آرامش، رضا مى دهند و چشمان شناور در غروبم، بهجتى سبز را تجربه مى کنند.
من با تو، آینه اى مىشوم تن شسته از غبارها و زنگارها؛ آنگونه که آفتاب، سلولهاى جانم را شعر مى شود.
تو را در زمستانهاى سرما و سکوت، صدا کرده ام؛ با دستانى از حاجت و در بهارى از اجابت، غوطه خورده ام.
از مدینه تا توس، مرورت مى کنم و ثانیه هاى سترگ ولایتت را مى ستایم.
تو، هشتمین ستارهاى در آسمان فیروزه و لبخند. رودها همچنان بزرگى ات را در غرفه هاى آب، روانند. مى آیى و دروازه هاى آفتاب گشوده مى شوند.
زمزمه نامت وسیعمان مى کند.
مى آیى و شهر را بشارت پرنده و آبشار، به دست افشانى مى خواند.
زمین، ریشه علوى ات را بر خویش مى بالد. آسمان، شاخه هاى هاشمى ات را به تحسین، ستاره مى پاشد اى آنکه ابهتت ، تار و پودمان را به سکوت مى خواند؛
اى آنکه زمزمه نامت، وسیعمان مى کند، باران کرامتت را بر ما بگستران تا از تشویش این همه، در دور دست آرامش ساکن شویم. ما را بخوان به بلنداى افق دریایى ات و از انزواى این همه تاریکى، رهایمان کن.
♦ ♦ ♦ ♦
«صدای غریب خراسان»
در چشم انگورهای من، نشان مظلومیتت پیداست. کوچه های توس، آخرین گامهای مقدست را به مویه نشسته است.
تو، صدای غریب خراسانی در هیاهوی بیسرانجام فریادها و پچ پچه ها، آن نخل تناوری که شاخه های ابدیات را خزانی نیست.
خیابانهای نور، به گلدسته های به خورشید رسیدهات ختم می شوند. تو آرامش دلهای زخمی و بیقراری هستی که طنین ناله هایشان، در جان ضریحت میپیچد. از آن سوی آبیها نگاهمان کن؛ که سخت آرزومند توایم و نیازمند.
♦ ♦ ♦ ♦
ای هشتمین امیر ولایت، ای حضرت رئوف ما سائلان درگاه کرم و سرسپرده حرم تو هستیم و اگر قرار باشد در سایهسار مهربانی قرار بگیریم، آنجا حرم تو است. از بس چشمه لطف تو جوشان و بزرگ و عظیمبخشنده است، گدایان درگاهت نه تنها خوار و خفیف نمیشوند که تو آنها را محترم میداری و به سائلانت عزت و آبرو میبخشی. ما ریزهخواران نعمت ولایت و زنده به رزق معنوی دوستی تو هستیم. دلهایمان را به کوی تو روانه میسازیم که سر راهت نشسته تا مگر دست لطف و مودت بر آنها بکشی. عشق را دوست داشتن تو بود که برایمان زیبا کرد و شیدایی ما را از هزار عقل، فرزانهوارتر ساخت. تو به ما یاد دادی که وفا و مهر و عاطفه چیست. تو دلهای ما را به یکدیگر نزدیک ساختی. در روز شهادتت که عزادار تو هستیم، یک بار دیگر گدایان درگاهت را به بخشندگی دعوت نما.
اینجا قدمگاه است، اندکی پیش از رسیدن به طوس و زمانی پیش از شهادت. دلم در میان جمعیتی است که قرنها پیش دور کجاوه شما را گرفتهاند. به دوست داشتنتان و فرمانپذیر بودن خویش، افتخار میکنم. به اینکه به لطف و مهربانی شما خاندان اهل بیت پرورش یافتهام، به اینکه لایقم که شما را حتی از راه دور عاشقانه زیارت کنم. زیارت شما تجلی حدیث سلسله الذهب است که در نیشابور برای افرادی که دور کجاوه جمع شده بودند؛ فرمودید:
پدرم، موسی بن جعفر الکاظم، برای من روایت کرد از قول پدرش، جعفر بن محمد الصادق، از قول پدرش، محمد بن الباقر، از قول پدرش، علی بن الحسین زین العابدین، از قول پدرش، حسین بن علی که در سرزمین کربلا شهید شد، از قول پدرش، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که در کوفه شهید شد، از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، از قول جبرئیل، که خداوند فرمود:«کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» [کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.]
