شعر روز مباهله؛ اشعار زیبا در مورد روز مباهله

شعر روز مباهله؛ اشعار زیبا در مورد روز مباهله

شعر روز مباهله پیامبر به مناسبت روز بیست و چهار ماه ذی الحجه را در این بخش برایتان آماده کرده ایم و شما می توانید زیباترین متن شعر روز مباهله را در ادامه بخوانید.

شعر روز مباهله

شعر روز مباهله

اشعار زیبا در مورد روز مباهله در این بخش تهیه و تنظیم شده است. مخاطب اصلی مباهله پیامبر (ص) مسلمانان بودند! در حقیقت مباهله هشدار خداوند بود به منافقین مدینه تا مبادا بکنند آنچه را کردند و مبادا که به خون اهل بیت پیامبر علیهم السلام دست بگشایند که اگر مسلمانانی که شاهد صحنه مباهله بودند همان حقیقتی را که مسیحیان نجران دیدند در میافتند کربلا اتفاق نمی افتاد و حضرت فاطمه (س) به شهادت نمی رسید و بشریت تا روز ظهور، بار خون معصومین را به دوش نمی کشید !

♦ ♦ ♦ ♦

وضو بگيرم و در حال روزه با تكبير
كنم مباهله با دشمنان حی غدير
زبان حق شوم و آيه مباهله را
به شأن فاطمه و شوهرش كنم تفسير
ز قول دوست ودشمن شنو كه اين آيه
به وصف اهل كسا از خدا شده تعبير
محمد و علی و فاطمه، حسن و حسين
كه پنج در عددند و يكی چو حی غدير
پی مباهله كردند روی در صحرا
يكی چو مهر فروزان، چهار مهر منير
فتاد چشم نصاری به آن خدارويان
كه نور طلعتشان گشته بود عالم گير
مسيحيان پی نفرين پنج تن ديدند
كه نيست غير هلاكت برايشان تقدير
همه به خاك قدوم پيمبر افتادند
كه ای ز جانب حق، خلق را بشير و نذير
به حضرت تو نصاری تمام تسليمند
كه تو بلند مقامی و ما تمام حقير
هزار مرتبه نفرين به دشمنان علی
كه می كنند در اين آيه حيله و تزوير
كنند فضل علی را به دشمني انكار
خدای نگذرد ازاين خطا و اين تقصير
چرا شدند فراری از اين حقيقت محض
چرا به سلسلۀ نفس خود شدند اسير
قسم به جان علی، منكر مباهله را
خدای لعن نموده، پيمبرش تكفير
گرفتم آن كه شود خصم منكر خورشيد
كجا به تابش انوار آن كند تأثير
فضائل علی بود از حد فزون، چه زيان
كه بر مباهله منكر شوند يا به غدير
علی كسی است كه در جنگ بدر شد پيروز
خدا به جنگ احد می دهد به او شمشير
عليست فاتح احزاب و فاتح خيبر
عليست تير الهی به قلب خصم شرير
عليست بت شكن كعبه روی دست رسول
علی به بيشه اسلام شد خروشان شير
علي به جای نبی خفت و جان گرفت به دست
كسی نيافت جز او اين چنين مقام خطير
حديث منزلت چون آفتاب می تابد
به اين دليل علی بعد مصطفی است امير
وصی احمد مرسل كسی بود ميثم
كه در تمام فضايل ورا نبود نظير

♦ ♦ ♦ ♦

اشعار روز مباهله

متن شعر روز مباهله را در اینجا خواهید خواند و اگر به دنبال زیباترین شعر روز مباهله هستید با این نوشتار همراه ما باشید:

 

با نور خدا مقابله یعنی چه!
با امر خدا مجادله یعنی چه!

جایی که علی نفس محمد باشد
ای عیسویان، مباهله یعنی چه!

یک عمر در انجیل نخواندید احمد؟
ناگفتن این مطالعه یعنی چه!

چه مسئله ایی! پنج تن و صد راهب
حل کردن این معادله یعنی چه!

یک دست اگر دعا کند زین ده دست
فهمید عذاب عاجله یعنی چه!

دو کودک و یک زن و دو مرد آمده اند
با لشگر حق مقاتله یعنی چه!

نه سازش و تسلیم نه تحریم نه جنگ
جایی که علیست غائله یعنی چه!

در اوج مذاکره قوی باید بود
تسلیم امور باطله یعنی چه!

بر غیر نبی دمی تقرب هرگز
از آل رسول فاصله یعنی چه!

از همقدمی و دست دادن پرهیز
با خصم علی مغازله یعنی چه!

جایی که هدایتی نگیرد صورت
با دشمن دین معامله یعنی چه!

در روز ظهور، خوب و بد می فهمند
جامانده گی ز قافله یعنی چه!

روزی که مسیح یار مهدی گردد
فهمید که دین کامله یعنی چه!

