جملات عاشقانه پاییزی برای همسر و شوهر را می توانید در این بخش بخوانید و از زیباترین متن عاشقانه پاییزی دونفره احساسی و رمانتیک برای اینستاگرام لذت ببرید. اگر می خواهید در فصل پاییز، متن پاییزی عاشقانه برای اینستاگرام تان قرار دهید در این بخش جملات عاشقانه دونفره پاییزی برای همسرم را انتخاب کرده و در پیج اینستاگرام تان قرار دهید.
قسم به پاییزی که در راه است
و به پچ پچ عاشقانهی برگها
قسم به بوسههای آخر
و به بارانهای گاه و بی گاه
و به آغوشهای خالی..
قسم به عشق
که من پاییز به پاییز
باران به باران
آغوش به آغوش
دلتنگ توام..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
چراغ ماه، لرزان از نسیم سرد پاییز است
هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز
زمان در بسترِ شب، خواب و بیدار است!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
تلفن به چه دردی میخورد وقتی نمیشود با آن با چشمهای تو حرف زد؟
به کسی ندارم الفت ز جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی سر بیکسی سلامت!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوستتر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
تمام شک من به معجزه
با تو محکمتر از باور شده!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
امروز
همه جا تعطیل است
سرم اما شلوغ است
دارم به تو فکر میکنم!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دستهایت را به من بده
جمعه است وهوای دلتنگی
ممکن است خفهمان کند!
دل که بگیرد نفس هم بند میآید
و هوا تنگ میشود
برای دلی که قصد پریدن دارد!
دستها هم میتوانند
آسمانی باشند برای پرواز
میخواهم نفس بکشم
از سرانگشتانت تا انتهای وجودت
یقین دارم دلتنگیها هم
پر میکشند و میروند
کافیست جمعهها
فقط دستهایت را به من بدهی!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
شب است!
رویاىِ دور دست تو
نزدیک میشود..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
سراپا اگر زرد پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم
اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم
اگر داغ شرط است، ما بردهایم
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
و شاید پاییز
حکایت عشق زنجیروار برگهاست
هر کدام به خاطر دیگری
خود را به زمین میاندازند
و صدای خشخش خرد شدنشان
در زیر پای ما
آخرین پچپچهای دوستت دارم است..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
پنجشنبه که از عصرش گذشت
به کل دنیا پشت کن
و از نداشتنها و نخواستنها بنویس..
از عصر پنجشنبه است
که انسان دلش میگیرد..
غروب جمعه بهانه است..!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
این برگهای زرد
به خاطر پاییز نیست
که از شاخه میافتند
قرار است تو از این کوچه بگذری!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دیریست رفتهای و هنوز
در خیال خوش توست
حال ناخوش من..!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
عطر پرتقال میگیرد نفسم
از تو که میگویم
نارنجی میشود دنیایم
تو را که میبینم
و تو بکرترین منظرهای
مثل درخت پرتقالی
که در پاییز به بار نشسته باشد
پر از بوسه..
پر از دوستت دارم!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
شب دنجترین گوشه
برای خیال توست
میبافمت هنوز
و میبوسمت زیاد!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
وقتی پاییز رو کنارت جا گذاشت،
وقتی که رفت و تو رو تنها گذاشت
شاید اون موقع بفهمی هیچ وقت
هیشکی اندازهی من دوستت نداشت!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
تو چه میدانی
چه دلشکسته است
زنی که به جای گلسر
قید میزند از موهایش
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سختترین زلزلهها را
پر نقشتر از فرش دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بلهها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچلهها را
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئلهها را!
همیشه که پاییز
فصل عاشق شدن، قدم زدن
و شعر خواندن نیست!
