شعر زیبا در مورد فصل پاییز | شعر کوتاه درباره پاییز

شعر زیبا در مورد فصل پاییز | شعر کوتاه درباره پاییز

شعر پاییز رنگارنگ و قشنگ را در این بخش برایتان آماده کرده ایم و با شروع سومین فصل سال، نوشتن و خواندن شعر زیبا در مورد فصل پاییز برای دوست داران این فصل از سال بسیار دلپذیر خواهد بود. شعر کوتاه درباره پاییز برای علاقه مندان به فصل پاییز است که شما می توانید منتخبی از بهترین ها را در این پست مطالعه کنید.

شعر زیبا در مورد فصل پاییز

شعر زیبا در مورد فصل پاییز

پاییز یکی از زیباترین فصل های سال است که تمام خیابان های شهر را نارنجی و زرد پوش می کند و شعر زیبا در مورد فصل پاییز برای شما که در سومین فصل سال به دنبال گلچین اشعار زیبا درباره پاییز از شعرای بزرگ ایران هستید را در ادامه تهیه کرده ایم با ما همراه باشید.

یک نفس عمیق بکشید و چشمها را ببندید.
آرامش طبیعت را احساس کنید
اجازه دهید جریان صلح در ذهن شما باشد
اجازه دهید باد در گوش شما زمزمه کند
در شب پاییز آرام.

برگ های پاییز مانند خاطرات هستند
آنها به زمین می افتند، خشک می شوند
باد پاییز آنها را تعقیب می کند،
مثل یک پسر کوچولو که دوست دارد بازی کند

شعر فصل قشنگ پاییز

پاییز می آید گنجشک،
چطوری میخوای اسلات رو انجام بدی؟
گلهای قهوه ای قبل از باز شدن
میوه من به انواع دیگر باد خیس خواهد شد مرطوب و باران
اما چطور هستی؟

جوانان مانند بهار هستند و زمستان مثل پیرها است.

پاییز زمانی است که شما می توانید به پشت سرتان نگاه کنید

و برای آینده تان تصمیم بگیرید

هیچ کس نمی تواند میوه های پاییز را طعم دهد
او شادابی با گل های بهار را تحسین می کند.

برگ‌ها را می‌بینم که زیر درخت‌ها جمع می‌شوند.

می‌توانم سرمای باد را حس کنم،

می‌توانم آفتاب گرم پاییزی را لمس کنم .

و ماه، آن را مانند یک رویا می بیند.

یک بیت شعر درباره فصل پاییز

یک بیت شعر درباره فصل پاییز

وقتشه که لباس‌های زمستانی رو بیرون بکشیم و چشم هات رو برای آخرین مد افتاده نگه داریم. پاییز مبارک ! ! ! ! ! ! !

یک بامداد پاییزی خاکستری است.

وقتی برگ‌ها قهوه‌ای می‌شوند،

من می‌توانم پرندگان تابستان را ببینم،

برای سفر در پاییز چمدان ها را ببندید.

از کوه‌ها بالا بروید و تجربیات خوبی به دست آورید. هنگامی که نور خورشید به درون درختان رخنه می کند ، صلح و آرامش طبیعت به درون شما می آید. باد خنکی خود را در تو فرو خواهد کرد و طوفان انرژی اش را از آن خواهد کرد.

همره باد سر پاییزی سرنوشت من و و تو گشته جدا رهسپاری عشق من اکنون میسپارم تو را به دست خدا

خیزید و خز آرید که هنگام خزانست / باد خنک از جانب خوارزم وزانست آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست / گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست

فصل باد و برگ فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ فصل مشق و مشق عشق و عشق انار فصل باز باران با ترانه فصل شیدایی و مهر و مهرگان فصل یلدا و چله پائیز پادشاه فصول بر همه مبارک باد !

