شعر زیبا در مورد شب قدر | بهترین شعرهای شب قدر

شعر زیبا در مورد شب قدر | بهترین شعرهای شب قدر

شعرهای شب قدر حضرت علی علیه السلام را در این مقاله گردآوری کرده ایم. شعر زیبا در مورد شب قدر مناسب برای پروفایل است که در این بخش بهترین شعرهای شب قدر تهیه و گردآوری شده است. مجموعه شعرهای زیبا و اشعار شب اول قدر امام علی علیه السلام را در این نوشتار بخوانید و ما را هم در سوگواری هایتان دعا کنید.

 

شعر زیبا در مورد شب قدر

رمضان بود و شب قدر نوزدهم

ام كلثوم كنار پدرش

سفره گسترده به افطار على

شیر و نان و نمك آورد برش

میهمان ، مظهر عدل و تقوى

میزبان ، دختر نیكو سیرش

على ان مرد مناجات و نماز

چونكه افتاد به آنها نظرش

چشمه هاى غم او جوشان شد

ریخت زان منظره اشك از بصرش

گفت : در سفره من كى دیدى

دو خورش ، یا كه از ان بیشترین

نمك و شیر، یكى را برگیر

بنه از بهر پدر، ان دگرش

شیر حق ، عاقبت از شیر گذشت

كه بشد نان و نمك ، ماحضرش

حیدر از شوق شهادت ، بیدار

در نظر وعده پیغامبرش

كه شب نوزدهم ، از رمضان

رسد از باغ شهادت ، ثمرش

بى قرار و نگران بود على

چون مسافر كه به آخر سفرش

گاه از خانه برون میامد

تا كى از راه رسد منتظرش

گه به صد شوق ، نظر میفرمود

به سما و به نجوم و قمرش

گاه در جذبه معراج نماز

بیخود از خویش و جهان زیر پرش

چه خبر داشت خدایا آنشب

كه على در هیجان از خبرش

ام كلثوم غمین و نگرآن

كاین شب تار چه دارد سحرش ؟

گشت آماده رفتن حیدر

مضطرب دختر خونین جگرش

چون كه از خانه برون میامد

چفت در، بند گشود از كمرش

كه مرو یا على از خانه برون

تا سحر بگذرد و این خطرش

على آن روح مناجات و نماز

شرح قرآن سخن چون شكرش

گفت با خود كه كمر محكم كن

بهر مردن كه عیان شد اثرش

تا كه نزدیك بشد صبح وصال

مسجد كوفه بشد باز درش

على آن بنده تسلیم خدا

صاحب الامر قضا و قدرش

كعبه زادى كه خدا دعوت كرد

بار دیگر به سراى دگرش

چون كه جا در بر محراب گرفت

من چه گویم كه چه آمد بسرش

كوفه لرزید ز تكبیر على

ناله برخاست ز سنگ و شجرش

فلك افشاند به سر، خاك عزا

چرخ ، واماند ز سیر و گذرش

اه از ان دم كه على غرقه به خون

بود بر دوش شبیر و شبرش

اه از ان دم كه حسانا زینب

چشمش افتاد به فرق پدرش

بهترین شعرهای شب قدر

آمدی خانه ام دلم خوش شد

آفتاب یگانه‌ی زینب

چقدر خوب شد سری زده ای

دم افطار خانه‌ی زینب

باز امشب دوباره مثل قدیم

با هم از هر دری سخن گفتیم

دخترانه تو را بغل کردم

پدری دختری سخن گفتیم

گفتی امشب دگر به شمع سحر

پر پروانه تو نزدیک است

از برای وصال فاطمه ام

دخترم خانه‌ی تو نزدیک است

حرف رفتن زدی دلم خون شد

طاقتم را محک بزن باشد

شیر را پس بزن نمک بردار

روی زخمم نمک بزن باشد

گریه ات بی قرار زهرا کرد

آسمان و ستاره هایش را

شب آخر چقدر می‌بویی

تکیه‌ی گوشواره هایش را

خاطرات مدینه تازه شدند

میخ در که گرفت به شالت

یاد آن کوچه‌ی شلوغی که

مادرم میدوید دنبالت

رفتی و آمدی چه آمدنی

حق بده مرا عذاب کند

چه کسی اینچنین دلش آمد

صورتت را به خون خضاب کند

اشعار شب قدر و شهادت حضرت علی

الهی به این بنده فرصت بده

به توفیق بر نفس رخصت بده

الهی کمیلی ابوحمزه ای

مرا با مناجات عادت بده

شب چارمی بازهم آمدم