گاهی هم فصلیست که میشود
روی بعضی از خاطرهها
مثل برگهای ریخته شدهی درخت
پا گذاشت و رفت..!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
به هر دری که میزنم شب است
و به هر طرف که رو کنم، خیالِ تو!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
نیامدم که بخواهم کنار من باشی
میان این همه بیگانه یار من باشی
دلم گرفتهتر از بغض مهربان شماست
مباد آن که شما غمگسار من باشی
تو ای ستارهی وحشی که کهکشان زادی
مخواه روی زمین بر مدار من باشی
من از اهالی عشقم، نه از حوالی جبر
خطاست این که تو در اختیار من باشی
ولی نه! من که در اینجا دچار پاییزم
چگونه از تو نخواهم بهار من باشی
تو میتوانی از آن چشمهای خورشیدی
دریچهای به شب سرد و تار من باشی
همیشه کوه بمان تا همیشه نام تو را
صدا کنم که مگر اعتبار من باشی
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
ماندهام بی تو چرا
باغچهام گل دارد!؟
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
هرچه تاب است
ببافم سر آن زلف خمت
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
هر گوشه و هر زمان تو را میبوسم
تا کور شود هر آن که نتْواند دید!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
آنجا را نمیدانم!
اما اینجا بیتو، بدونِ آغوشت
خیابان به خیابان، برگ به برگ
پاییز به شدت دارد اتفاق میافتد..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
تا روزی که بود، دستهایش
بوی گل سرخ میداد
از روزی که رفت، گلهای سرخ
بوی دستهای او را میدهند..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
گفتا که میبوسم تو را، گفتم تمنا میكنم
گفتا که گر بیند کسی، گفتم که حاشا میکنم
گفتا ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری او را ز سر وا میکنم
گفتا که تلخیهای من گر ناگوار افتد مرا
گفتم که با نوش لبم آن را گوارا میکنم
گفتا چه میبینی بگو در چشم چون آیینهام؟
گفتم که من خود را در او عريان تماشا میکنم!
گفتا که از بیطاقتی، دل قصدِ یغما میکند
گفتم كه با یغماگران، باری مدارا میکنم
گفتا كه پیوند تو را با نقد هستی میخرم
گفتم كه ارزانتر از اين من با تو سودا میكنم
گفتا اگر از كوی خود، روزی تو را گویم برو
گفتم كه صد سال دگر امروز و فردا میکنم
گفتا گر از پای خود زنجیر عشقت وا كنم
گفتم ز تو دیوانهتر ، دانی كه پیدا میکنم
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
شوق تسلیم تو بودن
لحظه لحظه توی تنم بود،
بهترین تصویر عمرم
عکس زانو زدنم بود..
لجبازی يک كلمه نيست، يک اشتباست! اشتباه ويران كننده كه میتواند هر دو نفر را در رابطه به زمين بزند و جايی برای بلند شدن نماند. لجبازی میتواند آنقدر قوی باشد كه يادت برود روزی عاشق كسی بودی كه به او میگفتی نمیخواهی ناراحتیاش را ببينی، اما حالا خودت عامل اصلیاش شدهای. با عاشقانههای خود لجبازی نكنيد، گاهی جايی برای جبران نمیماند!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
کاش این بار که چشمان تو را میدیدم
ساعت و عقربههایش متوقف میشد!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
هر فصلی بی تو
نامِ دیگرش پاییز است..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
موهایت را ببند
این فصل به بادهایش
معروف است
دل من به هوایی شدن
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
تو با تابستان میروی
پاییز با دلتنگی میآید
و همیشه این منم
که در رفت و آمدِ فصلها
تنها میمانم!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
در آغوشم بگیر
تا شب های پاییزی را برایت معنی کنم!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دوستت دارمهایی هست
که آدم در هر فصلی بشنود
جوانه میزند، قد میکشد
گل میدهد..
ابراز علاقههایی
که بوی شکفتن میدهند
سرسبزی با خودشان میآورند
و تازه ات میکنند..
میدانی!؟
دوستت دارم گفتنت از آنها بود
شکوفههای روی تنم را میبینی!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دارد پاییز میرسد
انار نیستم که برسم
به دستهای تو
برگم، پر اضطرابِ افتادن!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دوستم داشته باش!