و مگر قبول ولایت دوازده امام شیعه، داخل شدن در حصن امن خداوند نیست؟ آنجا که در ادامه این حدیث فرمودید:«بشرطها… و انا من شروطها» [اما در صورتی که به شرطهای آن عمل شود، و من یکی از آن شرطها هستم]
امام رضا (ع) جان! به ولایت تو چنگ میزنم و شهادت میدهم که تو ولی خدا و پیشوای مسلمین هستی. مرا با خود به دژ محکم خداوند ببرید. آمین.
♦ ♦ ♦ ♦
به شهر مقدس مشهد که وارد میشوم، در همسایگی تو آرام میگیرم. با دوستی تو نزد خداوند آبرو کسب میکنم و در برابر تو خجلتزده هستم که هرگز شیعه خوبی برایت نبودهام. امیدوارم برای هر مرتبه که به بارگاه تو میآیم، یک حج در نامه عمل من ثبت شود. وقتی به ضریح تو میچسبم، چنان که رسم است هدیهای به پیشکش بزرگان ببرند، من گوهر اشکهایم را نثار خاک پای تو میکنم. هرگاه دلم برای یازده امام شهید شیعه تنگ میشود، به بارگه تو میآیم، گرد مزار تو میگردم و میچرخم و طواف میکنم تا قلب خویش را صفای صد چندان دهم.
از زیارت برمیگردم و آنگاه احساس میکنم که در میان ملائک هفت آسمان جای گرفتهام. آنگاه بوی عطر بهار میگیرم. بوی عطر بهار؟ عجیب است برای من که مانند خار هستم اما مگر نه اینکه نفس شما معجزه میکند و من خار بیمقدار را به گُل مبدل میسازد؟ مگر نه اینکه آمدن به حریم حرمات حقیقت زنده و زلال را جلوهگر میسازد؟
♦ ♦ ♦ ♦
اسمش که میآید، قلبها جور دیگری میتپد. شهادتش که میشود، رنگ غصهها سیاهتر است. و مگر میتوانست جز این باشد؟ مردم کشوری که افتخارش میزبانی امام هشتم است، باید تفاوتی با دیگر مردمان داشته باشند. نه برای سیه پوشیدن و اشک ریختن که بهتر آنکه حالا که در جوار ثامن الحجج زندگی میکنیم، فرصت مناسب افزایش معنویت و جلا دادن روح را از کف ندهیم.
♦ ♦ ♦ ♦
فاطمه معصومه (س) خواهر گرامی ثامن الائمه در راه است، جواد الائمه در مدینه به سر میبرد و امام رضا (ع) در طوس تنها هستند. گویا مرهمی برای سوز دل ایشان یافت نمیشود. به دستور ایشان همه درهای خانه بسته است. اما کسی از درهای بسته وارد میشود که نورانیتر از خورشید است. پسری که به قدرت خداوندی خود را از مدینه به مشهد رسانده است تا پدر تنها نباشد؛ تا پدر در لحظات آخر عمر، پسرش را در آغوش بگیرد. پدر بر اثر زهر از دنیا میرود و اینک پسر است که بار امامت بر دوش، در سرزمین طوس تنها مانده است.
زهر اثر کرده است، امام رضا (ع) از کاخ مأمون خارج میشوند اما درد به حضرت اجازه راه رفتن نمیدهد. افتان و خیزان در کوچه پس کوچههای طوس میروند. مأمون به استخوان امام آتش زده است. کبوتران بالای سر حضرت میچرخند، خود را به پای آن مهربانی بیکران میاندازند. چهره دردآلود و عبایی که بر سر کشیدهاست، آنها را از پر زدن باز میدارد. درد بیامان امام رئوف (ع) پر و بال کبوتران را هم آتش میزند. مغموم سر در بال خود فرو میبرند. زهر در جان اثر میکند و کبوتران دوست دارند فدایی حضرت باشند. کاش میشد.
♦ ♦ ♦ ♦
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی، الامام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری،الصدیق الشهید، صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک
♦ ♦ ♦ ♦
گفتهاند وقتی مأمون ملعون زهر را به امام رضا (ع) خوراند، امام برخاست و از کوچههای شهر به سمت خانه روانه شد، مثل مادر داغدیدهشان حضرت زهرا (س) که در کوچههای مدینه میرفتند و داغ و مصیبت بر جگر داشتند، علی بن موسی (ع) نیز همراه با داغ و مصیبت جفا، افتان و خیزان به سمت خانه رفتند. به خانه که رسید فرمود درها را ببندند و در حجره در بسته، تنهای تنها دور از نگاه پریشان مردم منتظر جواد الائمه ماندند. محمد بن علی (ع) آمذند. ولیّ و حجت خدا بر روی زمین پس از امام رضا آمدند تا ایشان را غسل دهند و بر پیکر مطهرشان نماز بخوانند که معصوم را جز معصوم به خاک نمیسپارد.
