گلچینی از متن های زیبای عاشقانه روز جمعه را برای شما دوستان عزیز در سایت سماتک گردآوری نموده ایم. اس ام اس عاشقانه روز جمعه را در اینجا خواهید خواند. جمعه هم روز خداست و مثل سایر روزهای هفته هم می تواند خوب باشد و هم تلخ و بستگی به حال دل افراد دارد. چه خوب است با ارسال جملات عاشقانه جمعه برای همسر یا عشق تان این روز را در کنارش به زیبایی هرچه تمام تر بگذرانید.
به جمعه خوش آمدین
امروز روز مهربانى خداست
پنجره را بگشا بشنو
خدا صدایت میزند
بخند و لبخندت را به دیگران هدیه کن
که خدا مهربانی را دوست دارد
جمعه ها دارد دلم، حال و هوای دیگری
می پرد برق از نگاهم، با صدای هر دری
شوق دیدار تو دارم، خسته ام از بی کسی
خوشبحال هر که دارد، در کنارش دلبری
جمعه هم شعر خداست
غزلی رویاییست
که ردیفش غربت
قافیه اش تنهاییست
جمعه را باید خواند
جمعه را باید زیست
جمعه هم رنگ خداست
یک بغل زیباییست
روزها بدجنس شده اند !
از شنبه اش بگیر تا پنج شنبه
دلتنگی ها را قایم می کنند
آن وقت شب ها در دل تاریکی
یواشکی دست به دست می کنند آن ها را
بیچاره جمعه !
صبح که بیدار می شود
می بیند تمام خانه اش
تلنبار شده از دلتنگی
بغض می کند از همان اول صبح اش
جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه است
که ردیفش همه دلتنگ توام می آید
آخرهفته دلم تنگ تر از هر روز است
جمعه هاپای دلم لَنگ تر از هرروز است
ابر چشمم پُرِازبغض و دلم بارانی است
سوز این حنجره خوش رنگتر از هر روز است
پنجشنبه ها
نفسم تنگ می شود
فردا که جمعه شد
چه کنم با غروب آن ..
جمعه ها
بیشتر از هر روز دیگر نگرانت می شوم
می ترسم دلت بگیرد
و کسی را نداشته باشی تا غصه هایت را به جان بخرد
می ترسم دلت بگیرد و غم هایت تازه شود
جمعه ها بیشتر از هر روز دیگر نگرانت می شوم …
دلتنگ مى شوم
بى حوصله …
و تو
غروب جمعه ها
کمى بیشتر
از همیشه نیستى …
تو بیا
من قول مى دهم
حال تمام
این جمعه هاى بى حوصله خوب شود
فقط بیا
می شود تنهایی بچگی کرد
تنهایی بزرگ شد
تنهایی زندگی کرد
تنهایی مُرد
ولی
قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را که نمی شود تنهایی خورد !
دست خودش نیست
جمعه عطر نبودن دارد
بسان دختری با موهای بافته
که در پشت پنجره قدیمی خانه
چشم به راه مسافری نشسته است
که بلیط برگشتش را گم کرده
و یا فردی که فراموشی دارد و آدرس خانه را، جا گذاشته است
هفته ها می آیند و می گذرند
خاطراتت می مانند و هجوم می آورند
که تنهایی را بیشتر کنند
جمعه مثل خیال توست
عطرش در خانه میماند و قصدش دوباره رفتن است
چه جمعه زیبایی خواهد بود
وقتی …
بهترین ها را برای دیگران بخواهید
صبح جمعه حس خوبی داره که
قلبمو از غـصه خالی می کنه
خوردن صبحانه با تو عشق من
آدمو حالی به حالی می کنه !
جمعه ها
تمام دردهایش را
با صبح آغاز می کند ..
با سکوتش
جان آدم را به لبش می رساند
به غروب که می رسد
پر می شود از بغض …
پشت پنجره ی خیال که باشی
با او می گریی ….
جمعه ها
قصه ی دلتنگی بی حوصله هاست
قصه ی ماتم من
از غم این فاصله هاست !
