فال حافظ شب یلدا برای ایرانیان عزیزی که می خواهد در بلندترین شب سال فال بگیرند بسیار مناسب است فال حافظ شب یلدا با معنی فارسی و بهترین مجموعه فال حافظ برای شب یلدا را در ادامه این پست بخوانید.
فال حافظ شب یلدا اثرات معنوی بسیاری دارد یکی از سنتهای قدیمی ایرانیان در شب یلدا تفأل به دیوان حافظ است. مردم بیشتر در لحظۀ تحویل سال و شب یلدا سراغ دیوان حافظ میروند و برای نیتهای قلبی خود فال حافظ شب یلدا میگیرند. ما هم به مناسبت شب یلدا برای همۀ روزچینیها به دیوان حافظ تفأل میزنیم تا در طولانیترین شب سال، کنار سرخی دانههای انار و سردی هندوانه، فال حافظ شب یلدا را در کنار هم بخوانیم.
غیر از فال حافظ برای شب یلدا، فال کوزه هم از دیگر سنت های شب یلداست که دربرخی نقاط رواج دارد. با این حال مردم ایران در شب یلدا اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و آرزوی دل خویش رااز اوطلب می کنند. در بعضی دیگر از نقاط ایران هم شاهنامه خوانی در شب یلدا رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هم از دیگر مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیر تر می کند. اما اینها همه ترفند هایی است که خانواده گرد هم جمع شوند و بلندترین شب سال را باشادی و صفاسحر کنند. به امید اینکه این سنت های دیرین جای خود را به زندگی ماشینی ندهد و اشعار حافظ برای فرزندان ما هم ماندنی وخاطره انگیز باشد.
فال حافظ برای شب یلدا چه اثری دارد؟ آدمی همیشه دوست داشته است از فردای خود خبر داشته باشد. گرفتن فال حافظ برای شب یلدا یکی از راههایی است که از دیرباز، به گمان بعضیها، آدمی را از نادانستههایش آگاه میکند. علاقه به سرککشیدن به آنسوی پردۀ آینده مختص به ایرانیان نیست و فرهنگ فال گرفتن در همۀ دنیا از گذشتههای دور وجود داشته است. چه از زمانی که جادوگردان و پیشگویان در گویهای بلورین سعی میکردند پرده از وقایع فردا بردارند، چه همین امروز که انواع فالهای قهوه و تاروت و نخود و… میان اقشار مختلف باب شده است!، هرچه علم پیشرفت کرد و دلایل علمی وقایع آشکار شد، بازار خرافه و فالها برچیده شد. اما در میان فالهای گوناگون که بیشتر مایۀ سرگرمی مردم است، فال حافظ شب یلدا که در سرزمین ما یکی از شیوههای متداول فالگرفتن بوده، همچنان به قوت خود باقی مانده است و در نظر عام و خاص ارجوقرب بالایی دارد.
دیوان حافظ شیرازی یکی از شاهکارهای ادبی ماندگار ایران زمین است که نسبت به سایر آثار ادبی، مردم بیشتر با آن مأنوس هستند و تقریباً میتوان گفت که در همۀ خانههای این سرزمین، در کنار کلام الله یک جلد دیوان لسانالغیب شیرازی هم وجود دارد. از خصوصیات بارز دیوان حافظ این است که هم مردم کوچه و بازار (یا به عبارتی عوام) و هم اهل قلم و ادب از محضر شعرش حظ کافی میبرند و هرکس به وسع آگاهی خود از دامن او گلی میچیند و لذتی میبرد.
مردمان هنگاهی که دلشان میگیرد، از آینده میهراسند یا سرانجام افکار و امیالشان را نمیدانند، دست به دامن حضرت حافظ میشوند تا در آینۀ شعر او گشایش بیابند و تحقق «زدهام فالی و فریادرسی میآید» را آرزو میکنند. اینکه حافظ را «لسانالغیب» مینامند ریشه در این دارد که مردم در پس شعرش فردا و عالم غیب را میجویند و میبینند و او را منادی آینده میدانند. هر کس در آینۀ شعر او خودش را میبیند و میتواند باتوجهبه نیت و افکارش ابیات را تفسیر و تأویل کند.
