پدر در زندگی ما، نقشی بسیار مهم و بیبدیل ایفا میکند. آنها نه تنها فراهمکننده نیازهای مالی خانواده هستند، بلکه به عنوان راهنما، دوست و حامی وفادار نیز در کنار فرزندان شان می باشند. در این مقاله گند قطعه شعر برای روز پدر تهیه و گردآوری شده است و روز پدر فرصتی است تا به این نقش بیبدیل و محبت بیپایان پدران گرامی خود احترام گذاشته و از آنها قدردانی کنیم. با ما همراه باشید تا متن شعر روز پدر مبارک بابای مهربانم را تقدیم حضورتان کنیم.
روز پدر فرصتی است تا احساسات و محبت خود را به شکل ویژهای به آنان ابراز کنیم. بیایید از این پس بیشتر به پدران عزیز خود احترام بگذاریم و نسبت به این نعمت بیقیاس خداوند را شاکر باشیم. شعر برای روز پدر را در ادامه تقدیم حضورتان خواهیم کرد:
↓ ↓ ↓ ↓
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینهای
در رفاقت بادهای بی کینهای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
میبرم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق میدهی
عاشقی را یاد عاشق میدهی
با تو سبزم، گل بهارم، ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
♦ ♦ ♦
پدر ای وجودم از تو قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفسهات هستی من جان گرفته
پدر ای که از تو جاری خون زندگی تو رگهام
ای که از نور دو چشمت نور زندگی به چشمهام
پدر امروز به پاهام دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی روی لبهام دیگه حرف گفتنی نیست
پدر پیچ و خم راهم نمیخوام بیراهه باشم
گل سرخ آرزوهام توی فکر غنچه باشه
رفتی و نشد که باشی تا ابد چراغ راهم
من به سیل نامرادی نشدی تو تکیهگاهم
پدر دست یاری تو اگه دستهامو نگیره
کوره راه رفتن من مثل شبهام میشه تیره
نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت
خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت
برکت نان و نمک از همت والای اوست
این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت
♦ ♦ ♦
چشات دریایی از عشقه
واسم آرامش محضی
چه بی منت دوسم داری
واسم یک دنیا میارزی
تو دستات امنیت دارم
دلم قرصه مثه کوهم
بهم دلگرمی میبخشی
تا کم شه بار اندوهم
پدر عشقم پدر دینم
پدر دنیا و آیینم
پدر روحم پدر جسمم
پدر تو دین و ایمونم
پدر تنهاترین عشقه
واسه روزای تنهایی
پدر یک عشق جاویدان
برای هر چی زیبایی
پدر یعنی یه احساسی
که غیر قابله وصفه
پدر یعنی سکوتی که
واسم زیباترین حرفه
پدر عشقم پدر دینم
پدر دنیا و آیینم
پدر روحم پدر جسمم
پدر تو دین و ایمونم…
♦ ♦ ♦
پدر یعنی يار هستی در وجود
پدر یعنی یک فرشته در سجود
پدر یعنی یک بغل آسودگی
پدر یعنی پاکی از آلودگی
پدر یعنی هدیه ی زن از خدا
پدر یعنی همدم و یک هم صدا
پدر یعنی عشق و هستی، زندگی
پدر یعنی یک جهان پایندگی
پدر یعنی اردیبهشت، فصل بهار
پدر یعنی زندگی در لاله زار
پدر یعنی عاشقی، دلدادگی
پدر یعنی راستی و سادگی
پدر یعنی عاطفه، مهر و وفا
پدر یعنی معدن نور و صفا
♦ ♦ ♦
من نبودم و تو بودی
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی
حالا سالهاست که با بودنت زندگی میکنم
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمیبینمت
ببخش تمام نادانیها و نفهمیها و کج فهمیهایم را
اعتراضها و درشتیهایم را
و هر آنچه را که آزارت داد
دستانت را میبوسم و پیشانیات را
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست
به حرمت شرافتت میایستم و تعظیم میکنم
پدرم روزت مبارک از طرف دخترت …
ای فدای روی همچون ماه تو
گشته ام من واله و شیدای تو
تکیهگاه من تویی هان ای پدر
ای پدر کی میشوم همتای تو؟
گر تو میبینی که شعری گفتهام
دوست دارم پا گذارم جای تو