خودت روز محشر شهادت بده

عوض کن مزاج مرا با دعا

به من حس سبز عبادت بده

سر سفره ات زاهدان سائلند

به این هم نشینی سعادت بده

اگر اوج انسانیت بندگی ست

به آزادی من اسارت بده

…چه می خواهی از من سر و دست و پا

بهایت چقدر است قیمت بده

تو که هر قدر داشتی داده ای

مرا با خودم آشتی داده ای

مرا عفو کن تا کمیلت شوم

ز خود بگذرم باب میلت شوم

نبینم خودم را خدایی شوم

شب چارمی کربلایی شوم

شبیه مظاهر حبیب آمده

پر از عطر خوش بوی سیب آمده

حسین امشب آمد به بالین من

برای مریضت طبیب آمده

سراغ من خسته انگار که

غریبانه حس غریب آمده

کنون وقت گریه است زینب بیا

به گودال آن نانجیب آمده

گلی را که گم کرده ای روی نیزه

بمیرم که شیب الخضیب آمده

تمام وجودم همین مطلب است

که امشب خدا ضامنم زینب است

شعر شب قدر امام علی

مسجد كوفه ببین عزم سفر كرد على

با دلى خون ز تو هم قطع نظر كرد على

مسجد كوفه مگر مسجدالاقصایى تو

كه ز محراب تو تا عرش سفر كرد على

رفت آن شب كه به مهمانى امّ كلثوم

دخترش را ز غمى سخت خبر كرد على

خبر از كشتن خود داد به تكبیر و فسوس

هر زمان جانب افلاك نظر كرد على

كس چو او روزه یك ساعته هرگز نگرفت

چون كه افطار به هنگام سفر كرد على

گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر

پیش شمشیر ستم فرق سپر كرد على

ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او

آنچه اندوخته از خون جگر كرد على

گرچه در هر نفسى بود على را معراج

غوطه در خون زد و معراج دگر كرد على

اشعار مدح شب قدر امام علی

شب قدر است و امشب راز دارم
نگه تا صبح امشب باز دارم

شب قدر است و بايد قدر دانم
قدم در پيشگاه قدر دانم

شب قدر است و امشب هجر مولاست
دلم از عشق پر شور و غوغاست

شب قدراست و اخترها غمينند
تو گويى جملگى سر در جبينند

بلى امشب شب بيمارى اوست
شب توديع يار خوب و نيكوست

شب سرخ شهادت بين تو امشب
شب درد سعادت بين تو امشب

چه امشب ديدهاش خونبار و گريان
نظر افكند او بر شير يزدان

على اى فاتح هم بدر و خيبر
على اى بر يتيمان جمله سرور

سر خونين خود بردار اى دوست
ببين زينب كه طور، رخساره ى اوست

حسن بنگر، حسين و هم ابوالفضل
عنايت كن، كرم بنما، نما بذل

متن شعر شب قدر

در کوفه محشر شد به پا

آه و واویلا آه و واویلا

فرق علی گشته دو تا

آه و واویلا آه و واویلا

واویلا واویلا…

محراب و منبر لاله گون

آه و واویلا آه و واویلا

مسجد شده دریای خون

آه و واویلا آه و واویلا

حاجتش روا شد

مهمان زهرا شد

واویلا واویلا…

او جلوه ی سعادت است

بر خودش سوگند بر خودش سوگند

او کشته ی عدالت است

بر خودش سوگند بر خودش سوگند

گویم با چشم تر

مولانا یا حیدر

واویلا واویلا…

فُزت و ربّ الکعبه اش

آتش دل بود آتش دل بود

شمشیر زهر آلوده در

دست قاتل بود دست قاتل بود

ملائک گریانند

دلخون و نالانند

واویلا واویلا…

دوبیتی شب قدر و شهادت حضرت علی

در سجده آنچه خواست علی مستجاب شد
محراب پر ز خون دل بوتراب شد

سیمرغ عشق، از قفس آزاد گشت باز
آری قسم به کعبه، علی(ع) کامیاب شد

لرزان اساس خلقت و سرگشته کائنات
جانها ز داغ او، همه در التهاب شد

پیچید در فضای جهان بانگ «قد قُتِل»
روح الامین به سوی زمین با شتاب شد

