متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان | متن روضه های شب 21 رمضان

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان | متن روضه های شب 21 رمضان

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان

متن روضه شب قدر 21 ماه مبارک رمضان به مناسبت فرارسیدن شب های قدر شهادت حضرت علی علیه السلام در اینجا گردآوری شده است. متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان (شب بیست ویکم قدر ) را در ادامه این مقاله خواهید خواند. اگر به دنبال متن روضه های شب شهادت امام علی ع هستید در اینجا گلچین روضه های شب 21 رمضان تهیه و تنظیم شده است و همچنین شما می توانید در انتهای این مقاله کلیپ روضه شب بیست ویکم ماه رمضان میرداماد را مشاهده کنید.

♦ ♦ ♦ ♦ ♦

بی خود نبود بعد از ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام فرمودند «فزت و رب الکعبه» بس که دل آقا رو خون کردند…
تو این شبهای آخر هر شب مهمان یکی از فرزندانش بود، شب نوزدهم روایته مهمان دخترش ام کلثوم بود. برای افطار سفره رو پهن کرد، نان و نمک و شیر، حضرت فرمود دخترم کجا دیدی بابای تو سر یک سفره دو نوع غذا بخوره، اومد نمک رو برداره، فرمود شیر رو بردار، چند لقمه ای نان و نمک خورد و مشغول نماز و عبادت شد. اما امشب انگار حال مولا فرق می کنه، مدام به آسمان خیره میشه، اضطراب در چهره مولا نمایانه… ام کلثوم صدا زد بابا چرا حالت امشب پریشانه…
فرمود دخترم؛ من تمام عمر را در صحنه های کارزار و معرکه های سخت گذرانده ام. با پهلوانان و مبارزان بزرگ عرب مبارزه کردم، یک تنه به صف دشمن حمله می بردم. دشمن رو به خاک و خون کشانده ام، اما امشب دیدار حق نزدیکه، بخدا قسم امشب همون شبی که به من وعده داده شده، بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید، نزدیک سحر مولا روانه مسجد شد. ام کلثوم از گفتار حضرت پریشان شد و صدا زد پس خوبه تنها نروی …
آقا فرمود اگه بلای زمینی باشه به تنهایی بر دفع آن قادرم، اما اگر قضای آسمانی و خواسته خدا باشه تسلیم آن هستم…
رفت به مسجد بالای ماذنه اذان صبح را گفت، آخرین اذانش… الله اکبر … قربون اذون گفتنت یا علی …

ابن ملجم ملعون با شمشیر زهر آلود در مسجد خوابیده بود. آقا امیرالمومنین از ماذنه پایین آمد و رفت مشغول نماز نافله شد… همچین که سر از سجده اول برداشت اون نانجیب ضربتی با شمشیر بر فرق آقا زد، ضربه به همون جایی خورد که در جنگ احزاب عمروبن عبدود ضربتی به سر آقا زده بود، اما این بار ضربه کاری تر بود، شمشیر زهرآلود بود، فرق امیر المومنین تا پیشانی شکافت و خون محاسن آقا رو خضاب کرد…
آه یه وقت صدای امیرالمومنین بلند شد: بسم الله و بالله علی ملة رسول الله … فُزتُ و ربَّ الکعبه … بخدای کعبه قسم که رستگار شدم … آه دیگه راحت شدم… آخ علی علی علی…
صدای ناله جبرئیل در آسمانها پیچید «تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی… الا یا اهل العالم قد قتل المرتضی.» بخدا علی کشته شد…
همهمه ای در شهر کوفه به پا شد، مردم سراسیمه به مسجد اومدند، امیرالمومنین فرمود حسنم این ضربت خوردن من نباید مانع نماز بشه، پاشو نماز رو اقامه کن. محراب غرق خون، امیرالمومنین نشسته بروی یک بوریا نماز خواند، حسن در کنار پدر ایستاد… الله اکبر تکبیرةالاحرام … نماز شروع شد، اما همه چشمها پر از اشک… نماز که تموم شد امیرالمومنین را داخل بوریا گذاشتند به سمت خانه بردند، نزدیک درب خانه که رسیدند فرمود حسنم حسینم صبر کنید، زیر بغلهام رو بگیرید بلند بشم، آخه اگه زینب منو اینجوری ببینه دق میکنه…
آه بمیرم برای دل همیشه داغدار زینب(س)… آخه این مصیبت آخر نیست هنوز مصیبت برادرش حسن مونده… هنوز داغ کربلا و مصیبت شام مونده…
عرض کنیم یا امیرالمومنین شما نخواستی دخترت زینب شما رو با اون حال و فرق شکسته ببینه، اما کربلا نبودی… آه امان از آن لحظه ای که زینب کبری به گودی قتلگاه رفت، بدن حسین ارباً اربا … سر در بدن نیست … با تعجب صدا زد هل انت اخی؟ آیا تو حسین منی… یه وقت خم شد لبها رو بروی رگهای بریده گلوی حسین…