حال گاهی یوسف گمکردهشان به کنعان میآید و سرخوش، دیوان حافظ را میبندند یا در پس ابیات خواجه شیراز دست رد به سینهشان زده میشود و نغمۀ «ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست» دلشورهشان را مضاعف میکند و شاید با خود زمزمه کنند که
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم / از که مینالی و فریاد چرا میداری
اما حافظ خود مردم را به مفاهیم مثبتی مانند امیدواری، شاد زیستن و دلجویی از مردمان و پناه بردن به لطف الهی و… میخواند. او در جایجای شعرش این بیت:
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی / بود که قرعه کار به نام تو افتد
را به بیانهای گوناگون تذکار میدهد.
در مرام حافظ سرانجام «لطف الهی بکند کار خویش» بنابراین هیچگاه نباید از درگاه پروردگار رویگردان بود و «نکته سر بسته چه دانی خموش!».
هر چه در وصف کلام شیوا و دلنشین او بگوییم باز هم کم گفتهایم، همان به که در وصف شعرش نیز سراغ کلام خود او برویم: شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است / آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش»
سخن کوتاه میکنیم و به نیت دل همۀ آنان که در این لحظه و این سطور با ما همراهاند، به دیوان حافظ تفألی میزنیم امید که حافظ در گوش دلمان بگوید: «ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست / که به کام دل ما آن بشد و این آمد».
فال حافظ شب یلدا
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی / حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد / جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد / گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت / عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
محتسب نمیداند این قدر که صوفی را / جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز / در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ / کاین همه نمیارزد شغل عالم فانی
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی / کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت / با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
میروی و مژگانت خون خلق میریزد / تیز میروی جانا ترسمت فرومانی
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن / ابروی کماندارت میبرد به پیشانی
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را / ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل / حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی
فال حافظ شب یلدا با تفسیر در اینجا بیان شده است بیانصافی است که بخواهیم همۀ مفاهیم و معانی نهفته در یک غزل را در چند سطر خلاصه کنیم. اصولاً هرکس باتوجهبه نیتش باید یک غزل را بخواند و سخن آشکار و نهانی آن را دریابد. ولی برای علاقمندان به فال حافظ شب یلدا گوشهای از تفسیری را بیان میکنیم که میتوان از این غزل را داشت، باشد که کنایتی هم به نیت شما در آن آورده شود.
حال و هوای فال حافظ شب یلدا نصیحتگونه است و گویا حافظ میخواهد ما را نسبت به راهی که در پیش گرفتهایم آگاهتر سازد تا با چشم باز پیش برویم. شاید اگر در فکر انجام کاری هستیم باید بیشتر به عواقب آن فکر کنیم تا دچار «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی» نشویم. اگر عاشق هستیم و در فکر یار، باید که وفاداری پیشه کنیم و به جز او چشم به دیگری ندوزیم.
یکی دیگر از نکات مهم این غزل این است که دقت کنیم هر چیزی بهایی دارد و روزگار هیچ چیز مفتی به انسان نمیدهد که در عوضش چیزی نگیرد، پس فکر کنیم این نیتی که در پی برآوردهشدن آن هستیم در صورت برآورده شدن چه بهایی از ما خواهد گرفت. کمی هم از سختگرفتن به خودمان و بقیه دست برداریم و خوش باشیم. بد نیست کمی هم به کسانی که با آنان معاشرت میکنیم و درد دل به آنها میگوییم بیشتر فکر کنیم. گاهی به خطا حرف دل با نامحرم میگوییم. اگر باعث رنجش عزیزی شدهایم بهتر است برای دلجویی پا پیش بگذاریم.
در روابط عاطفی و ارتباط با طرف مقابلمان بهتر است عجول و شتابزده عمل نکنیم.
در کل این فال حافظ برای شب یلدا حال و هوای منفی ندارد ولی بهتر است در انجام هر کاری که به نیت آن فال حافظ شب یلدا را گرفتهایم بیشتر دقت به خرج دهیم.
شب یلدا آداب و رسوم خاصی دارد که از نظر ما ایرانیان انجام دادن این آداب و رسوم به نوعی خوش یمن است. یکی از آداب شب یلدا گرفتن فال حافظ است. یکی از رسم های شب یلدا، «فال حافظ گرفتن» است اگر رسم ها و آیین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا و نیز در «تیرماه سیزه شو» (جشن تیرگان در مازندران) _ در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است.
شاهنامه خوانی و قصه گویی پدربزرگ و مادربزرگ دور کرسی برای کوچکترها نیز از آیین های یلدا است که خاطرات شیرینی برای بزرگسالی آنها فراهم می آورد.