گرچه مینتوان که جا پایت گذاشت
لیک رسوا میشود بدخواه تو
آب دریا را اگر نتوان کشید
میتوان نوشید از دریای تو
ای پدر با من بگو درد دلت
تا که من مرهم نهم غمهای تو
ای پدر پشت و پناه من تویی
پشت من گرم است از گرمای تو
ای پدر خونی که در پود من است
قطره قطره میکنم اهدای تو
روشنی بخش چراغ خانهای
میستایم روح استغنای تو
کودکانت چون نهالی رستهاند
هست مادر مأمن و مأوای تو
ای پدر روزت مبارک ای پدر
من چه دارم تا بریزم پای تو؟
♦ ♦ ♦
هنوزم درست مثل کوه پشتمی
چقدر زود زمونه تو رو پیر کرد
جوونیت رو تو قاب عکس جا بذار
به چهرهات نگاه کن چه تغییر کرد
یه عمر واسه آینده پیش روم
گذشتی از آرامش زندگیت
ببین واسه من مثل عادت شده
تماشای موهای جو گندمیت
میخوام سایهات رو سرم حس کنم
منو باز به آغوش گرمت ببر
به هرجایی رفتم دلم با تو بود
هنوزم یه دنیا غروری پدر
تو مثل درختی که برگ برگش رو
درست روبه روی چشام باد برد
تموم وجودت پر از درد بود
همه ریشههات تو دل خاک مرد
بدون توی دنیا به جز عشق تو
من هیچ عشقی رو عشق نمیدونمش
تو رو توی آغوش میگیرمت
ترکهای دستات رو میبوسمش
میخوام سایهات رو سرم حس کنم
منو باز به آغوش گرمت ببر
به هرجایی رفتم دلم با تو بود
هنوزم یه دنیا غروری پدر
شور عشقت هست در قلبم ای پدر
گرمی لبخندهایت هست در ذهنم ای پدر
مهربانیهایت همواره در من جاری است
ساز آوای صدایت هم همیشه با من است
از تو از عشق تو لبریز هستم ای پدر
من برای دیدنت با سر دوانم ای پدر
زندگی یعنی پرواز در آغوش تو
مرگ یعنی من بدون عطر تو
حرف آخر را برایت مینویسم ای پدر
با تو بودن را دوست دارم ای پدر
♦ ♦ ♦
تو ای مولای خانه
یک عشق جاودانه
از آن نام تو پیداست
پدر نام تو زیباست
تو ای سرور و عشقم
تو ای نور بهشتم
برای روز نامت
تو را از دل نوشتم
تو ای تمام هستی
در هشیاری و مستی
تو را میخوانم از دل
به آنکه میپرستی
پدرم نمیشه که
تو رو تو شعرها نوشت
شعر من تقدیم تو
ای تو پرچمدار عشق
♦ ♦ ♦
میاد دوباره روز
جشن گل و ستاره
چه روز خوب و شادی
وای چه صفایی داره
روز پدر میرسه
شاد میشه بابای من
برای او میخرم
یه شاخه گل، یه پیرهن!
می گم مبارک باشه
روز پدر بابا جون
الهی زنده باشی
ای پدر مهربون
باباجون عزیز، تویی ستارهی سفر من
دلم با نور حضورت، پر از آرامش میشود
در آسمان دلم، تو مهتاب شبانهام
با تو، هر گونه تاریکی از چشمانم میرود
روز پدر مبارک بابای مهربانم
♦ ♦ ♦
پدر مهربانم
دستان استوار تو
مرا به مسیر درست هدایت میکند
گاهی اوقات در دلم، به یاد تو میافتم
با خندهها و داستانهای دلنوازت
دلم پر از شور و نشاط میشود
بابای مهربان دوستت دارم روزت مبارک
♦ ♦ ♦
بابای مهربانم
با گل های لبخندت
بوی شکوفههای خوشبو را به زندگی می آوری
در هر گام زندگی، تو همراه منی
تویی معجزهای که در هر لحظه به وجود میآیی
پدر گرامی، با تمام وجود و دلداری
تو را دوست دارم، باباجون عزیزم
♦ ♦ ♦
مینویسم از یه مردی
که وجودش جون پناهه
قصه عشقش همیشه
قصه خورشید و ماهه
مینویسم از کسی که
پر کشیده روی رویاش
واسه خوشبختی من باز
رد شد از تموم دنیاش
مینویسم از کسی که
واسم آرامشه محضه
میمیرم اگه نباشه
حتی واسه یه لحظه
باز میگم من از همونی
که مثه کوه پشت من بود
پدرم عشقت همیشه
جاریه شبیه یک رود
اسم تو حک شده اینجا
روی احساسه زمونه
میگم این قصه عشقو
تا که هرکسی بدونه
پدر احساس قشنگت
میدونی همتا نداره
واژه عشق و محبت
پیش چشمات کم میاره
تو ببخش اگه دل من
یه روزی دلتو رنجوند
تو نبودی این شب سرد
همه دنیامو میلرزوند
پدر من تو را دوست دارم به هر رنگ و بویی
تویی آرامش و سرسبزی زندگی من
پدر جان، تو را دوست دارم تا آسمان بلند
با لبخند تو، دنیای من روشن میشود