متن شعر روز مباهله

متن شعر روز مباهله

ایّام مباهله از غریب ترین ایّام زندگی ماست و به همین جهت روز مباهله از اهمیت خاصی برای مسلمانان برخوردار است. متن شعر روز مباهله رسول اکرم (ص) را در اینجا با هم مرور خواهیم کرد:

 

همگی جمع شدن
منتظر؛ تا که رسول مدنی
با دو صد قوم و قبیله
و کشیشان مسیح
گرد و خاکی دیدند
مصطفی دست به دستان حسن
فاطمه پشت سرش
و علی پشت سر فاطمه اش
کودکی در بغل احمد بود
گوییا روی زمین جایش نیست
زیر لب زمزمه افتاد: حسین
زینت دوش نبی است
یکی از اهل کلیسا می گفت
وای بر حال شما
که اگر لب بگشایند
دعایی بکنند
آب ها خشک شود
همگی برگشتند

♦ ♦ ♦ ♦

شعر زیبا در مورد روز مباهله

ماجرای مباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران یکی از فرازهای مهم تاریخ اسلام است. به همین مناسبت در این مطلب شعر زیبا در مورد روز مباهله را به حضورتان تقدیم خواهیم کرد:

 

گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است
این بس مرا که سایه ی مهر تو برسر است

دولت به کام و محنت گردون حرام باد
تا ساغرت بگردش و تامی به ساغر است

ای دل چرا به غیر خدا تکیه می کنی؟
امید ما و لطف خدا از که کمتر است؟

بهر دو نان خجالت دونان چه می کشی؟
ای دل صبور باش که روزی مقدّر است

خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول
الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است

فرخنده نامه ای که موشّح به نام اوست
زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است

نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس
زیب اذان و زینت محراب و منبر است

پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب
در حال سجده روی به درگاه حیدر است

شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی
چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است

در آیه ی مباهله این مهر و ماه را
جانها یکی و جلوه ی جان از دو پیکر است

وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال
وجه خدا و جلوه ی الله اکبر است

نازم به دست او که یکی ناز شست او
از جای کندن در سنگین خیبر است

با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم
با برق تیغ، صاعقه ای بر ستمگر است

جز راه او بسوی خداوند راه نیست
یعنی که شهر علم نبی را علی، در است

بر تارک زمان و مکان تاج افتخار
در آسمان فضل: درخشنده اختر است

قبرش درون دیده ی آدم که چشم او
در خاک هم بنور جمالش منوّر است

آوازش از ورای زمان ها رسد بگوش
تصویرش از فراز افق ها مصوّر است

کمتر ز ذرهّ ایم و فزون تر ز آفتاب
ما را که خاک پای علی بر سر افسر است

وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم
وز هرچه گفته اند و شنیدیم برتر است

شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام
حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است

طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد
شاخ نبات خواجه ی شیراز و شکّر است

اشعار عید مباهله

اشعار عید مباهله

روز مباهله، روز ارزشمندی است. صدقه، غسل، روزه، نماز مخصوص و دعای مخصوص از اعمال این روز می باشد، در روز عید مباهله از ذکر و یاد أمیرالمؤمنین(علیه السلام) غفلت نورزید. اشعار عید مباهله به مناسبت فرا رسیدن این روز مبارک را در ادامه می خوانید:

 

اول خوانیم خدا را ، رسول انبیا را ، علی مرتضی را ، صل علی محمد صلوات بر محمد

صلوات را خدا گفت جبرئیل بارها گفت در شان مصطفی گفت صل علی محمد صلوات بر محمد

شاه نجف علی است سرور دین علی است شیر خدا علی است صل علی محمد صلوات بر محمد

یا رب به حق زهرا شفیع روز جزا یعنی که خیرالنساء
صل علی محمد صلوات بر محمد

بعد از علی حسن بود چون غنچه در چمن بود نور دوچشم من بود
صل علی محمد صلوات بر محمد

بوی حسین شنیدیم چون گل شکفته دیدیم به مدعا رسیدیم
صل علی محمد صلوات بر محمد

♦ ♦ ♦ ♦

شعر عید مباهله

ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب

رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت

قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست
نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست

ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است

لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا… به رخ هیچ کسی رنگ نماند

به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است

کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است

بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد

با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را

عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند

پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده

دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد

با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام
دست در دست یدالله می‌آمد آرام

دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد

ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم
دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم

آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است

من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم

نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد

دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب

الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد

مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند

می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام

شعر روز مباهله برقعی

شعر روز مباهله برقعی

امروز هم روز نزول سوره‌ی هل‌ اَتی است و به قولی امروز روز مباهله است و ایّام مهمّی است. شعر روز مباهله برقعی را در این مقاله خواهید خواند:

 