شب یلدا فقط با هندوانه خوردن و تخمه شکستن نیست که جذاب و دوست داشتنی است بلکه از سنت های دیرینه این شب، حافظ خوانی و شاهنامه خوانی است که از قدیم الا یام در بین خانواده های ایرانی رواج داشته است.
البته برخی معتقدند که تنها خانواده های با فرهنگ و اهل دانش و ادب به سنت حافظ خوانی وفادار مانده اند. همچنان که درگذشته هم افراد فرهیخته و اهل سواد و دانش این شب را با شاهنامه خوانی همراه می کردند.
سنت های ایرانی همواره جذاب و دلنشین بوده اند و البته پراز فلسفه و حکمت های خاص! اینکه کتاب حافظ در بلندترین شب سال در محفل گرم خانواده حضور می یابد و افراد حاضر در جمع تفالی به لسان الغیب می زنند در کنار قدمتش جای تامل هم دارد.
برخی از محققین براین باورند که مراسم فال حافظ شب یلدا متعلق به طبقه خاص و اهل ادب نیست چرا که تقریبا در تمام منازل کتاب حافظ وجود دارد و فقط مختص این شب نیست بلکه اصولا مردم به حافظ خوانی و فال حافظ اعتقاد دارند و در عامه مردم باور و اعتقاد به فال حافظ بسیار قوی است.
اگر رسم ها و آیین های یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم، به یقین باید گفت که فال حافظ در سده های اخیر به رسم های شب یلدا اضافه شده است. شاهنامه خوانی و قصه گویی وحافظ خوانی پدر بزرگ و مادربزرگ در کرسی برای کوچکترها از آیین های کهن شب یلداست که این روزها در خاطر بزرگترهای فامیل حک شده است و ریشه دار بودن این سنت شیرین را نشان می دهد.
جعفر شهری در «طهران قدیم» می نویسد:«زمستان دو چله به اسم چله بزرگه و چله کوچکه داشت که چله بزرگه از اول دی تا دهم بهمن بود که زمین نفس دزده کشیده، تک (حدّت) سرما می شکست و از آن به بعد، تا آخر بهمن که چله کوچک بوده می گفتند کاری که چله بزرگه نکرده چله کوچکه می کند و چله کوچکه گفته اگر پشتم به بهار نبود بچه را در قنداق خشک می کردم و تقریبا به همین صورت هم بود و هرگز سرمای چله بزرگه به پای سرمای چله کوچکه نمی رسید و با تمام شدن چله کوچکه هم بود که فقرا می گفتند زمستان تمام شد و روسیاهی به ذغال ماند و غم سرما و عدم استطاعت تهیه خاکه ذغال را فراموش می کردند که پشتش به بهار می باشد.
و شب اول چله بزرگه یا شب یلدا که «بلندترین شب سال» بود هر دسته از خویش و اقارب و همسایه شب نشینی گرفته در آن بساط سور و سات از آجیل و شیرینی و میوه و مخصوصا هندوانه و انار و خربزه فراهم کرده، دور هم جمع شده به خوشگذرانی و شب زنده داری و گرفتن فال حافظ می پرداختند، و در این شب بود که می گفتند با خوردنی های سفره شب یلدا، مثل خوراکی های پای سفره هفت سین طبیعت گرم را می توانند سرد و طبیعت سرد خود را گرم بکنند.
به این صورت که اگر از گرمی مزاج رنج می برند هندوانه و انار و اگر از سردی ناراحت می شوند توت و کشمش و خرما و مثل آن بخورند و تا سحر آن که گفت و شنید و بگو و بخند می کردند. بگو و بخند و دور هم جمع شدنی که مربوط به شب یلدا و مثل آن نبوده، از هر فرصت و بهانه برای به وجود آوردن آن استفاده می کردند. بعد از آن اهمن و بهمن و پس از آن سرما پیر زن بود که سه دهه اسفند را در بر می گرفت.
اهمن و بهمن که دو برادر زمستان بودند و می گفتند «اهمن و بهمن، عهده همه با من» یعنی هر کاری که زمستان و چله های آن نکرده اند ما کرده و تلافی همه را ما در می آوریم، و سرما پیر زن هم آن بود که می گفتند در زمان حضرت رسول (ص) پیر زنی شتری داشت که مست شده بود و نزد حضرت شکایت می برد که زمستان تمام شد و شتر من مست، یعنی فهل گیر یا فهل ده نشده است و حضرت دعا فرموده ده روز به زمستان اضافه شده سرمای آن برگشت می کند، و سرمای دیگری هم به مدت ده روز از اول نوروز تا دهم آن بود که آن را هم سرما گل سرخ می گفتند.»