♦ ♦ ♦
پدر جان، عشق تو مانند دریاست
که هر لحظه موج عشقت
در دلم جاری میشود
♦ ♦ ♦
چو برخیزد صدای نامه برها
دلم در لرزه افتد از خبرها
کسی حال مرا داند که او هم
پدر باشد ولی دور از پسرها
♦ ♦ ♦
پدر جان، دوستت دارم تا ستارگان آسمان
هر لحظه با تو، یک لحظه جدید عشق آغاز میشود
دوستت دارم تا آسمان بلند
مثل ابرهای آسمان
عشق تو بیپایان است پدرم
پدران خیلی هم خوبند
دوست داشتنی و مهربان
عاشق محبت واقعی
گاهی وقتا مثل یه بچه از ته دل خوشحالند
و گاهی مثل یک پیرمرد خسته
اکثرشان تنهایی را تجربه کرده اند
بیشترشان درد کشیده اند
و اکثرا غم هایشان را در وجودشان مخفی کرده اند
خیلی از اشک ها را نگذاشته اند از چشمانشان بیرون بریزد
پدر می رود قدم می زند تا یادش نرود که به جای گریه باید قدم های محکم داشته باشد
همان هایی که عاشق فرزندان شان هستند؛
و بهشت را برایمان به زمین می آورد
آری این مردان زحمتکش پدر هستند
روز پدر مبارک بابای مهربانم
♦ ♦ ♦
به یاد تو، بابا جان مهربان
با دستان نرمت، دل ما را پر از امید میکنی
صبحها با صدای خندهات
خورشید را به افق میفرستی
به شعلههای امیدت، در دل ما
هر روز نوری تازه افتاده
در چشمانت، سفرهای بیپایان
از دنیاهای دور میآورد
تو که همیشه گوشههای خلوت دلت
مثل کتاب باز است
با گل های خنده، پراز لحظات
زندگی ما را زینت میدهی
بابای مهربانم، به تو گویم
روز پدر مبارک
♦ ♦ ♦
با لبخندی که نسیم بهار میآورد
در دلمان جا میگیری
همیشه همراه با خواستههای دلت
در سفر زندگی ما، قدم میگذاری
با آرزوی بهترینها برایت
بهترین پدر، بهترین دوست، بهترین همراه
مبارک باشد روزت، بابای مهربان
که همیشه در قلب ما، شعلهی عشق میپرورانی
پدر بشنو این حرف فرزند خویش
عزیز و گرامی و دلبند خویش
تویی مایه بود و پیدایشم
کنارت به ناز و به آسایشم
پدر تکیهگاه وجود منی
تو سرمایه هست و بود منی
♦ ♦ ♦
پدر ای چراغ خانه، مرد دریا، مرد باران
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندان
هر چی دارم از تو دارم، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری دستامو میافتم از پا
♦ ♦ ♦
پدر دستات برام گهواره بودن
چشات مثل چراغ خونه من
بجز تو از همه دنیا بریدم
کسی رو مثل تو عاشق ندیدم
♦ ♦ ♦
ای پدر ای مظهر رنج و تلاش
غنچهای بر پینههای دست تو خواهم گذاشت
یک سبد بوسه نثارت میکنم
صبح و شب دست علی همراه و یارت میکنم
پدر دستای گرمت چرا سرده؟
پاهای پیرت دیگه خالی ز درده
پدر چرا چراغ خونمون دیگه خاموشه؟
چرا هر کیو اینجا میبینم سیاه میپوشه؟
پدر نوازشم کن اگه بیداری
تو گفتی تا که هستم امنیت داری
پدرم صبرم تمومه نگو رفتی
ببین تو آخرین سفر منو تنهام گذاشتی
پدر جونم پر عمرم پدر سالار خونه
پدر رفتی سفرت تا ابد یادم میمونه
پدر صدام بزن صداتو میخوام
پدر نفس بکش هواتو میخوام
هنوز چشمای من باور نداره
که باباست داره اشکم در میاره
♦ ♦ ♦
پدر، نهراسیده از دشت زندگی
سنگینی گامها را با تو راه میرویم
حمایت تو، مانند سایه در تابستان
در آرامش و سرسبزی زندگی ما حضور دارد
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
♦ ♦ ♦
و پدر نماد مردانگی و رشادت
نماد محبت و سخاوت
و وسعت اقیانوس عشق را نتوان
در روح بی آلایش او گنجاند
زمانی که خشم خود را با ندایی مالامال عشق
به من تزریق میکند
بند بند وجودم را کشتی عشق او
که به سوی اقیانوسی سرشار از آرزو میرود
حس میکنم
و در عمق چشمان افگار
و چین خورده از بازی مهلک روزگار او
خود را در بهشت آمال ساختگی او میبینم
و چه سخت است برای او نرسیدن به آن بهشت
و گرمی دستان سختتر از سنگ او بود
که در وقت ترس و وحشت
حس مرا به نرمی عشق او آشنا ساخت
خدایا!