به دستور پروردگار جلال
بود خلقت عیسی اندر مثال

چو آدم که او را زخاک آفرید
پس از این هر آن کس که ورزد جلال

کنون چون به وحی یگانه خدا
بگو پس بیایند تا این زمان

به همراه انفاس و اطفال و زن
نماییم نفرین بر یکدیگر

که ناراست گو را به خشم خدا
که چون گفت شو، ناگهان شد پدید

که در باب عیسی بود آن مقال
شدی آگه از حالش ای مصطفی

همه گرد آییم در یک مکان
تباهل نماییم ای انجمن

به درگاه پروردگار بشر
نماییم با این عمل مبتلا

♦ ♦ ♦ ♦

شعر تبریک روز مباهله

به جز رحمت پیمبر از دری دیگر نمی آمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمی آمد

از آن لبخند در لبخند، از آن لطفِ بی پایان
از آن احساس بی اندازه نفرین بر نمی آمد

غرض نفرین نبوده مطمئن باشید ای مردم
برای چند نصرانی که پیغمبر نمی آمد

برای چند نصرانی اگر مقصود نفرین بود
یقینا حجتی بالاتر از قنبر نمی آمد

نبی پیش از خودش از شوق آمد تا بفرماید
بدون مرتضی یک گام این سوتر نمی آمد

نبی پیش ازخودش؟آری، نبی پیش از خودش آمد
پیمبر را نمی دیدند اگر حیدر نمی آمد

مرا دارد شراب مدح حیدر می برد با خود
وگرنه عقل هرگز تا لب ساغر نمی آمد

مگر انگور طبعش می رسید امروز آقا جان
اگر این بچه شاعر تا نجف یک سر نمی آمد

به حاصل خیزی خاک درت تاریخ شک می کرد
اگر دُرّ گران از خاک اینجا در نمی آمد

بدون هیچ حرفی می روم جایی که زهرا جز
به استقبال از تنهایی شوهر نمی آمد

بدون هیچ حرفی می روم پشت همان در که
میان شعله اش جز دود و خاکستر نمی آمد

یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود
و الا غاصبی با شعله پشت در نمی آمد

میان خانه زینب چشم بر در منتظر مانده
ولی از کوچه های بی کسی مادر نمی آمد

بدون هیچ حرفی می روم در بین گودالی
که سویش جز سنان و نیزه و خنجر نمی آمد

همان جایی که می دید از بلندی شمر می آید
ولی افسوس دیگر کاری از خواهر نمی آمد

یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود
والا ساربان دنبال انگشتر نمی آمد

شعر کوتاه روز مباهله

شعر کوتاه روز مباهله

قرار شد دو طرف تن به احتجاج دهند
که دین مردم خود را مگر رواج دهند

قرار شد همگی با کسان خود باشند
مگر علاج به یک زخم لاعلاج دهند

نبرد شک و یقین بود و باز، اهل یقین
بنا نبود به اهل لجاج باج دهند

به حکم امر «تعالوا…» قرار بود آن روز
مسیحیان همه پایان به یک لجاج دهند

و در قبال تمام مخالفت هاشان
به رسم روز، به اهل یقین خراج دهند

شعاع نور حقیقت به هر طرف می رفت
که از حجاز به نجرانیان سراج دهند

جهان به نور تو وابسته است، ای خورشید
خوشا که با «تو» به اهلِ تو تخت و تاج دهند

♦ ♦ ♦ ♦

شعر برای روز مباهله

مباهله به معنی مبارزه به وسیله دعا کردن است و نجرانیان وقتی پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع) را برای این مباهله دیدند از تصمیم خود صرف نظر کردند و صلح نمودند. متن شعر برای روز مباهله را در ادامه خواهید خواند:

 

مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک»
روشن شده از جلوه ی رویَش، افلاک

با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشه ی تثلیث برآرد از خاک

دُردی کش جام درد باید بودن
آگاه دل از نبرد باید بودن

چون شیر خدا حقیقت حق محور
در جنگ عقیده مرد باید بودن

آن روز دو صف مقابل هم بودند
تحلیلگر دلایل هم بودند

آن سو همه در تجزیه ی یکدیگر
این سوی ولی، مکمل هم بودند

فرمانده ی جنگ، مصطفی بود آن روز
سردار سپاه، مرتضی بود آن روز

لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان
در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز

آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزه ی جان شکار و نه خنجر بود

پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالنده ی بارآور بود

با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر

با باور خود به مشرکین حجت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر

فرمود نبی، علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیلِ راه است

زهراست دل من و حسن، دلبندم
عشق است، حسین و عشق حق دلخواه است

مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیّاد شکست

هنگام مباهله ز اِعجاز رسول
هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست

اسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید

گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اقدست را تایید

 

اشعار زیبا در مورد روز مباهله را در بالا خواندید و مباهله که یاد آن را باید گرامی داشت و بسیار مهم است در واقع مظهر اطمینان و اقتدار ایمانی و تکیه‌ی بر حقّانیّت است و این، آن چیزی است که حما همیشه به آن احتیاج داریم.

برچسب‌ها:

جدیدترین مطالب