آهوانه مطیع و منتظر یک نگاه مهربان، سر بر کوی حضرت امام رضا (ع) دارم. کاش به راستی آهو بودم، همان آهویی که ایشان ضمانتش را کردند. حتی کاش صیادی بودم که با دیدن برگشتن آهو، سر ارادت بر آستان ثامن الائمه میگذاشتم و خاک پای ایشان را میبوسیدم. اصلاً چرا راه دور؟ کاش کبوتر بودم، یکی از همین کبوترهایی که گرد حرم میچرخند، شیفتهوار اوج میگیرند و بیهراس گم شدن، باز خود را به امام میرساند. در روز شهادت امام هشتمین چون کبوتری شیدا میشوم تا مرا به مهربانی خود دعوت کنند.
♦ ♦ ♦ ♦
اشکهایم به بهانه شهادت تو جاری میشود. هرگاه به یاد میآورم زهر جفای مأمون چگونه بر کانون دل تو شعله افکند و لقمه تو را با زهر کینه به خون جگر تبدیل ساخت. صحن و سرای تو آیا کربلای یران نیست؟ وقتی در مشهد، به نیرنگ مأمون صوت دعای تو خاموش شد؛ عبا بر سر کشدی و فرزند خردسالت محمد بن علی الجواد را صدا زدی. این خون جگر تو بود یا آتش که به دل شیعیان افکند؟ این مظلومیت از کجای تاریخ سر بر میکند؟ کجاست آن که انتقام این شهادت را بگیرد همانطور که انتقام خون امام حسین (ع) را خواهد گرفت؟ قدوسیان پر میگشایند و در حرم تو مدح و ثنای تو را زمزمه میکنند.
♦ ♦ ♦ ♦
نوای محزون در بارگاه حضرت رضا پیچیده است. ولی نعمت خوبم! برای تو ناله میکنم و ضجه میزنم. سر بر پنجره فولاد میگذارم و به وسعت تمامی رئوف بودن تو اشک میریزم تا آتش دلی که از جفا بر تو رفته را خاموش کنم.
♦ ♦ ♦ ♦
ناله بر لب دارد حضرت رضا و در این شهر غریب فرزند نازنینش محمد جواد را صدا میزند. خود را به پدر برسان ای پسرم. ای وصی و جانشین من. جگر امام هشتم میسوزد. نه از فرط عطش مانند امام حسین در روز عاشورا، از فرط سم جفا و کینه و عداوت که سالها با خود داشتهاند.
افسوس میخورم که چرا دشمن که به کام تو زهر ریخت، در خاک کشور ما بود؟ مگر میشود؟ خاک ما با محبت عجین است. جور اهل زمانه از ما نبود که ما دوستدار تو بودیم و قدم قدم، قدمگاه تو را میجوییم. اگر بنی عباس دشمن شماست، اگر مأمون خون به دل شما کرد، هم عدوی ماست و هم ما را خونین دل ساخت. آن دشمن برای ما شناخته شده بود، دشمنی که به حیله ـ آن هم حیلهای که شما خود عاقبت آن را میدانستید ـ ولیعهدی خود را به شما سپرد، اهل فهم که دیدند شما با او نشست و برخاست نمیکنید، به جفای مأمون پی بردند.
اما چه پربرکت دوران کوتاهی بود وقتی که در طوس اقامت داشتید و چه بسیار حدیثها و چه بسیار روشنگریها که به مردم ما هدیه دادید. چه بسیار که به رشد معنوی ما در همان مدت کوتاه کمک کردید. چه بسیار مناظرههای دینی و علمی که در احادیث متواتر نقل شده و آنها همه مربوط به دورانی است که شما در خاک ایران بودید. دین از مناظرههای علمی شما پا گرفت و مردم ما از علم و معرفت شما سیراب شدند.
هجرت شما به ایران بود که اسلام را در سراسر ممالک و علم اهل بیت علیهم السلام را به سراسر عالم پراکند.
اما دشمن ما و دشمن شما، مأمون عباسی سیاهقلب، چه زود سرچشمه علم خداوندی را از مردم مشتاق ایرانزمین گرفت. چه زود وفای به عهد را فراموش کرد و زهر جفای خود را به کام شما ریخت، به جای آنکه به قول خود وفا کند، فرزند علی مرتضی و زهرای اطهر را به مجلسی خواند و زهر کین به او خوراند، یعنی که افتخار حضور ایرانیان در محضر پر نور تو به پایان رسید.
♦ ♦ ♦ ♦
متن سوزناک برای شهادت حضرت رضا علیه السلام را در این بخش خواندید و شما می توانید در روز شهادت امام رئوف از متن غمگین شهادت امام رضا استفاده کنید.