حج از واجبات دینی است که در اسلام ذکر شده است. زیارت خانه خدا و حج جزء ارکان پنج گانه اسلام است. برای همه مسلمانان در صورت توانایی مالی یک بار سفر حج تمتع واجب است. خدایا! به سوی تو روی میآورم، بر تو توکل میکنم و خشنودی تو را میطلبم. از تو می خواهم که سفر حج من را قبول کنی، دعاهایم را مستجاب فرمایی و مرا در زمره ی نیکان قرار دهی. متن ادبی در مورد سفر حج را در ادامه این نوشتار با هم مرور خواهیم کرد.
حج، دعوتی است به مراسمی که از آغاز تا انجامش، طرد شرک، بارز است. حج، گرایشی است حتمی به یگانه پرستی و توحید؛ از این رو ترک آن، کفر قلمداد شده است. اگر حج سیری است به سوی خدا و رفتن برای دیدار و تلاش برای نزدیکی به او که این گونه نیز هست پُر پیداست که بنده جز با توحید ناب، به این مهم نمی رسد. پایه گذاری کعبه بر توحید محض به وسیله حضرت ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام ، دیگران را نیز به تجلی گاه یکتاپرستی فرا می خواند. این دو موحد پاک، چون تلاش خالصانه ای در ساخت کعبه داشتند و از کسی خواهان پاداش یا سپاس نبودند، عبادت شان مورد پذیرش خداوند متعالی قرار گرفت. بر پایه همین آخیتگی هندسه کعبه با قداست خلوص و یکتاپرستی، خانه خدا، اصل همه بنیان هایی به شمار می رود که همچون مسجد قبا، بر شالوده تقوا تأسیس شده است و بناهای دیگری مانند مسجد ضرار که بر پایه شرک تأسیس گردید، بر پرستشگاه و در سراشیبی آتش دوزخ قرار داشتند.
سلام بر مکّه، سرزمین وحی الهی، سلام بر کعبه، مطاف فرشتگان کبریایی؛ سلام بر صفا؛ سلام بر سعی؛ سلام بر زمزم؛ زلالِ جاریِ محبت خدا؛ سلام بر مشعر؛ خاستگاه شعور؛ سلام بر مناء مذبح منیّت؛ سلام بر عرفات؛ عرصه عرفان ناب اسلام بر ابراهیم و مقامش و اسماعیل و حِجرش. سلام بر مدینه، مدفن عصاره هستی؛ سلام بر بقیع، قبرستان کهکشان های خفته در خاک و سلام بر همه رهبران راستین راه توحید؛ آنان که رمزهای عشق را شناختند و رازهای حج را دریافتند و سلام بر همه عاشقان خدا.
امام باقر علیه السلام می فرماید: «اسلام بر پنج پایه بنیان نهاده شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت». بنابراین، با فرو ریختن یک پایه، اسلام کامل نیز از بین می رود، این مهم در مورد حج چنان نمود می یابد که خداوند متعالی، از ترک عمدی حج به «کفر» تعبیر فرموده است. امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام می فرماید: «خدا را درباره خانه پروردگارتان در نظر بگیرید. تا زنده هستید، آن را خالی نگذارید؛ زیرا اگر کعبه ترک شود، مهلت داده نمی شوید». از آن سو حیات کعبه، حیان دین کامل است. از این رو، امام صادق علیه السلام می فرماید: «همواره دین خدا قائم و زنده است، مادام که کعبه پا برجاست». اهمیت این مایه قوام و مرکز اقتدار هنگامی جلوه گر می شود که قائم آل محمد صلی الله علیه و آله، قیام جهانی خویش را در راستای حیات نوین اسلام، با تکیه بر کعبه پایدار آغاز کند.
و مردم را دعوت عمومی به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکب های لاغر از هر راه دوری به سوی تو آیند. این بیان نورانی قرآن، دعوت فراگیر اسلام را درباره حج، به طور یکسان متوجه همه مردم کرده است؛ شهری و روستایی، متمدن و صحرانشین، و دور و نزدیک. پیام اثرگذار لبیک گویی در سرزمین مساوات نیز، همان زدودن هر گونه امتیاز فردی و نژادی از خویش است. کعبه که خود نمونه آشکار برابری است، درس پرهیز از فخر فروشی ها، خود برتر بینی ها و امتیازات بی جای دنیوی می دهد و انسان پندپذیر و نکته یاب، همان گونه که گل به واسطه کمال همنشینی عطر گل می یابد، از فضیلت اخلاقی هم نشینی با کعبه خوشبو می شود و با این خوی قرآنی، تمامی برتری ها را در پارسایی می داند که خصیصه ای معنوی است.
