جوک های خنده دار کارمندی به همراه جالب ترین لطیفه کارمندی را در این بخش خواهید خواند و اگر به دنبال متن طنز روز کارمند هستید با سماتک همراه باشید. خنده دارترین پیامک طنز روز کارمند برای شما که می خواهید این روز را به صورت طنز به کارمندان شادباش بگویید.
♦ ♦ ♦
مشتری به کارمند بانک: ببخشین میخواستم مشاور سرمایهگذاریم رو ببینم.
کارمند: والا شرمنده. ایشون تشریف ندارن.
مشتری: امکان نداره! بنده خودم ایشون رو از پشت پنجره بانک دیدم.
کارمند: پس احتمالا ایشون شما رو زودتر دیدن!
♦ ♦ ♦
سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند:
اولی گفت: «پدر من سریعترین دونده است. اون می تونه یک تیر رو با تیرکمون پرتاب کنه و بعد از شروع به دویدن، از تیر جلو بزنه.»
دومی گفت: «تو به این میگی سرعت؟ پدر من شکارچیه. اون شلیک میکنه و زودتر از گلوله به شکار میرسه.»
سومی سرشو تکون داد و گفت: «شما دو تا هیچی راجع به سریع بودن نمی دونید. پدر من کارمند دولت است. اون کارشو ساعت ۴:۳۰ تعطیل میکنه و ۳:۴۵ تو خونه است!»
♦ ♦ ♦
يك كارمند دولتي از فرط بي حوصلگي به جستجو در قفسه هاي قديمي اتاق كارش مشغول شد. در حين جستجو به يك چراغ پيه سوز خيلي قديمي برخورد. با خودش فكر كرد مي تواند از آن به عنوان يك شي زينتي در دكور خانه اش استفاده كند. بنابراين آن را با خود به خانه برد. هنگام تميز كردن و پوليش چراغ، يك غول از چراغ بيرون آمد و گفت كه مي تواند سه آرزوي او را برآورده كند.
كارمند گفت: «يك نوشابه خيلي خنك مي خواهم.» غول نوشابه اي خنك با يخ را براي او ظاهر كرد و او نيز خورد.
سپس كارمند گفت: «حالا دوست دارم در يك جزيره زيبا و خوش آب و هوا كنار ساحل باشم.» ناگهان خود را در يك ساحل زيبا و رويايي ديد.
كارمند براي آرزوي سوم خود گفت: «دوست دارم هرگز كار نكنم.» پوف! كارمند چشم هايش را باز كرد و خود را در اتاق كارش ديد.
♦ ♦ ♦
جوان در اتاق اداره منتظر نشسته بود تا کارمند بیاید و کار او را راه بیندازد. از بیکاری تلفن روی میز را برداشته بود و تماشا میکرد. همین موقع مردی وارد اتاق شد. جوان که دستپاچه شده بود، شروع به صحبت کرد: «چشم به محض این که کارم تمام شود خدمت میرسم.»
بعد گوشی را گذاشت و به مرد گفت: «بفرمایید. چه امری داشتید؟»
مرد با تعجّب گفت: «من تعمیرکار تلفن هستم. خط تلفن شما از صبح قطع شده آمدهام تعمیرش کنم.»
♦ ♦ ♦
مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی كرد.
صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»
مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «این طوطی کارمند خوبی است و توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.»
مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟
صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینكه این طوطی کارمند، توانایی انجام کارهای ارباب رجوع را دارد.»
و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: « ۴۰۰۰ دلار.»
مشتری: «این طوطی چه كاری می تواند انجام دهد؟»
صاحب فروشگاه جواب داد: «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند و انگار که کارمند او هستند.»
♦ ♦ ♦
كارمندی به دفتر رئیس خود میرود و میگوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم میدانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»
كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش كنم.»
♦ ♦ ♦
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:«یک فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد:«شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟» کارمند تازه وارد گفت:«نه» صدای آن طرف گفت:«من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.» مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت:«و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.» مدیر اجرایی گفت:«نه» کارمند تازه وارد گفت:«خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
♦ ♦ ♦
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام یک کارمند در شركت، مدیر منابع انسانی شركت از کارمند جوان صفر كیلومتر ام آی تی پرسید: « برای شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
کارمند گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز
تعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و مدل بالا چیست؟»
کارمند جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی میكنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما یادت باشه اول تو شروع كردی.
♦ ♦ ♦
روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالی كه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میكرد. جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میكنی؟»
کارمند تازه وارد با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از كیف پول خود 6000 دلار را درآورده و به کارمند داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا
پیدایت نشود، تو اخراجی ! ما به كارمندان خود حقوق میدهیم كه كار كنند نه اینكه یكجا بایستند و بیكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از كارمند دیگری كه در نزدیكیش بود پرسید: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»
كارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیك پیتزا فروشی بود كه برای كاركنان پیتزا آورده بود.»
نکته:
برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها را نمیشناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها
گرفته و اجرا میكنند.