به فرق شکافته مولا امیرالمومنین ناله بزن الهی العفو… شب قدره…
(حالا هر جا نشستی انشاء الله تو دنیا و آخرت دستت رو مولا علی بگیره صدا بزن یا علی…)

«تَهَمَّدَت والله ارکان الهدی، وَانطَمَسَت اعلامَ التُّقی، وَانضَمَّت عروة الوثقی… قُتلَ ابنُ عمِّ المصطفی، قُتلَ علیٍ المرتضی، قَتَلَهُ اَشقَی الاشقیاء»

ارکان هدایت ویران شد، نشانه های تقوی تاریک شد، عروة الوثقی از هم گسیخته شد …

 


همچنین بخوانید: شعر زیبا در مورد شب قدر | بهترین شعرهای شب قدر


 

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان | متن روضه های شب 21 رمضان

متن روضه های شب 21 رمضان

به مناسبت مراسم احیاء شب بیست ویکم رمضان در این بخش متن روضه های شب 21 رمضان را برایتان آماده کرده ایم. زیباترین روضه های شب قدر بیست ویکم ماه رمضان به همراه متن روضه شب 21 رمضان میرداماد در این بخش آورده شده است. گلچین زیباترین روضه های شب قدر 21 رمضان مناسب برای مداحی می باشد.

♦ ♦ ♦ ♦ ♦

ام کلثوم رفتار پدر را که می دید خیلی مضطرب شده بود. خدایا! این چه حالتی است

که امشب امیر المؤمنین (ع)دارد؟ از رفتار و گفتار امیرالمؤمنین (ع) یک چیزهایی فهمیده بود،

ولی مطمئن نبود، باور نمی کرد. اما جانم به قربان عمه سادات حضرت زینب (س).

وقتی با اباعبدالله (ع) خداحافظی کرد دیگر از برادر قطع امید کرده بود.

دیگر امید برگشت برادر را نداشت. خودش پیراهن کهنه را که به جای کفن بود

برای امام حسین (ع) آورد. این طور با برادر وداع کرد.

♦ ♦ ♦ ♦ ♦

امشب شب یتیمی بچه های علی علیه السلام. بچه ها دور بستر بابا حلقه زدن -یه طرف حسنین یه طرف زینبین نشستن دارن به چهره زرد بابا نگاه میکنن – جیگرشون داره میسوزه – طبیبی رو هم که آوردند باباشون جواب کرده- حالا این بچه ها دارن نگاه به چهره بی رمق بابا نگاه میکنن – اما اما از دل زینیب- عجب شام غریبی شده امشب-
میگن برا لحظاتی مولا علی خوابید -اشک چشم امام حسن اروم رو صورت بابا ریخت – علی چشمانشو باز کرد و فرمود حسنم چرا بابا گریه میکنی؟ مگه نخواستی راحت بشم؟ دارم راحت میشم دیگه
دوباره چشماشو بست دوباره قطرات اشک امام حسن رو صورت بابا افتاد دوباره مولا بهوش اومد فرمود بابا جانم هنوز داری گریه میکنی؟
بعد رو کرد به طرف زینب صدا زد زینبم الله الله فی الایتام دخترم هوای یتیم رو داشته باشید- اما عجب یتیم نوازی کرد بی بی زینب- وقتی روز اربعین برگشتند کربلا گفت برادرم بخدا هر وقت خواستن به یتیمانت سیلی و تازیانه بزنن من سپر میشدم – قربانت برم بی بی جان
یه نگاهی کرد به حسینش صدا زد حسینم الله الله فی القرآن – من نمیدونم شاتید تو دلش گفته چشم بابا بخدا یه قرآنی از سر نی بخونم… چه صوت دلربایی بود … بی بی زینب تا دید حسینش از روی نی قرآن میخونه بی قرار شد سرش به چوبه محمل…
بعد یه نگاهی به عباس کرد عباسن بیا جلو کارت دارم – معمولا رسمه دست کوچیکترا رو به بزرگترا میدن اما اینجا برعکس شد – بزرگتر رو به کوچیکتر سپرد صدا زد عباسم جون تو و جون حسین
بعد یچیزی در گوش عباس گفت عباس بلند شد تمام قامت دست ادب به سینه هی اشکش جاری میشد هی آروم میگفت چشم بابا عباست بی وفا نیست
شاید گفته عباسم همیشه آب از کوچکتره اما کربلا نه یه زمانی میرسه حسینت تشنست بابا اون زمان آب نخوری بابا – بابا میخوام روسپیدم کنی….