کعبه، کهن ترین و با سابقه ترین جایگاه نیایش مردمان بوده است؛ خانه ای عقیق و آزاد از قید مالکیت بشری که مملوک هیچ فردی واقع نشده است. بنابراین کعبه خانه ای است که در طول تاریخ آزادی و عتیق بوده است و طواف برگردِ بنای آزاد و آزادگی می دهد و کسانی به زیارت آن نائل می شوند که نه مملوک آز و طمع و نه برده حرص و حسد باشند؛ زیرا بردگی با طواف بر مدار آزادگی سازگار نیست و از همین رهگذر است که قرآن کریم در آیه 29 سوره حج کعبه را بیت عتیق و آزاد نامیده است.
در نزدیکی خدا به بندگان هیچ گونه تردیدی وجود ندارد. اما این گناهان هستند که مانند حجابی، این نزدیکی حق را می پوشانند. انسان برای رهیدن از چنین بندی و درین چنین مانعی، به مصداق «تو خود حجب خوی حافظ از میان برخیز»، باید از خویشتن سفر کند و از خواسته های مادی خویش هجرت نماید. اسلام، رفتن به سوی کعبه را «هجرت همگان به سوی خدا» می شمارد. موسم حج و انجام تدریجی مناسک، انسان را «پله پله تا ملاقات خدا» می کشاند. در این سفر، فرار از غیر خدا به سوی خدا صورت می گیرد و چون خدا همه جا هست، فرار به سوی خدا، یعنی انسان جز خدا را ترک کند و تنها آن یگانه را بخواهد. ایام حج، برترین زمان برای رهایی از خودبینی و کوچیدن از خانه نفس است. به پیرو این مهاجرت از پلیدی و زشتی که قرآن به مناسبتی تصویه کرده است بازگشت حج گزار، با نورانیتی است که گویی تازه از مادر متولد شده است. از این رو گفته شده: مردم موظفند به زیارت او بروند، پیش از آنکه با آلوده شدن شان به گناه، آن نور الهی حج از ایشان رخت بربندد.
همان طور که تأسیس کعبه بر اساس وحی آسمانی بود، پیراستن آن از هر شرک و آلودگی و طغیان و تمرد نیز به فرمان وحی الهی بود تا تنها پاکان به حریم آن حرم راه یابند. بنابراین کعبه خانه ای است پاک از هر گونه آلودگی، و طواف حریم آن درس طهارت و دستور پاکیزگی می دهد. این خانه پاک، به دست بهترین پاکان ساخته شده است و جز پاکان را نمی پذیرد و جز طهارت روحی دستوری نمی دهد و سنتی جز سنت پاک توحید را روا نمی دارد. پس ناپاکانی که به گناه شرک آلوده شده و به لوث طغیان و تمرد تن داده اند هرگز نمی توانند کعبه را ادراک کنند و در حریم آن به نماز توفیق یابند. از این رو عبادت شان در مدار پاک ترین پایگاه توحید تنها چرخشی صوری و خالی از معناست.
شائق لقاییم و زائر حرم. باید به قصد دیدار یار راهی دیار دوست شویم. پس بار سفر می بندیم با کوله باری از عشق و رخت بر می بندیم نه با دنیا، که از دنیا، و عازم می شویم؛ برای آنکه مَحرم حریمش شویم و مُحرم می شویم. جامه محرمان راز می پوشیم و دل را به معرفت عرفات می بریم و غفران حق را می طلبیم. در صلابت مَشعر آیات قیامت را به نظاره می ایستیم و در مِنا آرزوهای خود را از خدا می طلبیم. سپس با سنگریزه های برائت، بت های درون و برون را رهی می کنیم و می کوشیم که به سمت صفای دل و به سوی سعی در تقوا برویم و همیشه در پرتگاه های تردید، هوس های پوچ مان را قربانی کنیم. از آن جا روبه شهر یادگارهای پیامبر می نهیم تا زلال وحی را در بارگاه قدسی ترین انسان بجوییم و رنجِ غریبِ قربتِ بقیع را باور کنیم. مدینه دیار مظلومیت ها، مکّه سرزمین خاطره ها و حج سفر عشق است پس باید آهنگ رفتن حضور طلبید.
اهمیت زدودن آثار شرک از پیرامون کعبه، در هر زمانی پدیدار است. از این رو، همان گونه که حضرت خلیل و ذبیح علیهم السلام مأمور شدند کعبه را از هر گونه پلیدی انحراف و آلودگی شرک پیراسته سازند، در زمان دیگر، به دست توانای نبوی صلی الله علیه و آله و بازوی قدرتمند علوی علیه السلام ، این خانه از وجود مسموم بت های جاهلی پاک سازی شد، تا همچنان راه بر مشرکان و عقاید آنان در این مسیر بسته باشد و هموراه بیت اللّه الحرام، مرکز نشر معارف توحیدی بماند.