آه از این مشغله ها
فاصله ها و گله ها ؛
جمعه ها ؛
بی تو درون دل من ولوله هاست …
جمعه
بی تو
در بهار هم
خیلی جمعه است
حتی از صبح …
منتظرم که جمعه بیاید و
همه ی تقصیر ها را
بندازم گردن آن بیچاره !
اصلا
خودم هم میدانم
روزها هیچ تقصیری ندارند …
تو نیستی
و هر روز
پر از دلتنگی ام …
چه فرقی می کند
سه شنبه باشد یا جمعه
دلتنگی که شعر نمیخواهد
کافیست بنویسی
عصرهای جمعه
بلندترین
و دلگیرترین شعر جهان را سروده ای
جمعه ها را نمی شود به تنهایی سپری کرد
باید کسی را داشته باشی
تا ساعت های تنهایی ملال آور را به پایان برسانی
کسی که از جنس خودت باشد
نگاهت را بخواند، بغض صدایت را بفهمد
جمعه ها باید کسی را داشته باشی
تا دستانش را در دستانت بگذاری و تمام شهر را قدم بزنی
کسی که در کنارش زمان و مکان را از یاد ببری
جمعه ها به تنهایی تمامت می کنند اما تمامی ندارند
غروب جمعه را دوست دارم !!
به خاطر دلتنگی ات…
که
آرام
آرام
سرت را
روی شانه ام می گذارد …
جمعه ها را باید سکوت کرد
شعر نوشت و باران را نوازش کرد …
خطی از بغض های نوازش یاس را
نشانید بر طلوع شبنم گونه ی اشک …
و به پاس تمام نبودنها
شمارش ثانیه های سکوت را بر زمزمه ی بغضها روانه ی باران کرد
و اینگونه غروب کرد بر باور رویا گونه ی آدینه ی دلتنگی ها …
من و تو که خوب میدانیم
جمعه سال هاست که هیچ داستان خوشایندی ندارد
پس بیا از همین الان
به استقبال عصر دلگیر جمعه برویم
انگار جمعه
حق یتیمی را خورده
و خدا
عاقش کرده
طوری که به دل هیچ کس ننشیند
اگر من بزرگ نمی شدم پدربزرگ هنوز زنده بود
موهای مادرم سفید نمی شد
مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید
تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
غروب جمعه برایم انقدر دلگیر نبود
چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من
جمعه ها زیبا باشید
زیبا سخن بگوئید
زیبا فکر کنید
زیبا بنگرید
مثل چشمه زلال باشید
مثل ساحل آرام باشید
خواهید دید که دیگران
مثل دریا بیقرارتان می شوند
جمعه
بهانه است
من تمام روزهای هفته
مَنگ
چشمان
توأم
جمعه هم روز خداست
جمعه ها
بیشتر از هر روز دیگر نگرانت می شوم
می ترسم
دلت بگیرد
و کسی را نداشته باشی
تا غصه هایت را به جان بخرد
می ترسم
دلت بگیرد
و غم هایت تازه شود
جمعه ها …
بیشتر از هر روز دیگر، نگرانت می شوم
بگو
لبخندهایت را
کدام
جمعه بازار
می فروشی …
جانم
برای تو
لبخند هایت
مال من
جمعه هم روز خداست
هر کجا هستی به یاد من باش
من با تو چای نوشیده ام
سفرها کرده ام
از جنگل
از دریا
از آغوش تـــو شعرها نوشته ام
رو به آسمان آبی پرخاطره
از تو گفته ام
تو را خواسته ام
آه ای رویای گمشده
هر کجا هستی
جمعه ات به خیر …
یک جمعه بود و یک عمر
آن روز آشنایی
ای کاش آشنا جان
این جمعه هم بیایی
جمعه تون شاد
زندگی هدیه ای است
که هر بامداد که بر می خیزیم
روبان های دور آن را با عشق باز می کنیم
هدیه امروزتون شادی خوشبختی و یه دنیا زیبایی