مشهور است که امروز در خانهٔ هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت میشود. ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، و یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال میگیرند. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال میگیرد ابتدا نیت میکند، یعنی در دل آرزویی میکند. سپس به طور تصادفی صفحهای را از کتاب حافظ میگشاید و با صدای بلند شروع به خواندن میکند. کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحهای میخوانند و سپس کتاب حافظ را میبوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را میگشایند و فال خود را میخوانند.
تفال به دیوان حضرت حافظ در شب یلدا چگونه است؟ ایرانیان با قرآن استخاره میکنند. به دیوان حافظ نیز فال میزنند و از او راه صواب میجویند. این موضوع به اندازهای در میان جماعت ایرانی معمول است که هر کس از فقیر و غنی، عارف و عامی، پیر تا جوان به آن علاقه مند و پایبند هستند. گویی خواجه شیراز دیوانش را صرفا برای این کار سروده است.
اشخاصی در این مورد به حدی به فال حافظ اعتقاد پیدا کردهاند که به محض دیدن دیوان حافظ، بی درنگ صلوات و سلامی به روح خواجه فرستاده، و سپس به نیت گشودن فال خطاب به روح شاعر، این جملات را به زبان میآورند: «ای خواجه حافظ شیرازی، تو کاشف هر رازی، من طالب یک فالم، بر من نظر اندازی». آنگاه با نهایت ادب و احترام کتاب را گشوده، شروع به خواندن نموده و گفته خواجه را با نیت خود تطبیق میدهند و گاهی به امر و نهی او عمل میکنند. فال حافظ شرایط و آداب خاصی هم دارد. معمولا اولین غزلی که بر سر صفحه سمت راست است فال محسوب شده و بیت اول یا هفتم از غزلی که بلافاصله بعد از فال میآید، شاهد آن به شمار میرود. بعضی ارباب ذوق، جدولها و فالنامههایی ترتیب داده و انواع فال حافظ را تدوین کرده اند.
نویسندگان تذکرهها و کسانی که درباره حافظ قلم زدهاند، گهگاه حکایات شنیدنی و در عین حال جالب از فال حافظ نقل کردهاند که ذکر همه آن در حوصله این گفتار نیست ولی برای پی بردن به اعتقاد عامه بر این گونه مسایل، نمونههایی نقل میشود.
حکایت است از شاه اسماعیل اول موسس سلسله صفویه که مذهب تشیع را دیانت رسمی ایران قرار داد. این پادشاه وقتی به اتفاق شخصی از ملاهای جاهل و متعصب معروف به ملا مگس به زیارت قبر حافظ رفت، ملا مگس نزد شاه اصرار بلیغ مینمود که امر به انهدام بقعه حافظ کند و او را به پیروی طریقه سنت و جماعت متهم میساخت، همانطور که حتی معاصرینش نیز حافظ را متهم میکردند هم او را فاسق میخواندند. شاه انجام این کار را موکول به تفال به دیوان حافظ نمود و چون آن را گشود این مطلع بر آمد:
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
شاه این را به منزله سوگند و وفاداری و بیعت به خود دانسته، بسیار خشنود و خرم گردید. چون ملا مگس باز در ابرام و اصرار مبالغه کرد، شاه دوباره دیوان گشود. این بیت بر آمد که ظاهرا روی سخن به مصاحب شاه داشته است:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
بعد از آن ملا مگس زبان در کام خاموشی نهاد و دم بر نیاورد.