حج، مراسمی تشریفاتی و عبادتی خشک و بی روح نیست که در زمان و مکانی خاص فرجام پذیرد و در قالب های ظاهری عبادات تغییر شود. حج، روح و فلسفه ای عمیق و عالی و اسرار و حکمت هایی گران قدر دارد. هر کلام و هر حرکت و هر یک از مراسم آن به قدری زیبا، پرمعنا، پرطراوت و تازه است که بانگ تحسین متفکران و اندیشمندان حقیقت جوی عالم را برانگیخته است. اگرچه خصیصه تفکّر و تعقل که رسولِ باطنیِ وجود انسان است از شناخت هدف ها و ابعاد مختلف حج ناتوان نیست؛ اما دقیق ترین اسرار و ژرف ترین فلسفه های حج را باید در بیان رسای قرآن و کلام معصوم جست. باید اسرار حج را شناخت و حقیقت آن را دریافت؛ زیرا بی فهم این حقایق، آنچه به نام و با صورت حج انجام گیرد جز «محنت بادیه به سیم خریدن» نیست.
در معارف اسلامی، ائمه معصوم علیهم السلام برای قبولی حج، نشانه های بسیار گفته اند. از جمله پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: «از نشانه های قبولی حج آن است که وقتی حاجی از مکه برگشت، از تمام گناهانی که قبلاً انجام می داده اجتناب کند و دیگر گِرد معصیت نگردد. پس اگر مرتکب گناه شود، حجّ او به خودش باز پس داده شده و مورد قبول درگاه الهی نیست».
تمام پیام آوران الهی به این منظور مبعوث شده اند که برفراز قله توحید، که کسی شرک پر نکشد و در حرم والای وحدانیت، شیطان طغیان و تَمرد احرام نبندد. در حقیقت هدف وحی الهی و نبوت پیامبران تنها دو چیز است که یکی اثبات توحید و دیگری نفی طاغوت و شرک. از این رو قرآن کریم در آیه 109 سوره توبه، کعبه و حج و زیارت آن را محور تقوا و اساس پرهیز از طغیان، و پرخاش در برابر طاغوت می داند. و چون بنیاد تقوا بر پایه استوار و خلل ناپذیر توحید بنا شده و حج و کعبه نماد توحید الهی است، از این رو قرآن کریم در آیه 197 سوره بقره حج را بهترین توشه تقوا و زاد راه مسیر تکاملی انسان دانسته است.
در تاریخ، بارها کعبه و مناسک حج توسط انبیای الهی از لوث شرک و بت پرستی تطهیر و این پایگاه توحید از حیطه قدرت و سود جویی ها و سلطه گری ها طاغوت و استکبار خارج گردید و به شکل و محتوای توحیدی باز گرداند شد. اما در فاصله طولانی بین نبوت حضرت عیسی علیه السلام و مبعث پیامبراکرم (ص) که مردم شبه جزیره عرب با شرک و بت پرستی خو گرفته بودند، کعبه و حج دچار انحرافی ترین بدعت ها و زیان بارترین عادت های شرک آلود گردید و این پایگاهِ رهایی بخشِ توحید به مرکز وابستگی های استکباری و جایگاه بت ها و بت پرستی ها تبدیل شد و هر گروهی که برای زیارت کعبه و انجام دادن حج به مکّه روی می آورند، به بتی تعلق داشتند و سر بر آستان آن می ساییدند. قبیله قریش که منافع خود را در همین وابستگی ها و جهالت ها می دید حمایت و پاسداری از بت ها را بر عهده داشت. تا آنکه آفتاب عالم تاب پیامبر ص ظهور کرد و بار دیگر کعبه را به پایگاه تردید و خانه یکتا پرستی مبدل ساخت.
خدا حافظى
مى گویم «خدا بخواهد دارم مى روم حج»
مى گوید: «پاى ناودان طلا مرا یاد کن. حتماها! یادت نرود»
گوشى را که مى گذارم به همه ى تلفن هایى که از صبح تا حالا کرده ام فکر مى کنم، هر کسى، یک جایى را گفته که آنجا یادش بیفتم. پاى کوه صفا، منى، مروه، عرفات…
نصف این آدرس ها را احتمالاً فراموش مى کنم ولى این برایم جالب است که هر کدام این آدم ها، احتمالاً همین جایى که سفارشش را به من کرده اند سیم شان وصل شده و خدا در آن نقطه عنایتش را بر سرشان باریده و از کل حج، این نقطه ى پر رنگ بر ایشان به جاى مانده است.