جوری که دیگر آرزویی
در دلم باقی نماند..
باز آی دلبرا! که دلم بیقرار توست
وین جانِ بر لب آمده در انتظار توست
در دست این خمارِ غمم هیچ چاره نیست
جز بادهای که در قدحِ غمگسار توست
ساقی به دست باش که این مستِ مِیپرست
چون خم زِ پا نشست و هنوزش خمار توست
سیری مباد سوختهی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمهی شیرین گوار توست
بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست!
ای سایه صبر کن که برآید به کام دل
آن آرزو که در دلِ امیدوار توست..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
لبهای کال من
فقط با بوسه میرسند..!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دور نشو..
حتى براى يک روز!
چون چگونه بگويم
يک روز زمانى طولانیست
براى انتظار من..!
مثل انتظار
در ايستگاهى خالى
در حالى كه قطارها
در جايى ديگر
به خواب رفتهاند..!
تركم نكن!
حتى براى ساعتى
چرا كه قطرههاى كوچکِ دلتنگى
به سوى هم خواهند دويد..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
و آنقدر حافظهی شبهایم
از نبودنت پُر است
که با هیچ خیالی بخیر نمیشود!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
و تابستان شبانه میرود
و عقب کشیدن ساعتها
فقط دل کندنمان را
سختتر میکند
از این فصل خاطره انگیز..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
آغوش سرد پاییزی ات
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
نفسهای تو را آن روزها در شیشه پر کردم
هوای روزهای بودنت را همچنان دارم!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دوباره شب که میرسد
پر از ستاره میشوم
دوباره واژههای خیس
پر از ترانه میشوم
دوباره باد میبرد مرا
به لانهی فرشتگان
میان ابرهای بیکسی
و لخته لخته آسمان
دوباره ماه میشوم
دوباره باغ میشوم
مهتاب اگر نشد، نشد
خودم چراغ میشوم
عاشقی کن
بیخیالِ وصل و هجران پاییز ای عزیز!
گاه گاهی جادهها از شهر مقصد بهترند..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
از وقتی دوست داشتنت
در رگهایم جریان گرفت
جورِ دیگر زندهام، انگار
ماهیهای سرخ، زیرِ پوستم
راهِ دریا را پیدا کرده اند..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
ساز هم با نفس گرم تو
آوازی داشت..
بیتو دیگر
سر ساز و دل آوازم نیست..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
دلم دوست داشتنی میخواهد انحصاری
از آنها که فقط سهم دل یک نفر باشی
از آن دوست داشتنهای من و تویی
از آن دوست داشتنهای تو و منی
از آنها که وقتی صبح بلند میشوی
عطر امنیت میدهد نه بوی از دست دادن
از آن ها که با راه دور رنگ دوری نمی گیرد
از آن قابل لمسها…
که میشود با یک استکان چای نوشید
که میشود در آغوشش کشید و شب خوابید
که میشود هر روز لا به لای موها شانهاش کرد
دلم یکی از آن ها میخواهد
و خدا کند از این دوست داشتنها
نصیب دل همه بشود..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
کاش پایان یکی از این روزهای
سرد پاییزی شب نباشد!
تو باشی..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
محبوب من! برایم نامهای بفرست
که دوست داشتن تمام حجم
سپیدش را سبز کرده باشد.
برایم نامه ای بفرست با پستچی که
صدای تاریک چرخدندههایش
تمام پنجرهها را بیدار کند.
برایم نامهای بفرست، سبز
با پنجرههایی رو به رویاها
چنین نامه را چه شبهاست
که به خواب تماشا میکنم؛
چه شبهاست..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
آخرين جمعهی پاییزه
و ای کاش از دی
تو به فریاد من عاشق دیوانه رسی
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
بسیار برای تو نوشتم غم خود را
بسیار مرا نامه، ولی نامهبری نیست..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
ببین جانم، راحت بگویم
هر آدمی یک ساز دل دارد
باید صبر کنی..