♦ ♦ ♦
معلم انشاء به بچه ها میگه موضوع انشاء این دفعه اینه که: «اگر کارمند بودید چه کار می کردید؟
بعد می بینه همه تند و تند و با هیجان شروع کردند به نوشتن بجز یک نفر که نشسته و داره بیرون رو تماشا می کنه!
معلم ازش میپرسه: «چرا تو هیچی نمی نویسی؟»
بچه میگه: «منتظرم تا آبدارچی چایی و صبحانه منو بیاره.»
♦ ♦ ♦
متن طنز روز کارمند به همراه منتخبی از بهترین جوک های خنده دار کارمندی را در ادامه تقدیم حضورتان خواهیم کرد و از شما دعوت می کنیم پیامک خنده دار تبریک روز کارمند را دنبال کنید. هر سال در هفته اول شهریور روز کارمند را جشن می گیریم و در این روز به منظور تجلیل از کارکنان ادارات و شرکت ها هدایایی به آنان داده می شود و در اینجا هم به مناسبت این روز متن تبریک طنز روز کارمند تهیه و گردآوری شده است.
♦ ♦ ♦
یک چیزی مد شده هرکی یک برچسب نشنال جئوگرافیک میچسبونه رو شیشه ماشینش. آخه کارمند نشنال جئوگرافیک چرا باید با پراید هاچ بک تو خیابون لایی بکشه؟
♦ ♦ ♦
کارمند بانک : خانم بریزم به حساب جاری تون ؟
زن : وا نه!! خدا مرگم بده ! الهی جاریم بمیره ! بریز تو حساب خودم…!
♦ ♦ ♦
کارمند تازه وارد به مدیر:
جناب! من هرچی در یخچال اداره میزارم سریع خورده میشه
( پنیر” نون” گردو” حلوا” و… )
برای صبحونه فردای خودم چیزی باقی نمیمونه !
مدیر: آقای محترم لطفا فامیلتونو روش بنویسید
کارمند: فامیلم “صلواتیه” روی همه شون نوشتم
♦ ♦ ♦
یارو میره تو بانک ، یه حساب بانکی باز می کنه . بعد اسلحه اش رو در میاره میزاره روی پیشونی کارمند بانک میگه: همه پول های بانک رو بریز به حسابم!
♦ ♦ ♦
کارمند اولی: ما یه رئیس داریم كه بسیار مسلط هست. اون میتونه یك ساعت در مورد یك موضوع صحبت كنه.
کارمند دومی: این كه چیزی نیست، ما یه رئیس داریم كه شیش ساعت سخنرانی میكنه، بدون اینكه موضوعی وجود داشته باشه.
♦ ♦ ♦
رئیس باهوش + کارمند باهوش = سود
رئیس باهوش + کارمند خنگ = تولید
رئیس خنگ + کارمند باهوش = پیشرفت و ترقی
رئیس خنگ + کارمند خنگ = وقت اضافه در سر کار
♦ ♦ ♦
خبرنگار به صاحب شرکت : شما چیکار میکنید که همه کارمندان سر وقت میان؟
صاحب شرکت : جواب ساده است . ما 30 کارمند و تنها 29 جای پارک ماشین داریم !
♦ ♦ ♦
کارمندی از دست رئیس ناراحت است
دیگه نمیشه تحمل کرد! با وجود این رئیس جدید دیگر نمیشه توی اداره خوابید.
چرا مگه بر تو نظارت داره؟
نه فقط زیاد خر خر می کند
♦ ♦ ♦
کارمندها مانند کتاب های یک کتابخانه اند. کتاب های قفسه های بالاتر، کم ثمربخش ترین ها هستند.
♦ ♦ ♦
دو کارمند وقتی توی راه رو اداره به هم می رسند چه می گویند؟
انگار تو هم مرض بی خوابی داری؟
♦ ♦ ♦
به مادرم نگویید من کارمندم. فکر می کند من کاری دارم.
♦ ♦ ♦
چرا کارمند صبح از پنجره به بیرون نگاه نمی کند؟
برای این که برای بعد از ظهرش کاری برای انجام دادن ذخیره کرده باشد.
♦ ♦ ♦
رئيس: خجالت نمي كشي تو اداره داري جدول حل ميكني؟
كارمند: چكار كنيم قربان، اين سر و صداي ماشين ها كه نمي ذاره آدم بخوابه!
♦ ♦ ♦
کارمند: آقای رئیس، من دو روز مرخصی می خواهم که ازدواج کنم.
رئیس: تو دو هفته تعطیلی داشتی، چرا ازدواج نکردی؟
کارمند: آخه نمی خواستم، تعطیلاتم را خراب کنم!
♦ ♦ ♦
به فامیل های ما بگی خدا رو شکر چند وقتیه
مدیرعامل مایکروسافت شدم
میگن خوبه، البته کارمند بانک بهتره
کارمندی حقوقش سر ماه هست، عیدی و اینا هم میدن
روز کارمند مبارک طنز