ناگهان، همان جا پاى تلفن به لرزه مى افتم: من اسم کجا را با گریه خواهم برد، سال آینده وقتى دوستى زنگ مى زند تا بگوید خداحافظ؟ آیا لحظه اى، جایى خواهد بود؟ آیا نقطه ى بارشى، براى من هم هست؟
امیر بیان، مولی الموحدین حضرت علی علیه السلام یکی از فلسفه های حج را این چنین می فرماید: «خدا حجِّ خانه محترم خود را بر شما واجب کرد؛ همان خانه ای که آن را قبله گاه انسان قرار داد تا چونان تشنگان به سوی آن روی آورند و همانند کبوتران به آن پناه برند. خدای سبحان کعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خویش و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و قدرت خود قرار داد و در میان انسان ها شنوندگان را برگزید که دعوت او را برای حج اجابت کنند و سخن او را تصدیق نمایند و پای بر جایگاه پیامبران الهی نهند…. خدای سبحان کعبه را برای اسلام نشانه گویا، و برای پناهندگان خانه امن و امان قرار داد. گزاردنِ حق آن را واجب فرمود و حج بیت اللّه را واجب شمرد و بر همه انسان ها مقرر داشت که به زیارت آن بروند و فرمود: آنکه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آنکه انکار کند، خداوند از تن همه جهانیان بی نیاز است».
حضرت آدم علیه السلام پس از آزمایش الهی و خروج از بهشت و هبوط به عالم مُلک و ماده و یافتن راه توبه، برای جبران گذشته و تطهیر خود، به راهنماییِ فرشته خدا به گزاردنِ مراسم حج هدایت شد و در پایان مناسک به حضرت آدم مژده رسید که خداوند گناهانش را بخشیده همسرش را بر وی حلال کرده و توبه اش را پذیرفته است». هنگامی که حضرت آدم آثار شکوهمند دید؛ از خداوند توفیق بهره گیری از این نعمت عظیم را برای فرزندان خود نیز درخواست نمود و خداوند در اجابت و دعای وی، وعده فرمود که هر انسانی از نسل وی هر گاه چون آدم خالصانه در این راه گام نهد، چون او خالص و پاک گردد.
لبیک
چطور قرار است بگویم «بله» وقتى در تمام عمرم بر هیچ تصمیمى استوار نمانده ام؟
مرا مى گذارد روبروى همه ى ذراتى که نمى دانند. چرا من از آن ها برترم و نمى دانند چرا براى من آفریده شده اند، بعد از من مى خواهد که روبروى همه شان ـ کوه و دریا و بیابان ـ فریاد بزنم: «بله»، آن هم وقتى که خودش مى داند من زیر این بار مى شکنم و تاب نمى آورم: «لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»
شاید کل ماجرا همین است. همین گفتن و بار بر دوش گرفتن، تاب آوردن، شکستن و بعد دوباره برخاستن. دوباره «امانت»! اگر همه ى ماجرا این است،، پس تسلیم!
لبیک مى گویم. همانطور که همه ى پدرانم گفتند. من فرزند همان هایم. فرزند شانه هایى که تاب آوردند یا تاب نیاوردند.
میقات
اینجا میقات است. منزل بال بال زدن کبوتر پیش از پرواز.
نغمه اى همه ى ما را برانگیخته است. در صورى دمیده اند. و از خاک، ناگهان رها شده ایم: «هاى! بیایید، بچشید، طعمى غیر از طعم خاک، هم براى چشیدن هست»
ما ناشیانه دهان هایمان را گشوده ایم و نمى دانیم با این طعم غریب که روى زبان روح مان مى نشیند چه کنیم؟ بخندیم یا بگرییم؟ ناشیانه و غریب…، مفاتیح را، همه ى آداب را ورق مى زنیم. آى کتاب ها! آى اوراد مقدس! کمک! ـ ما نمى دانیم این جور وقت ها چه باید گفت؟ چه باید کرد؟
ما از آن دورها آمده ایم. ما به دنیاى رنگ ها عادت داریم، از این بى رنگى، از این همرنگى، گیج شده ایم. این بعث از خاک، ما را غریب کرده است. هراسان و تُرد و لرزان شده ایم.
اینجا نقطه ى صفر پروانه شدن است. برگ هاى توت، ما را فریب دادند و ما همه ى این سال ها پیله تنیدیم. پیله، پیله. جورى شد که از لا به لاى لایه ها نمى شد ما را شناخت و حالا اینجاییم، ما شفیره هاى فربه.
واى اگر فصل پروانه شدن نرسد. واى اگر پیله ها ما را خفه کنند. واى اگر تا ابد کرم بمانیم.
اینجا نقطه ى صفر پروانه شدن است. کسى از بیرون کمک مى کند تا تو رها شوى. نه فقط از لباس هایت. از اسارت هایت. از بندها و زنجیرهایت. شادى پوست انداختن در این بهار، تو را مست مى کند. پروانه کجا بودى؟ چه دیرآمدى؟ تو از اول قرار بود فقط دور این بام و در بگردى.