میدانم بهشت آمال او دست نیافتنی است
ولی سوگند به شرمی که
خاکستر درونی عشق مرا به آتشی دمان مبدل کرده
و سوگند به اقیانوس عظمت بی پایان تو
اگر بهشت او برای من دورتر از دورترین دوریها باشد!
تا آخرین نفس برای وصال آن خواهم دوید
به پدر گویم با لحن عاشقانه
تو بهترین پدری، بهترین دوستی
تو همیشه در قلب من هستی
♦ ♦ ♦
روز پدر، فرصتی است برای گفتن:
“پدر جان، دوستت دارم”
به هر زبانی که بخواهیم
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
♦ ♦ ♦
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
♦ ♦ ♦
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
می برم نام تو را با افتخار
♦ ♦ ♦
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
♦ ♦ ♦
پدر ای وجودم از تو
قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفس هات
هستی من جان گرفته
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
♦ ♦ ♦
درعالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
♦ ♦ ♦
پدر دست یاری تو
اگه دستامو نگیره
کوره راه رفتن من
مثل شب هام می شه تیره
♦ ♦ ♦
پدر، پیچ و خم راهم
نمیخوام بی راهه باشه
گل سرخ آرزوهام
توی فکر غنچه باشه
♦ ♦ ♦
پدر امروز به پاهام
دیگه نای رفتنی نیست
جز دریغی رو لب هام
دیگه حرف گفتنی نیست
♦ ♦ ♦
پدر ای که از تو جاری
خون زندگی تو رگ هام
ای که از نور دو چشمت
نور زندگی به چشمام
به نام پدر
پدر، نوری است در زندگی که بر فراز هر سراپا
دلمان را با آرامش پر کرده و در هر گوشهای حضور دارد
او همچون کوهی استوار، در راهنمایی سختیها
با دستانش، هر گام را به مسیر راست هدایت میکند
گاهی او خورشید مهربانی است که
با لبخند، تاریکی را از دور میزند و دل را روشن میکند
♦ ♦ ♦
پدر، معلمی است که با اندیشههای نجیب
در زندگی به ما درسهای بزرگی میدهد
پدر کسی است که با زبان لبخندش
دلمان را به انگیزه و شور میآورد
♦ ♦ ♦
پدر، گلهای باغ زندگی ماست
با مهربانی و محبتش
هر گل زندگی ما به شکوفه میرسد
پدر یک دوست وفادار و حامی است
در هر لحظه، با دستانش
دل ما را پناهی از ناامیدی میسازد
♦ ♦ ♦
پدر، بهترین داستان و پندپذیرترین قصه است
با کلمات حکیمانهاش
در دل ما داستانهایی از
پایانهای خوب را جاری میکند
او همچون باد ملایم، با لمس لطیفش
در دل ما، خاطرات شیرین میگذارد
♦ ♦ ♦
اشعار زیبا در مورد روز پدر را در این پست خواندید و همانطور که می دانید توصیف کردن پدر برای ما، چیزی بیش از این کلمات و اشعار است. پدر بهترین دوست و مشاور برای فرزندانش است. امیدواریم از مجموعه شعر روز پدر رضایت خاطر داشته باشید و مورد استفاده تان قرار گرفته باشد.