سوپروایزر کیست؟ برای ارایه ی بهترین خدمات و در اختیار گرفتن بهترین بازار، شرکتی موفق است که دارای مدیر فروش نخبه ای در زمینه ی کار خود باشد.مدیر فروش کارمندانی را مدیریت میکند که وظیفه ی جستجو و بازاریابی را بر عهده دارند.مدیر فروش سیاست های کلان شرکت را میداند و پلی است بین مدیریت شرکت و بازاریابان.برای آشنایی با شغل سوپروایزر مطالب زیر به شما کمک خواهد کرد.
شایسته است که سرپرست فروش، 75 درصد از زمان کاری خود را در بازار باشد؛ چرا که هر چقدر مدت زمان بیشتری در بازار باشد، بیشتر می تواند به نقش معلمی و آموزگاری خود برای نیروهای فروش جامه عمل بپوشاند و به ایرادهای کار آنها اشراف پیدا کند و با مشکلات شان آشنا شود و مهمتر از آن نقش کنترلی خود را به خوبی می تواند ایفا کند.
در مواقعی با توجه به معنای کنترل که برگردان به مسیر صحیح تعریف می شود، وقتی که راننده یا موزع یا ویزیتور مرتکب اشتباهی می شود، با توجه به نوع کار اشتباهی که انجام داده و شرایطی که در آن اشتباه رخ داده، با معلمی، تذکر، تشویق و تنبیه، نیرو را به مسیر اصلی باز می گرداند.
و یا در نهایت به این نتیجه می رسد که آن شخص، نیروی شایسته و مناسبی برای سازمان نیست و آموزش و کنترل و نظارت نتوانسته شخص را به راننده، موزع و ویزیتوری شایسته تبدیل کند و تیپ شخصیتی فرد مناسب این کار نیست و از ابتدا به خوبی انتخاب نشده است.
نکته اجرایی ساده ای نیز می توان افزود و آن دوره های آزمایشی برای نیروهایی است که در آغاز و یا حین استخدام، فعالیت می کنند. قطعا زیر نظر گرفتن نیروها، هم قابلیت ها را آشکار می سازد و هم نقایص و کاستی ها را.
تشخیص زمان آزمایشی با چه کسی است؟ گاه اسیر رفتارهای کلیشه ای و ضوابط و قوانین و آئین نامه هایی هستیم که به زمان مشخص چند ماه اشاره می کند؛ در حالی که بهتر است بدانیم افراد می کوشند در همین ظرف زمانی مشخص، رفتارهای شان را متناسب با علائق سرپرستان هماهنگ سازند اما پس از اتمام دوره های آزمایشی عملا رفتارها تغییر می یابند.
با این تعریف، سرپرست فروش نقش معلمی، نظارتی، کنترلی و هدایتی دارد و در کنار اینکه دائما با نیروهای فروش خود در ارتباط است، با مغازه دار و مشتری نیز باید ارتباط برقرار کرده و آن را حفظ کند و از این طریق حرف ها و خواسته های مشتریان را که همان صدای بازار است، شنیده و به سازمانش منتقل کند.
سرپرستان باید به شدت مسئولیت پذیر باشند و بتوانند در نیروها انگیزه سازی کنند و با اطلاعات کاربردی و عملی و آموزش مفیدی که به فروشندگان می دهند، آنها را با انرژی مضاعف راهی بازار کنند تا در مسیرشان موفقیت بیشتری داشته باشند.
همچنین سرپرست باید نوع عملیات و فعالیت های رقبا را نیز پیگیری کند و گزارش دهد. او باید به مسئولیت مقایسه کنندگی در بازار را میان سازمان خود و سایر سازمان ها برای خود متصور شود. حجم و نوع فعالیت های سرپرستان فروش فوق العاده بالا و حساس است. با وجود این، بعضی از سرپرستان فروش به اشتباه تصور می کنند که با رسیدن به سمت سرپرستی، کارشان کمتر و استراحت و فراغت شان بیشتر شده است. ضروری است و به الزام، مسئولیت و انرژی سرپرست فروش از نیروهای زیرمجموعه اش بیشتر باشد و باید بازارگردی بالایی داشته باشد.
نکته آخری که می توان افزود این است که بعضی افراد در شغل فروشندگی خیلی موفق هستند اما در شغل سرپرست فروش اصلا موفق نیستند؛ در واقع به صورت فردی مدیریت بر خودشان قوی است اما این به معنای آن نیست که اگر فردی به خوبی خودش را مدیریت می کند و فروشنده خوبی است، پس الزاما سرپرست و یا مدیری قوی هم خواهد شد. خیلی از نیروهای فروش تصور می کنند حتما بعد از چند سال باید سرپرست فروش شوند؛ در صورتی که اینگونه نیست.
بهتر است مدیران به هنگام مصاحبه برای پذیرش چنین نیروهایی دو نوع مصاحبه استخدام در نظر گیرند؛ یکی زمانی است که شخص می خواهد به عنوان فروشنده، موزع یا راننده استخدام شود، و دیگری زمانی است که فرد می خواهد سرپرست شود. یعنی اگر ویزیتور بعد از چند سال تمایل داشته باشد که سوپروایزر شود، مجددا باید با او مصاحبه شود؛ چرا که در اینجا چند نفر می خواهند زیرمجموعه وی شوند و او باید علاوه بر داشتن توان مدیریت بر خود، توان مدیریت بر دیگران را نیز داشته باشد.