حج جلوه گاه روشن حقایق الهی، آیینه تمام نمای دین و نمایشگر تمام ابعاد فرهنگ اسلام است. حج میعادگاه حضور گسترده امت مسلمان جهان، برای دست یافتن به هویت راستین و منش والای الهی در معبد عشق و میقات عرفان عرفان و شعور است. حج رهیدن از خود، پیوستن به حق، گام نهادن بر هوس، پیراستن جان از همه آلودگی ها، و آراستن آن به همه زیبایی هاست. حج، تبلور شکوه و تجلی قدرت امت مسلمان و نمایشگاه حضور هم دلانِ همراهی است که تفاوت صورت را با تشابه سیرت پیوند می زنند و شعار وحدت را فراتر از شکل ها و رنگ ها و مرزهای جغرافیایی تحقق می بخشند. حج، کنگره بزرگ اسلام، نمایش عظمت، سرود وحدت و شعار مساواتِ مسلمانان است.
امامان معصوم (علیهم السلام) که عارفان حقیقی معارف الهی هستند عظمت حج را می دانسته و در تعظیم این فریضه الهی کوشا بوده اند. سیره این مردان الهی گواه روشنی بر این مدعاست. در تاریخ زندگی امام حسن مجتبن علیه السلام می خوانیم که آن حضرت بیش از بیست مرتبه با پای پیاده به حج مشرف شدند و وقتی که علت این امر را از ایشان پرسیدند فرمودند: «من از خدای خویش حیا می کنم که سواره به سوی خانه او بروم». امام حسین علیه السلام نیز به دفعات به همراه پدر بزرگوارش، امام علی علیه السلام، برادرشان، امام حسن مجتبی علیه السلام ، وعده ای دیگر از نزدیکان در موسم حج شرکت می نمود. درباره ایشان نقل شده که تنها 25 مرتبه با پای پیاده و لبیک گویان به بیت اللّه الحرام مشرف شده است. آخرین سفر حجّ آن بزرگوار در سال 60 هجری بود که منجر به واقعه بزرگ، جانسوز و جاودانه کربلا شد.
در آموزه های اسلام برای قبولی حج در درگاه الهی شروط بسیار آورده اند و حجّ حقیقی را امری فراتر از رعایت احکامِ فقهیِ ظاهریِ آن دانسته اند. در واقع حج کسانی مقبول درگاه الهی است که توشه خود را در این سفر از ثروتی حلال برگرفته اند و با نیتی خالص گام در این مسیر نهاده و در این راه به ایمان کامل و طهارت نفس دست یافته اند؛ از این رو شمار حاجیان حقیقی همیشه کمتر از شماره زائران خانه خداست. به این امر در گفته های ائمه معصومین نیز اشاره شده است. زُهَری یکی از اصحاب امام سجاد علیه السلام می گوید: سالی با امام زین العابدین در مراسم حج بودم. شمار زیاد حاجیان مرا به شگفتی وا داشته بود. امام که حیرت مرا دیدند پرسیدند: به نظر تو چند حاجی امسال در مراسم حج شرکت کرده اند؟ گفتم: صدها هزار مسلمانند که در بارگاه الهی ضجه و ناله می کنند. حضرت فرمود: «ای زُهَری، بدان که ضجّه زنندهْ فراوان، و حاجی حقیقی به غایت اندک است».
وقتی ماجرای حضرت ابراهیم خلیل را در قرآن دنبال می کنیم و آوردن فرزند و همسرش را به صحرای مکه و سپس ذبح اسماعیل و برخاستن ندای آسمانی پس از آن بنای کعبه و اعمال حج را بررسی می نماییم، دوره کاملی از سیر عبادتی و سلوک روحانی و معنوی انسان را از تنگنای خود و خود پرستی تا اوج قرب به خدا و رَستن از تعلقات و وابستگی های مادّی و پیوستن به مقام ربّ و رکون به دارالکبریا می یابیم مناسک حج مراحل سیر و سلوک روحانی و مراتب طلب و حضور و مراسم حب و عشق و اخلاص سرانجام بیرون آمده از جلد خودی و پیوستن در دریای بیکران هستی خالق را در بطن خود دارد. این سلوک اشرافی که در تمامی عبادت ها، روح عبودیت محسوب می گردد در حج بیش از هر عبادتی نمود می یابد.
کعبه، قبل از تجدید بنا به دست ابراهیم نیز، مقصد آمال بود و مردم برای گزاردنِ حج رو به سوی آن می نهادند. اما دیوارهای کعبه به مرور زمان فرسوده شده و رو به انهدام بود؛ از این رو حضرت ابراهیم علیه السلام به امر خدا پایه های آن را از نو برافراشت و با اسماعیل به راهنمایی فرشته وحی، مناسک حج را به جای آورد. پس از حضرت اسماعیل، هم چنان حراست از کعبه و تولیت این پایگاه توحید بر عهده فرزندان او بود و پاسداری از مراسم حج و تطهیر آن از تحریف های شرک آلوده را پیامبرانی از فرزندان اسماعیل بر عهده داشتند. بنای ماندگار کعبه، یادگار همه رنج ها و مرارت های آن مردان بزرگ الهی است.