♦ ♦ ♦ ♦ ♦

امیرالمؤمنین (ع) زخمی و مجروح در بستر افتاده بود . رنگ صورتش به قدری زرد شده

که دیگر با رنگ زرد دستمالی که به سر بسته است ، قابل تشخیص نیست . بچه های امیرالمؤمنین (ع)

دورش نشسته اند ، امیرالمؤمنین (ع) وصیت ها و سفارش ها را کرد .

حضرت عباس (ع) دو زانو نشسته بود . هی این فرق شکافته ی بابا را نگاه می کرد

و اشک می ریخت ، این صحنه را به ذهن بسپار ، کمی بیا جلوتر ، یک وقتی دیدند

حضرت عباس (ع) سوار بر اسب ، تیر در چشم ، دستان بریده، خم شده است ،

می خواهد تیر را با کمک زانوانش از چشم بیرون بیاورد . نامردی با شدت ،

عمود آهنین را به فرق حضرت عباس (ع) فرود آورد . فرق او را مثل فرق پدرش علی (ع) شکافت ،

شبیه پدرش امیرالمؤمنین (ع) شد

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان | متن روضه های شب 21 رمضان

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان

 

حضرت علی (ع) شب تا سحر کوچه پس کوچه های شهر کوفه را قدم می زد و کیسه ی نان و خرما
و خوردنی را به دوش حمل می کرد، و سفره های خالی یتیمان را پر می کرد.

این طور امیرالؤمنین (ع) لطف و محبت به این مردمان کوفه می کرد.

اما این مردم با یتیمان اباعبدالله چه کردند؟ کاروان اسرای اهل بیت (ع) شب هنگام

پشت دروازه ی کوفه رسیدند. دستور رسید کاروان اهل بیت و لشکریان عمر سعد، شب را

بیرون کوفه بمانند، تا فردا، روز وارد شهر شوند و همه ی مردم اسرار را بتوانند ببینند.

در آن شب انواع غذاهای گوناگون را از درون شهر برای لشکریان عمر سعد آوردند

اما بچه های امیر المؤمنین (ع) همه با شکم گرسنه، سر بر سنگ های بیابان گذاشتند.

♦ ♦ ♦ ♦ ♦

در شهادت امیرالمؤمنین (ع) قاتل فقط یک ضربه زد و فرار کرد. به علاوه از پشت و مخفیانه بود.

ولی شهادت امام حسین (ع) در ملأعام بود. لشکریان و تماشاچیان همگی

از مسلمین و نمازگزاران بودند و همه ریختن خون پسر رسول الله (ص) را افتخار می دانستند.

می زدند و می کشتند و قطعه قطعه می کردند. و خود را پیروز می دانستند. ابن ملجم فرار کرد،

ولی آنان همانند قهرمانان که برای معرفی و شناخته شدن بالای سکوی قهرمانی می روند،

سر بریده امام حسین (ع) را بر بالای نیزه کردند و آنرا نشان جمعیت دادند.

♦ ♦ ♦ ♦ ♦

محمد بن حنفیه ، فرزند گرامی امیرالمومنین علیه السلام می گوید : به خدا سوگند !

می دیدم که تابوت آن حضرت ، از کنار هر دیوار ، عمارت و درختی که می گذشت ،

آنها خم می شدند و در مقابل جنازه ایشان خشوع می کردند ؛ و تابوت آن حضرت ،

از کوفه خارج می شد و مستقیم به سوی نجف و محل قبر ایشان می رفت .

کوفه ، از شدت گریه ، یک پارچه ، ضجه و فریاد شده بود و مردم به دنبال جنازه امیرالمومنین علیه السلام

بودند ، تا آنجا که زنهای کوفه نیز سر برهنه و در حالیکه بر سر و صورت خود می زدند ،

آن حضرت را تشییع می کردند .