هم از زمان حافظ حکایتی منقول است و آن این است که چون شاعر وفات یافت، بعضی از انتقاد کنندگان وی مانع شدند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند. چون
در این باب بر آن شدند که از دیوان او فالی بر گرفته و هر چه از آن فال حاصل شده حاکم قضیه باشد، دیوان را به تفال گشودند. این بیت مناسب آمد:
قــدم دریـغ مدار از جـنازه حـافــظ
که گر چه غرق گناه است میرود به بهشت
واقعه دیگر راجع به جوانی است موسوم به فتحعلی سلطان فرزند امامقلی خان که جوانی با حسن و ملاحت بوده است. روزی آن جوان با سری از باده مست و قبایی سبز زربفت بر تن به رعنایی و طنازی بسیار به مقبره حافظ میرود و چون دیوان حافظ را باز میکند و فالی میزند، این بیت بر میآید:
سرمست با قبای زر افشان چو بگذری
یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن
نوجوان به سر خوشی خنده میزند و میگوید یک بوسه چیست؟ ما دو بوسه خواهیم داد. هفته دیگر باز فتحعلی سلطان را به مزار خواجه گذر میافتد و فالی دیگر بر میگیرد و این شعر را میخواند:
گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم
وعده از حد بشد و ما نه دو دیدیم و نه یک
جوان باز میخندد و میگوید دو بوسه کدام است؟ ما سه بوسه خواهیم داد و بی آنکه نذر خود را ادا کند، دنبال کار خود میرود. هفته دیگر باز به بقعه حافظیه میآید و فالی دیگر میزند. این شعر را میخواند:
سه بوسه کز دو لبت کردهای حوالت من
اگر ادا نکنی قرض دار [یا وام دار] من باشی
سید عبدالرحیم خلخالی از نخستین کسانی که به چاپ دیوان حافظ پرداخته است در کتاب «حافظ نامه» مینویسد:
«شنیدهام که شش نفر از بانوان شیراز بر سر تربت خواجه گرد آمده، هر یک به دیگری میگوید که خواجه حافظ مرا دوست میدارد. این گفتگو به درازا میکشد و در پایان برای قطع قال و مقال به تفال از دیوان خواجه متوسل میشوند. این بیت میآید:
شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت
چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم
شادروان «حسین پژمان بختیاری» یکی دیگر از مصححان و پژوهشگران حافظ در مقدمه دیوان حافظ مصحح خود مینویسد:
«در زمان جنگ بینالمللی بنده را با وجود صغر سن شوری در سر بوده و سعی به اخبار جنگی داشته، همواره نتیجه آن جدال خانمان سوز را از دیوان خواجه استفسار نموده و چون جوابی موافق منظور نشنیده بل آن را مخالف با ظواهر امر میدید، سئوال خود را تکرار میکرد. بالاخره این شعر آمد:
ما قصه سکندر و داد دارا نخواندهایم
از ما بجز حکایت مهر و وفا مپرس
همو مینویسد:
«حاجی فرهاد میرزا معتمدالدوله به مناسبتی وعده کرده بود که آرامگاه خواجه را مرمت کند، ولی مدتی گذشت و به عهد خود وفا نکرد، فقط در روز عیدی از دیوان خواجه فالی میگرفت، این بیت بر آمد و او را به ایفای وعده واداشت:
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
نگارنده این سطور بعد از درگذشت نخستین فرزندم نیما در سال ۱۳۶۴ جهت انتخاب شعری برای سنگ مزار کودک ناکام خود دیوان حافظ را گشود که تفالی به خواجه شیرازی زند تا شعر مورد نظر از میان غزل انتخاب شود. با کمال تعجب این شعر آمد:
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
و عجیبتر آنکه با مراجعه به کتابهای حافظ شناسی معلوم شد که این غزل را حافظ در مورد مرگ فرزند خود سروده است.
باری، روایات و حکایات در مورد فال حافظ در کتب تذکره و کتابهای دیگر فراوان است. در اینجا نظر یکی از حافظ شناسان معاصر را در باره فال حافظ نقل و این گفتار را به پایان میرسانیم.
«اعم از آنکه به لسان الغیب بودن حافظ معتقد باشیم یا نباشیم، فال حافظ قابل توجه است. من با لسان الغیب بودن حافظ کاری ندارم و مساله فال را از دیدگاه متافیزیکی نمینگرم، بلکه آن را صرفا از دیدگاه علمی و اثباتی میبینم و بر آنم که امری است موجه، به یاد آوریم که هیچ شاعری چون حافظ دردهای انسانی و اجتماعی مردم را حس نکرده و هیچ کس چون او هنرمندانه آنها را بیان نداشته است. منطقا میتوانیم بپذیریم که فال موجه است و تفال درست و بازگوینده آرزوها و خواستها و دردهای آنکه تفال میزند.»
در آمــــد از در، خندان لب و گشاده جبین
کنــار مـــن بنــــشست و غبار غم بنشاند
فشـــرده حافظ محبوب را به سینه خویش
دلم به سینه فرو ریخت تا چه خواهد خواند
بــه ناز چشم فرو بست و صفحهای بگشود
ز فـــرط شادی کوبید پای و دست افشاند
مرا فشرده در آغوش و خندهای زد و گفت:
«رسیــــد مژده که ایام غم نخواهد ماند»
هــــــزار بـــــوسه زدم بر تـــرانه استاد
هــزار بــــــار بر آن روح پاک رحمت باد