موزیسین ماهرش بیاید
ساز دلت را دستش بگیرد
کوکش کند و شروع کند به نواختن..
تا با اجرای هر نت از بند جسم رها شوید
روحتان در رویاهایتان برقصد..
اگر ساز دلت را دست نابلد بدهی
از نواختنش نه تنها خودتان
بلکه همه را عاصی میکنید..
صبر داشته باش جانم
صبر..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
شب موهای توست
ریخته بر بازوانِ ماه پاییز
تاریک، طولانی، طولانی
حتما ببینید: عکس پروفایل پاییزی بدون متن
مخاطب كه تو باشى
مگر جز عاشقانههاى پر از دلتنگى
متن ديگرى هم مىشود نوشت؟!
اصلاً براى از تو نوشتن
پاک كردن و خط زدنِ
هيچ واژهاى لازم نيست!
بس كه ساده و صريحى «دل بر جان»
و اصلاً تو همان جانى كه بر دل نشسته!
مخاطب جان
پاى تقويمت همين امشب
در چندمين ماه و سالى كه
چنين دوست دارمت بنويس
سال ديگر همين ساعت!
وقتى پاييز چيزى به آمدنش نمانده
و صداى پايش را میشنويم
دستت را بگيرم و بروم
عميق و خالى از دلتنگى
به خواب
به خواب
به خواب..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
اما تو هیچ بودی
و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست
به جز آرزوی تو!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
لطفاً وقتی آن تلفن لعنتی را
میخواهی قطع کنی
یا آخر شب به ته کشید پیامهایمان
و وقت خواب رسید..
نگو خداحافظ..!
تو چه میدانی آخر لعنتیِ من!
من، نسبت به این کلمه فوبیا دارم..
حتی شده که بخواهی
با آن مرا به خدا بسپاری!
آخ، نمیدانی که!
من میخواهم
مرا به خودت بسپاری
نه خدای خودت..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟ خطا کرد کمندش
با آن همه دلداده دلش بستهی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش!
نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار؟
ترسم رسد از دیدهی بدخواه گزندش
شد آب دل از حسرت و از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش
در پرتو لبخند، رخش وه چه فریباست!
چون لاله که مهتاب بپیچد به پرندش
گر باد بیارامد و گر موج نخیزد
دل نیز شکیبد، مخراشید به پندش
سیمین طلب بوسهای از لعل لبی داشت
ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
هزار قصه نوشتیم
بر صحیفهی دل
هنوز عشق تو عنوان
سرمقالهی ماست!
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
باور کن تمام هفته را
منتظر همین پنجشنبه بودم
دلتنگی مگر چگونه است؟
شاخ و دم که ندارد
زمان و مکان هم که نمیشناسد
من تمام روزها را دلتنگ بودم!
باور کن انتظار زیادی نیست
که جلوی در خانه پیدایت شود
عصرمان را شریکِ
خیابانهای زرد شهر شویم
و دلتنگیام را مچاله کنی
پنجشنبه را اگر نیایی
از دلتنگی خفه میشوم..
♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦
ای کاش شهریور تمام نشود
ای کاش پاییز نیاید
ای کاش امسال باران نبارد!
فکرش را بکن
شهریور برود، پاییز بیاید
تو نباشی..
باران ببارد
دلت بگیرد، اشک بریزی
فنجان چاییت گرم باشد
تو نباشی..
پاییز هم باشد
بی انصافی نیست؟
ای کاش فصلها را
میشد متوقف کرد
متن عاشقانه پاییزی دونفره به همراه جدیدترین جملات عاشقانه پاییزی برای همسر و معشوقه تان را در بالا خواندید که امیدواریم از کالکشن متن های زیبای عاشقانه دونفره با مضمون فصل پاییز لذت برده باشید و در صفحه اینستاگرام تان قرار دهید و یا برای همسرتان پیامک کنید.