امام حسن علیه السلام ، مردم را از گریه ، ناله و فریاد بازمی داشتند و دستور میدادند

آنها مراجعت کرده و همه به منازل خود بازگردند .

امام حسین علیه السلام می فرمودند :

(( لا حول و لاو قوه الا بالله العلی العظیم ، انا لله و انا الیه راجعون . ))

و می فرمودند : (( ای پدر ! پشت ما را شکستی . گویا گریه را برای تو آموخته ام .

در مصیبت تو به خدا شکایت می کنم . ))

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان | متن روضه های شب 21 رمضان

متن روضه شب بیست ویکم ماه رمضان

 

صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت کی می شود بیایی گویم سرت سلامت(2)

ای آفتاب زهرا، کی شام تار ما را چون صبح دم نمایی، گویم سرت سلامت

یابن الحسن کجایی، ما اومدیم گدایی
شب قدرشب شهادت امام علی (ع) اومدی صدا میزنی، خوب دل بده

کی می شود بیایی، در صبح آشنایی ای جلوه خدایی، گویم سرت سلامت

در ماتم عزای مولا علی نشستی ای یار کربلایی گویم سرت سلامت

یابن الحسن کجایی، داد از غم جدایی

بریم در خونه امام علی (علیه السلام)، امشب کوفه چه خبره، جلوی خانه مولا علی همه جمعند…
همه اومدند ببینند چی میشه ، حال آقا امیر المومنین بهتر شده یا نه…

روی دستای یتیما کاسه های پر شیره
از نگاهشون میشه فهمید باباشون داره می میره

یکی شون با گریه می گفت دیگه هم بازی نداریم
بی تو امشب روی خاک ها غریبونه سر می ذاریم

با بچه یتیمها بازی می کرد… مرکب میشد رو پشت آقا سوار میشدند… چه آقای مهربونی بود

هر کی اومده عیادت رو لبش امن یجیبه دیگه خوب نمیشه مولا، آخرین حرف طبیبه

کنار بستر مولا صدای گریه بلنده حسنش با دست لرزون داره زخمش و می بنده

همه بی تابند و اما امون از گریه دختر مرحم زخم باباشه چادر خاکی مادر

قطره اشک حسین و وقتی که بابا می ببینه

حسین تو دیگه گریه نکن، من طاقت گریه تو رو ندارم، آخه وقتی حسین گریه میکرد، مادرش هم گریه میکرد، پیغمبر هم گریه می کرد… اصلا همه عالم گریه میکرد

قطره اشک حسین و وقتی که بابا می ببینه همه حرف و نگاهش با یل ام البنینه(2)

عباسم تو کربلا جان تو و جان حسین… یادت نره هواش رو داشته باش

طبق سفارش آقا امیرالمومنین علی علیه السلام اومدند یه کاسه شیر برای ابن ملجم ملعون بردند…
خانم زینب خطاب به اون نانجیب گفت انشاء الله بابام خوب میشه تو رو به سزای عملت می رسونه
گفت حالا که اینجوریه بذار بگم دلت بسوزه، من اون شمشیر رو به هزار درهم خریدم، هزار درهم دادم تیزش کردند، هزار درهم دادم زهرش دادند… چه زهری اگه تو دریا بریزی ماهی ها همه می میرند… برو دیگه بابات خوب نمیشه… ای مظلوم عالم علی علی…

اما مثل امشب امام علی وصیت هاش رو به بچه هاش گفت، نیمه شب جنازه من رو روی تابوت بذارید، عقب تابوت رو بگیرید جلوی تابوت خودش بلند میشه (جبرئیل و میکاییل، ملائکه های مقرب خدا تابوت علی رو به دوش میکشند) دنبال تابوت برید هر جا فرود آمد شما هم زمین بگذارید، همونجا بر من نماز بخونید، بعد همون جا رو حفر کنید. اونجا همون جایی که پدرم نوح 700 سال قبل از طوفان برای من حفر کرده…

به ناله های نیمه شب امام علی … الهی العفو

♦ ♦ ♦

روضه شب بیست ویکم ماه رمضان

گلچین بهترین روضه شب بیست ویکم ماه رمضان سید مهدی میرداماد را در کلیپ زیر ببینید:

برچسب‌ها:

جدیدترین مطالب