تو نميفهمی چقدر سخته وقتی سعی كنی سعی كنی سعی كنی ولی هيچ وقت نرسی…
I Am Sam
کسائی که دوسشون داری … اونا تنها کسایی هستند که میتونن بهت آسیب بزنن
the loft
ﻣﻦ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺷﻢ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺩ ﻛﺴﯽ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ؛ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﻪ
ﻣﯽ ﺭﻡ ﺑﻴﺮﻭﻥ، ﻛﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ؛
ﺩﻝ ﻛﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﻪ ﻭﺍﺳﻢ؛ ﻛﺴﯽ ﻣﻨﻮ ﻧﺨﻮﺍﺩ؛ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻢ
ﮐﻨﻌﺎﻥ
بلوتوث کبیر :یک نفر صد سکه دارد یکی نفر دیگه یک سکه.
شما از کدام یک از اینها سکه میگیرید ؟
قبله ی عالم : خوب از اونی که یک سکه دارد … !
چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره چهار تا آدم دور برش جمع شدن نمیشه رفت طرفش که.
ولی اونی که یک سکه داره خوب کسی رو نداره ، تو سرشم میزنیم ، سکشو میگیریم ، دو تا اردنگی هم بهش می زنیم . یه کم منطقی باش …
بابک حمیدیان :یه چیزی بگو ترسم بریزه…
باران کوثری :میمیرم برات…
بغض
آلیس : چطور میکشنمون ؟!
پیتر: چیزی احساس نمی کنی
آلیس : چطور می تونی اینقدر مطمئن باشی؟!
پیتر: گلوله ای که با سرعت 4 هزار فوت بر ثانیه حرکت می کنه ، 4 برابر بیشتر از سرعت صوت ! حالا تاثیری که این سرعت به جا میزاره قابل پیشبینیه ، تو فقط درجا میمیری.
آلیس : فقط اون لحظه کنارم باش
– مردی از ماه نوامبر ( The November Man )
چیکار دارند می کنند با این شهر.دلم می خواست با لودر می زدم زیرش و همه چیز رو خراب می کردم و از نو دوباره می ساختم
-اینها رو همه یه دور خراب کردند و دوباره ساختند تا این شده
فروشنده-اصغر فرهادی
گاهی مجبوری میان ماندن و رفتن تنها یکی را انتخاب کنی و وای از آن روزی که بفهمی راه اشتباه را برگزیده ای. کابوس این انتخاب غلط تا آخر عمر رهایت نخواهد کرد.
گونتر گراس | بر گام خرچنگ
میتونم یه رازی رو بهت بگم؟
+بله بگو
-هفته ی پیش رفتم به فروشگاه و یه تفنگ خریدم قصد داشتم اگه تومور مغزی داشتم خودمو بکشم.
تنها چیزی که منصرفم کرد این بود که پدر و مادرم با این کارم نابود میشدن
و مجبور بودم اول اونارو بکشم و بعدش عمه و عمو
و بعدش قتل عام به راه می افتاد!…
Hannah and Her Sisters
جیران: معصومه خانم میشه بریم پارک ؟
معصومه خانم: نه… نمیشه
خوبه خودت کوچولو بودی، بعد معصومه خانومتون نمیبردت پارک ؟!…
کیسه برنج
همیشه سعی کردم عروسک خیمه شب باز نباشم “
بلکه سر نخ عروسکهارو در دست داشته باشم …
پدر خوانده
خوشحالم، همون قد خوشحال که یه آدم الکی خوش، یه آدمی که خبر خوشی داره اما کسی رو نداره که بهش خبر بده
شب های روشن
علی (پیمان معادی) : من از دستورات شما پیروی نمیکنم چون اگر پیروی کنم یعنی قبول کردم که شما این حق رو دارید که به من دستور بدید
و شما این حق رو ندارید.
Camp X-Ray
بدبختی ما خوشگلا اینه
که همیشه تو یادا میمونیم !
وضعیت سفید