از آیات قرآن چنین برمی آید که خداوند متعال مکان کعبه را به حضرت ابراهیم نشان داد و ابراهیم با فرزندش اسماعیل دیوارهای کعبه را بالا بردند. اما براساس برخی از روایات و گفته های تاریخی، اولین کسی که کعبه را بنا نهاد حضرت آدم علیه السلام بود. حضرت پیامبر (ص) در این باره می فرمایند: «خداوند جبرئیل را به سوی آدم و حوّا فرستاد و به آنها فرمود: برای من بنایی بسازید. جبرئیل مکان آن را تعیین کرد و حضرت آدم و حوا کعبه را ساختند. سپس خداوند به حضرت آدم خطاب کرد: برگِرد آن طواف کند… پس از قرن ها کعبه از بین رفت تا اینکه حضرت نوح آن را طواف کرد. دوباره بر اثر گذشت زمان، کعبه از بین رفت تا اینکه حضرت ابراهیم پایه های آن را بالا برد».
آینه ها و عطرها تحکم ها و کشتار جانوران و گیاهان و وسوسه های شیطانی به دور ریخته می شود و سرود «لَبَّیْکَ اللّهُمَ لَبَّیْکَ» فضا را سرشار می کند. مقصد کجا؟ مقصد قصری پر طمطراق با حاکمیت تجمل و تفرعن نیست. چند قطعه سنگ سیاه است که قرن ها پیش مرد و زنی و کودکی از کوهی کنار مکه بریده اند و ساده و بی هیچ هنری و فنّی و تزئینی بر هم نهاده اند. نامش کعبه است، یک مکعب، همین. درست مانند صاحبش ساده و صمیمی و مهربان…. کعبه نقطه ای ثابت است که همه در پیرامونش دایره وار در گردش اند؛ درست مانند همه کهکشان ها که تسبیح گوی دایره وار خداوندند. خدا، قلب جهان است؛ محور وجود است؛ کانون عالمی است که بر گِردش طواف می کنند و مسلمین در این منظومه، چه در کعبه و چه در عالم، ذره است، ذره ای در حرکت.
خداوند با قرار دادن نشانه ها در هستی، انسان را از صحرای حیرت، مهربانانه به سوی خود می خواند. حج نشانه است. تبلور منظومه ستایش کیهان در برابر خداوند. هر مسلمان در کمتر از یک ماه خود را در کاروان هستی قرار می دهد و با این کاروان به طوافی شگرف می پردازد؛ طوافی که در کارگاه هستی آنی قطع نمی شود. در این کاروان از ابراهیم علیه السلام تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حضور دارند و باران خشوع و ایثار و عشق همواره می بارد. حج، حرکتی است از خودِ اسیرِ درمانده در مشغله های روز مرگی به سوی خدا؛ هجرت از خانه خویش به خانه خدا، قرار گرفتن یک بی نهایت کوچک در برابر یک بی نهایت بزرگ. تمامی آداب حج تمهیدی است برای یادآوری آیه: «نحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِنْ حَبلِ الوَرید؛ ما از رگ به او نزدیک تریم».
نخستین مرحله حج و سرآغاز مرحله انسانی کردنِ جوامعِ جهانِ متمدن، ساختن افرادی است که به جای خصلت های حیوانی همچون درندگی و خود خواهی به خصلت های خاص خالص انسانی یعنی نوع دوستی، احترام به دیگران، مساوات، آزادگی و ارج نهادن به آزادی ها و حفظ امنیت و آرامش و صلح روی بیاورند. از این نظر میتوان حج را یک اردوی تربیتی دانست که به طور فشرده و با شناخت ویژگی های طبیعی بشر، او را در ابعاد شخصی تربیت می کند تا برای ورود به جامعه انسانی آماده گردد.
پیش از طواف
من با چرخیدن خیلى آشنایم. همه ى عمرم را چرخیده ام. دور آدمها! اشیاء! دور هر کس و ناکسى! دور خودم! دور خودم!
ولى با این یکى اصلاً آشنا نیستم. دور تو هیچ وقت نگشته ام. این طور ناگهانى و بى مقدمه: چطور هم قدم فرشتگان عرشت، دورت بگردم؟ چطور در همین چند لحظه مهلت، این روح دور دور را بیاورم نزدیک و بگذارمش در مدار؟
حالا گیرم که نزدیک شدم، نزدیک دستهاى مهربان تو، با این قابلیت لعنتى چه کار کنم؟
این کاسه ى کوچک و حقیر قابلیت من، اندازه ى چند قطره ى باران بیشتر جا ندارد. چه فرقى مى کند زیر آبشار ایستاده باشم یا در مسیر جویبارى باریک؟
با این ظرف تنگ و حقیر، هر جا بروم آسمانم همین رنگ است. سهم من از بارشهاى عظیم، از آبشارهاى بزرگ، فقط حسرت خواهد بود. این چه توقعى است که از من دارى؟
توقع دارى با چند مسئله ى رساله اى، با دو تا سخنرانى روحانى کاروان، بیایم حج ابراهیمى به جاى آورم؟ با چشم بسته! با این کورى چندین ساله! چطور قرار است نه پا پیش بگذارم و نه پس؟ چطور در مدارى منظم دور تو بچرخم؟
کجایند دستهاى تو؟ این قابلیت، این ظرفیت حقیر انگشتانه اى را از من بگیر. مرا به وسعت میهمان کن.