بر سر زدند جمله مَلَکهای آسمان
گریان، که پایگاه هدایت خراب شد

گیسوی شب، سپید شد از داغ مرتضی
وقت سحر، که صورتش از خون خضاب شد

کشتند چونکه شیر خدا را به سجدهگاه
دیگر برای کشتن حق فتح باب شد

جسمی به خاک رفت که جانها فدای اوست
داغی به جای ماند، که دلها کباب شد

اشعار شب قدر نوزدهم

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی

بنده همان بنده ، خدا مثل همیشه

از ما توسل از تو لطف و دست گیری

آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

مثل همیشه باز هم ستار بودی

چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

ممنون از اینکه باز با ما یار بودی

با این گناهانی که من انجام دادم

باور نمیکردم که دستم را بگیری

تو آن قدر لطف و کرامت پیشه ای که

روزی هزاران بار توبه میپذیری

جا مانده بودم تو مرا اینجا رساندی

من خواب بودم تو مرا بیدار کردی

وقتی سحر های مناجاتت نبودم

آن شب به جای من ، تو استغفار کردی

آن قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم

آنقدر که حتی خودم هم باورم شد

آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار

این مهربانی های تو دردسرم شد

هر چند از دست خودم دل گیرم اما

احساس دلتنگی در این شب ها نکردم

سوگند بر سجاده خانوم رقیه(س)

من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

در را به روی ما گنه کاران نبندید

ما هم دلی داریم گرچه رو سیاهیم

گفتند اینجا بار عصیان میپذیرند

دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

بهترین شعر شب قدر

چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم
نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم

برات من شبی آمد که در آیینه لرزیدم
شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم

شب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتم
شب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردم

تمام من همین دل بود دل را خون دل دادم
تمام من همین جان بود جان را جان به لب کردم

دعایی بود و تحسینی، درودی بود و آمینی
اگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردم

تو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندم
تو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردم

نظر برداشتن از خویش بود و خویش او بودن
اگر چیزی به چشم از علم انساب و نسب کردم

الهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کن
ببخشا گر خطا رفتم، ببخشا گر غضب کردم

شعر شب قدر التماس دعا

ای که از صورت خونین تو غم ریخته است
با تماشای تو یکباره دلم ریخته است

چه به روز سر تو آمده آخر بابا
سرت از ضربه شمشیر به هم ریخته است

دخترت کاش بمیرد که نبیند هرگز
خون فرق تو قدم پشت قدم ریخته است

مادرم آمده بالای سرت با زحمت
اشک بر زخم تو با قامت خم ریخته است

کربلا زنده شده در نظرم می بینم
ترس دشمن که پس از صاحب علم ریخته است

تا که تاراج کند خیمه ی مارا یکسر
قبل آتش زدنِ آن به حرم ریخته است

فرق خونین تو را کاش نمی دیدم من
یادِ آن خون که از دست قلم ریخته است

شعر در مورد شب قدر و حضرت علی

خود را به خواب مي زني اي بنده تا به كي !؟
هي توبه پشت ِ توبه، سرافكنده تا به كی !؟