کجاست کسى که کورى را در این مدار بچرخاند؟
کجاست پسر رکن و مقام؟
کجاست پسر صفا و مروه؟
کجاست پسر بطحاء که این سرزمین را چون کف دست مى شناسد، بیاید و مسافرى غریب را دریابد؟
کجاست شبانى که گوسفند جدا افتاده از آبشخور همی شگى، از آب و علف و آغل را به سامان برساند؟
این گوسفند، نمى داند اینجا کجاست. به ارتفاع عادت ندارد. به دره هاى پست و آغل هاى همی شگى عادت کرده، کجاست آن شبان مهربان؟
کجاست مرد بزرگ؟ شاید دستهایش را برایمان کاسه کند و ظرفى بسازد تا زیر باران بگیریم.
در ضمن آیات بسیاری از قرآن، به فلسفه و اهمیت احکام حج اشاره شده و حتی بیست و دومین سوره قرآن نیز بدین نام آمده است. در قرآن مجموعا سی آیه در پنج جای درباره حج و کعبه وارد شده که بدین قرارند: سیزده آیه از سوره بقره، دوازده آیه از سوره آل عمران، چهار آیه از سوره مائده، سه آیه از سوره توبه و هشت آیه از سوره حج، و این به جز آیات سوره بقره درباره قبله و حرمت قتل در حرم و نیز آیات سوره های فیل و ایلاف است که به هر حال به گونه ای با کعبه ارتباط دارند. اشاره های بسیار قرآن درباره حج، نشان از اهمیت و تاکید این فریضه بزرگ الهی دارد.
حج، از شکوهمندترین شعائر دین و از فرائض بزرگ اسلام است. تا آنجا که آن را از ارکان دین و ترک آن را از گناهان کبیره و هم سنگ کفر دانسته اند. هیچ عمل و عبادتی هم پایه حج نیست؛ چراکه حج با وجود آنکه یک عبادت است، چندین عبادت بزرگ را درون خود دارد. حج تمتع بار گران گناهان را از پشت مومن برمی گیرد و زنگار معاصی را می زداید و دل آدمی را همچون نوزاد، پاک می کند. در فرهنگ اسلام حج از فرائض نخستین شرایع الهی بوده است و فرشتگان و آدم و حوا و پیامبران خدا آن را با شکوه تمام نموده اند و سرانجام آنکه، حج گزار پاداشی جز رضوان و بهشت جاوید خدا ندارد.
در قرآن کریم و احادیث اسلامی میان حج و قوام جامعه اسلامی رابطه ای محکم وجود دارد؛ بدین معنا که بقای جامعه مسلمین را بسته به برپایی حج تمتع، و رها ساختن و ترک آن را سبب ذلت و نابودی مسلمین دانسته اند. در قرآن کریم، آیه 97 سوره مائده، آمده است: «خداوند، کعبه بیت الحرام را مایه استواری و سامان یافتن کار مردم قرار داده است». در این آیه، قوام زندگی مردمان، کعبه و اعمال حج دانسته شده و از اینجا نتیجه می گیریم که ترک آن نیز سبب فرو ریختن حیثیت سیاسی و اجتماعی مسلمین خواهد شد؛ یعنی در پرتو آثار گران بهای فریضه عظیم حج، مسلمانان از خطرهای سیاسی و اجتماعی در امان خواهند بود. این رابطه در احادیث با بیانی دیگر نیز آمده است. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «تا مکّه برپاست دین خدا نیز پابرجاست» و در حدیثی دیگر آمده است: «اگر حج را رها کنید از خطر در امان نخواهید بود و مهلت نخواهید یافت». از این رو ملت های مسلمان باید با همبستگی کامل مراقب استمرار فروغ این روشنایی و برپایی این بنیان باشند.
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمودند: «آرزوی کسانی که دست شان از دنیا کوتاه شده است و دار فانی را وداع گفته اند این است که ای کاش در دنیا بودند و موفق می شدند که حج تمتع را به جا آورند.» این سخنِ عمیق امام حاکی از این واقعیت است که صورت واقعی اعمال ما پس از مرگ معلوم می شود؛ از این رو وقتی کسی دست از جهان مادی فرو شست، واقعیاتی از اعمال عبادی برای وی روشن می شود که در دنیا بر او پوشیده بود. حج و پاداش عظیم معنوی آن نیز از اموری است که گاه مردم از اهمیت آن غافلند؛ در حالی که بهره های فراوان فریضه الهی، راه گشای دنیا و آخرت آنان است.