دنيا وفا نكرده ، وفا هم نمي كند
با زرق و برقش از غم دل، كم نمي كند

از حوض ِ نور،كي به رخت آب مي زني !؟
كي دست رد به سينه ي اين خواب مي زني !؟

اي بنده جزء براي خدا بنده گي نكن
!کج می روی،لجاجت و یک دنده گی نکن

بنده در اوج ِ فاجعه زانو نمی زند
غير از خداي ِ خود به كسي رو نمي زند

عقلت مگر به شايد و بايد نمي رسد !؟
بارِ كجت به منزل و مقصد نمي رسد

تيشه نزن به ريشه ي خود بنده ي خدا
بیراهه می روی، نشو شرمنده ی خدا

جاي غم ِ بهشت، غم ِ پول مي خوري !؟
بيچاره اي كه مثل پدر گول مي خوري

بيهوده هي براي دلت كيسه دوختي
باغ بهشت را به جو ِ ري فروختي !؟

ای ورشکسته،بیش ترازاین ضرر نده
لحظه به لحظه عمر خودت را هدر نده

شبهاي قدر فرصت خوبيست؛ گريه كن
آيا زمان توبه ي تو نيست!؟ گریه کن

شبهاي قدر فرصت خوبيست؛ توبه كن
غيراز تو و خدا كه كسي نيست!توبه کن

شبهاي قدر ناله بزن بي معطلي
دستم به دامنت، مددي مرتضي علي

شبهاي قدر اشك تو را كوثري كند
زهرا براي شيعه ي خود مادري كند

جا مانده اي ز قافله، هيهات، گریه کن
امشب براي عمه ي سادات گريه كن

شايد خدا به حال ِ خرابت نظاره كرد
پرونده ي سياه تو را پاره پاره كرد

مانند سوزِ صبح ِ مه آلود مي رسد
وقتي نمانده است، اجل زود مي رسد

باید بری ! به فكرِ حساب و كتاب باش
فكر فشارِ قبر و سئوال وجواب باش

شبهاي قبر، تيره تر از كرده هاي توست
مهتاب روشنش سفر كربلاي توست

بي نور عشق، قبر تو دلگير مي شود
امشب بگير تذكره را ، دير مي شود

ای تشنه لب ، ز دست سبو آب را بگير
امشب به گريه دامن ارباب را بگير

بهترین شعر در وصف شبهای قدر

 شب قدر است امشب مست مستم‌ ای خدا با تو
شدم تا مست دانستم كه هستم ای خدا با تو

در این خلوت تو من یا من تو، انصاف از تو می‌خواهم
تو با من مست یا من مست هستم ای خدا با تو

خواه از من كه هرگز راه عقل و عافیت پویم
كه من دیوانه از روز الستم ای خدا با تو

دویدم سال‌‌ها اما به دور افتادم از كویت
چو افتادم ز پا در خود نشستم ای خدا با تو

سر از خاك زمین تا برگرفتم عشق ورزیدم
ولی آزاد از هر بند و بستم ای خدا با تو

تو هر جا جلوه كردی من تو را دیدم پرستیدم
به هر صورت جمالی می‌پرستم ای خدا با تو

اشعار شب قدر رمضان

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

می سپارند به تو قدر و قضای همه را

شب قدر است ولی قدر نمی دانیمت

که تو باید بدهی اجر و سزای همه را

ما برای فرجت آمده ایم امشب، کاش

به اجابت برسانند دعای همه را

هر چه از دامن تو دور شود دستی باز

می کشاند وسط احسان تو پای همه را

ای گل فاطمه! یابن الحسن! آقاجانم!

بشنو داد همه را بشنو صدای همه را

کربلایی؟ نجفی؟ سامره ای؟ یا مشهد؟

هر کجا هستی خالی کن جای همه را

زائران حرم جد تو را می بخشند

امشب آقا بده پس کرب و بلای همه را

محمد بیابانی

شعر های زیبای شب قدر

يارب بده پناهم الهي العفو

ببين غرقِ گناهم الهي العفو

اگر رفتم به راهي كردم گناهي

بنده‌ي رو سياهم الهي العفو

امان از خلوتي كه حرمت شكستم

چو افتاده به چاهم الهي العفو

زماني كه درونِ قبرم گذارند

واي از عمرِ تباهم الهي العفو

در آن تاريكي اي نور به فريادم رس

رحيمِ دادخواهم الهي العفو

به روز محشر آيم به پاي ميزان

با لوحِ اشتباهم الهي العفو

چه مي‌شود ببخشي تو عبدِ خود را

كريمِ پادشاهم الهي العفو

سر را به پاي عفوت نهاده‌ام من

با سوز و اشك و آهم الهي العفو

با اشك ديده و دل دارم تقاضا

جز بخششت نخواهم الهي العفو

من نوكرِ حسينم، دل كربلايش

محتاجِ يك نگاهم الهي العفو

شعر غمگین شب قدر

شب هاي احيا در فراق تو گذر شد

عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد

اي روضه خوان و يوسف زهرا کجايي

آقا بيا روزم شب و شب هم سحر شد

از اول ماه خدا ياد تو هستم

اما چرا اين ناله هايم بي اثر شد

آقا اجازه شب شب قدر است و روضه

از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد

مولاي دين رفت و جسارت ها شروع شد

در سينه هاشان بغض مولا پر ثمر شد

اما امان از روضه اي که خون تو گريي

آقا اسارت رفت و زينب در خطر شد

بي تو چه سخت است از سر و سرنيزه گفتن

مولا بيا چون يک سه ساله در به در شد

طشت طلا و خيزران ها بر حسينت

بزم شراب و دختري غرق نظر شد

وقتي جسارت بر سر ببريده کردند

مويش سپيد و زينب تو خون جگر شد

اين بار در شام و پليدي هاي بسيار

گويد رقيه اي پدر وقت سفر شد

مولا حلالم کن ولي اي صاحب من

چشمان زهرا مادرت از گريه تر شد

بهترین شعر در مورد شب قدر

دیگه از نخلستونا صدای مولا نمیاد

صدای ناله های دعای مولا نمیاد

یتیما کاسه ی شیر به دست و ناله روی لب

گریه کارشون شده در این عزا هر روز و شب

ذکرشون با چشم تر/آه و واویلا حیدر

ای امام بی یاور/آه و واویلا حیدر

آه و واویلا حیدر…

تا قیامت فتنه و ظلم و جنایت زاده شد

بین محراب دعا اجر امامت داده شد

وقت رفتن رو لبه مولا نوای یاربه

این شروع غربت مرثیه های زینبه

بعد داغ مادرش/دیده داغ بابا رو

بعد از این هم می بینه/سختی کربلا رو

آه و واویلا حیدر…

اینجا ماتم دیده و برادرا دورش بودن

اما تو کرببلا اهل جفا دورش بودن

این همه درد و غم و دختر مولا بمیرم

نگاه نامَحرم و زینب کبری بمیرم

قاتل جون زینب/دیدن اون قاتله

دختر زهرا میشه/همسفر با حرمله

یا حسین یا ثارا…

شعر دوبیتی شب قدر

علی آنکه مهر فروزان/کشد از جمالش خجالت

علی آنکه با تیغ فتنه/فدا شد به راه عدالت

علی نور ایمان/علی اصل قرآن

بُود این نوایم/علی جان علی جان

یا حیدر یا مرتضی…

به مرثیه های غریبی/شده دیده از داغ او تر

علی کشته ی راه دین شد/وَ جانش شد از غصه بر لب

ولی گویم از عمق جانم/امان از دل زار زینب

چه درد بزرگی/چه داغ عظیمی

نصیبش شد از غم/دوباره یتیمی

یا حیدر یا مرتضی…

همیشه به چاه غریبی/بُوَد ناله و آه حیدر

خوش آن امتی که همیشه/بُوَد پیرو راه حیدر

دل پیروان حقیقی/بُود در پناه ولایت

خوشا آن کسانی که هستند/همیشه به راه ولایت

بُود اهل دین را/دو راه سعادت

ولایت ولایت/شهادت شهادت

لبیک یا مرتضی…

شعر زیبا در وصف شب قدر

شب قدر است و بابایی کنار دخترش باشد

بود خرسند دختر زینکه بابا در برش یاشد

کند سعی وتلاشی خوش به بابا بگذرد امشب

به روی زانوی بابای خوب خود سرش باشد

ببیند او دگرگونی احوال پدر امشب

به لبها آیه ی امن یجیب المضطرش باشد

علی با فکر فردا آسمان را بنگرد هردم

تو گویی کو شهادت در خیال منظرش باشد

شب قدر عجیبی دارد امشب مرتضی حیدر

دل دختر بشور افتاده بهر دلبرش باشد

خدایا کاش امشب را نباشد هیچ پایانی

که از تیغ جفا مولا علی خونین سرش باشد

نیاید آن زمانی که ندای قد قتل آید

زمین وآسمان در سوگ تنها لنگرش باشد

نیاید آندمی که دخترش زینب سرش بیند

غمین ازبهر حال وروز بابا حیدرش باشد

نیاید روزهای بی پناهی یتیمانی

وکوفه شاهد قتل امیر ورهبرش باشد

 

شعر زیبا در مورد شب قدر ماه رمضان را در بالا خواندید شما می توانید برای خواندن سایر مقالات، اشعار و متن در مورد شب قدر روی برچسب زیر کلیک کرده و مجموعه زیباترین شعرها و جملات زیبا و اس ام اس های شب قدر را بخوانید.

برچسب‌ها:

جدیدترین مطالب