در اعمال حج و آغاز و فرجام آن دو عنصر زمان و مکان نقش ویژه ای دارند. در حج تمتع، معیار زمان، ماه های قمری است. این ماه ها در بستر چهار فصل سال و ماه های تقویم شمسی حرکت می کنند و به سبب آنکه بیست و نه تا سی روز هستند با ماه های شمسی اختلاف دارند. بدین دلیل ماه ذی الحجه گاه در زمستان و گاهی در تابستان یا بهار و پاییز قرار می گیرند. محور مکانی اعمال حج نیز خانه کعبه است. کعبه ساختمان مکعب شکل ساده ای است که از سنگ های ارزان و سیاه رنگ ساخته شده و در گرداگرد آن صحن حیاطی است که همان مسجدالحرام می باشند. این مسجد، مقدس ترینِ مساجد و معابدِ روی زمین است. ماه ذی الحجه از بهترین ماه های سال و مکّه برترین سرزمین گیتی است. از این رو هر حج گزار آگاه و هوشمند در تمام لحظات این سفر نورانی به اهمیت این زمان و این مکان خاص به خوبی واقف است و می کوشد از توفیق حضور خود چنین سفری بهترین توشه های معنوی را ذخیره کند.
امامان معصوم، علیهم السلام، گاه در معرض خویش به مردمان، خود را فرزندان راستین خانه کعبه نامیده اند. این توصیف های پرمعنا هم به جهت انتساب پر افتخارشان به خاندان وحی و آگاهی دادن مردم نسبت به مقام بلند آنان، و هم به دلیل عشق بیکران ایشان به این مکان با عظمت بوده است. حضرت امام مجتبی علیه السلام در خطبه ای ضمن معرفی خود فرمودند: «همانا من فرزند رکن و مقام و فرزند مکّه و منا و فرزند مشعر و عرفاتم». امام زین العابدین علیه السلام نیز پس از واقعه جان سوز کربلا، ضمن خطبه ای کوبنده در شام این گونه فرمودند: «ای مردم، هر که مرا می شناسد، شناخته و هر که نمی شناسد بداند که همانا من فرزند مکه و منا و زاده زمزمم و صفایم. من فرزند پیامبری هستم که ارکان کعبه را (در تعمیر بنای کعبه) جامه خویش حمل نمود؛ همو که بهترین طواف و سعی، نیکوترین حج و لبیک را داشته است».
به حج می توان از دو زاویه نگریست. در یک نگاه فرعی از فروع دین است که با احراز شروطی واجب می شود. در این دیدگاه مسلمانی که توانایی حج داشته باشد، با قرار گرفتن در مکان و زمانی خاص و اجرای مراسمی ویژه، متصف به لقبی می شود که نزد مسلمانان از شأنی برخوردار است. اما در دیدگاه دوم حج حادثه ای است که در روح اتفاق می افتد و چه بسا شخصی در مکان معهود و در زمان معین تن به مراسمی ویژه بسپارد، اما کوچک ترین اتفاقی در سرزمین روحش رخ ندهد. در این دیدگاه کسی که روحِ در قفس خود را به حج می برد و باز به همان شکل باز می گرداند، جز حمل باری بیهوده کاری نکرده است. باید طوطی روح را در هندوستان دوست از قفس رها کرد و عصاره جهان بینی توحیدی و یک رساله فکری است.
حج، عطیّه بزرگ الهی و حاجیان مهمانان ویژه درگاه خداوندی اند. امام صادق علیه السلام در اینباره در حدیث گرانقدری میفرمایند: «حاجی و زائر عمره مهمانان خدا هستند. اگر بخواهند، به آنان میدهد، اگر او را بخوانند و دعا کنند اجابت نماید. اگر درحق کسی شفاعت کنند شفاعت آنها را می پذیرند. اگر درخواستی نکنند، خود به آنان عطا کند و در برابر هر درهم که در این راه خرج کنند هزاران درهم عوض میدهد».
حج در اسلام به سه صورت تعریف شده است که دو صورت آن مخصوص اهالی شهر مقدس مکه و حومه آن است و به آن حج «قِران» و «اِفراد» می گویند. صورت مهم و مشهور آنکه به عموم مسلمانان جهان مربوط می شود «حج تمتع» نام دارد. اعمال و آیین دیگری نیز به نام «عُمره» وجود دارد که می توان آن را به صورت مستقل و بدون تقلید به زمان خاص انجام داد. عمره با اندکی اختلاف، تقریبا همان اعمال حج است که با عمل احرام آغاز می شود و با سعی بین صفا و مروه پایان می یابد. برای حج عمره در روایات فضیلت های بسیار شمرده اند.