امان از این بوی ِ پاییز و آسمان ابری ! که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس ِ دیگری … فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ، دلت آغوش ِ گرمتری میخواهد

مهر را پایان است نکند مـهر تو با تقویم است من ز تقویم دلـــت باخـبرم هـمه ماهــش مــهر اسـت هـمه روزش احـــــســــاس زنــده باشـی عشــــــقم عزتــت افزون بــاد

شعر در مورد پاییز کوتاه

درختان پرشکوفه بادام را دیگر فراموش کن اهمیتی ندارد در این روزگار آن چه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور موهایت را در آفتاب خشک کن عطر دیر پای میوه ها را بر آن بزن عشق من ، عشق من فصل پائیز است.

اولين لحظات پاييزي شما به خير
دوستان چهار فصل من
با مهر آغاز ميكنيم اين فصل را و تا ابد ادامه مي دهيم…

شايد هواي پاييزي
بهترين بهانه باشد براي بغض هايي كه هيچ كدامشان
ربطي به پاييز هرگز نداشته اند اما من گريسته ام…

پاييز را دوست دارم
فصل بازي هاي راه مدرسه….

پاييز هم رسيد
از تابستان زندگي ات هم گذشتي
بي خودي دلت را به فردا ها خوش نكن
مگر يادت نيست كه ديروز هم دل خوش امروز بودي..؟؟

گاهي يك قدم عقب نشيني آنچنان فاصله ي ايجاد مي كند
كه با يك عمر شتاب هم جبران نمي شود…..

مثل يك فيلم كمدي كه آخرش تلخ تمام مي شود
اين روزها نميدانم كه بايد بخندم يا به سوگ بنشينم….

پاييز با مهر پيش آمد و ما چه بيرحمانه
همه دلخوري هايمان را به پاي او نوشتيم
راز اين فصل را تنها
برگ هايي فاش مي كنند كه رقص كنان كوچ مي كنند…

صد تابستان را به يك برگ پاييزي نمي فروشم
معرفت دارد درختي كه
از غصه برگ هايش پير خشك مي شود…..

همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن . . .

شعر در مورد پاییز کوتاه

شعر شاد در مورد پاییز

متن آهنگ پاییز آمد محمدرضا علیقلی برای افرادی که به دنبال شعر شاد در مورد پاییز هستند را می توانید در این بخش مشاهده کرده و برای عزیزان تان بخوانید:

پاییز آمد

در میان درختان

لانه کرده کبوتر

از تراوش باران می‌گریزد

خورشید از غم

با تمام غرورش پشت ابر سیاهی

عاشقانه به گریه می‌نشیند

من با قلبی به سپیدی صبح

با امید بهاران

می‌روم به گلستان

همچو عطر اقاقی

لابلای درختان می‌نشینم

باشد روزی به امید بهاران

روی دامن صحرا لاله روید

شعر هستی بر لبانم جاری

پر توانم آری

می‌روم در کوه و دشت و صحرا

ره‌پیمای قله‌ها هستم من

راه خود در توفان

در کنار یاران می‌نوردم

دارم امید که دهد روزی سختی کوهستان

بر روان و جانم

پاکی این کوه و دشت و صحرا

باشد روزی برسد به جهان شعر هستی بر لب

جان نهاده بر کف

راه انسان‌ها را در نوردم

ره‌پیمای قله‌ها هستم من

راه خود در توفان

در کنار یاران می‌نوردم

در کوهستان یا کویر تشنه

یا که در جنگل‌ها

رهنوردی شاد و پر امیدم

شعر هستی

بودن و کوشیدن

رفتن و پیوستن

از کژی بگسستن

جان فدا کردن در راه حق است
تک بیت‌های ناب پاییزی

برگ از پی برگ بر زمین ریخته است

ای باد چه در گوش طبیعت گفتی؟

شعر نو در مورد پاییز

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

قیصر امین پور

پاییز شد که خاطره‌ها دوره‌ام کنند

فصل خزان، محاکمه دوره گردهاست

فرامرز عرب عامری

ناف تو را با درد از روز ازل بستند

اردیبهشتی هم که باشی اهل پاییزی

سیدایمان سیدآقایی

برگ‌ها از شاخه می‌افتند و تنها می‌شوند

از جدایی گرچه می‌ترسم، به من هم می‌رسد

مهدی مظاهری

سرد و بی طاقت و یک ریز، دلم می‌لرزد

دو قدم مانده به پاییز، دلم می‌لرزد

الهام عمومی

اردیبهشتم در تب ِ پاییز، گم شد

در برگ‌ریزان‌های وهم آمیز گم شد

حسنا محمدزاده

شعر در مورد پاییز برای استوری

شعر در مورد پاییز برای استوری

مفهوم‌ترین ترانه پاییزم

از خش خش زرد برگ‌ها لبریزم

عظیمه ایرانپور

برگ‌هایم ریخت بر روی زمین، یعنی درخت

خود به مرگ خویشتن، رای ِ موافق می‌دهد

کاظم بهمنی

زمین سمفونی برگ‌هاست

نم می‌زند باران

بدجور بوی غربت می‌دهد این هوا

نبش قبر خاطرات مرده است انگار

فصل تنهایی‌ست

پاییز است، پاییز است حالا

فرشته فکور

سهمِ باد و باران‌ند؛

برگ و شاخه‌های خشک

آبرویِ پاییزند؛

این انارهای سرخ

محمد مهدوی‏ اشرف

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سردِ نمناکش

باغ بی‌برگی

روز و شب تنهاست
با سکوت پاکِ غمناکش

سازِ او باران، سرودش باد
جامه‌اش شولای عریانی‌ست

ور جز اینش جامه‌ای باید
بافته بس شعله زر تار، پودش باد

باغ بی ‌برگی

خنده‌اش خونیست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن
پادشاه فصل‌ها، پاییز

مهدی اخوان ثالث

شعر زیبا در وصف پاییز

باد پاییز وزید و دل ما عاشق شد

عاشق برگ خزان و این همه زیبایی
من و تنهایی و آوارگی برگ خزان هم رنگیم

خالی از نیرنگیم
روی گلبرگ پریشان در باد می‌نویسم از عشق

می‌روم تنهایی در شبی بارانی
تا که سیراب شوم از می‌ ناب پاییز

باده را تا به سحر می‌نوشم از تب عشق
عشق را در قدحی می‌بینم که دلش بارانی است

می‌نویسم روی هر برگ خزان از غم دل

که چرا پنهانی است؟

که چرا این دل غم دیده من
شده لبریز ز عشق پاییز؟

غم من تنهاییست
دل من بارانی است

نسرین جهاندیده

خیزید و خز آرید که هنگام خزانست

باد خنک از جانب خوارزم وزانست

آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست

گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست

دهقان به تعجب سر انگشت گزانست

کاندر چمن و باغ، نه گل ماند و نه گلنار

منوچهری

ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی

گه فصل خزان و گه بهار آوردی

مردان جهان را همه بردی به زمین

نامردان را به روی کار آوردی

ابوسعید ابوالخیر

شعر کوتاه درباره پاییز

شعر کوتاه درباره پاییز

فصل فصل زرد پاییز است و اگر دقت مان را کمی بالا ببریم زیبایی های پاییزی را با روح و جسم مان لمس خواهیم کرد و چه خوب است که با شروع فصل قشنگ پاییز بتوانیم در کنار خانواده مان یک شعر کوتاه درباره پاییز بخوانیم و از شب نشینی در هوای سرد پاییزی لذت ببریم. ما در این بخش از مقاله سایت سماتک گلچین شعر درباره پاییز کوتاه و زیبا را برایتان آماده کرده ایم که از شما دعوت می کنیم با ما همراه باشید:

وقتی خزان می‌رسد

ناله‌های حزین سازی آشنا

با کشش یکنواخت
قلب مرا می‌نوردد

نمی‌خواهم گذر زمان را باور کنم

یک مرتبه صدای زنگ ساعت
مرا به خود می‌آورد

حس می‌کنم زمان خیال ایستادن دارد
خودم را آهسته به باد می‌سپارم

نسیم بداندیش
مرا چون برگی پژمرده با خود می‌برد

من در رنگ باخته خود
و رودخانه نزدیکمان غرق می‌شوم

محمد علی رستمی

پاییز را می‌خوانم

تا شاید باران بیاید

تا باز برویَد، زنده شود

امان از این آفتاب بی دریغ

هیچ ابری در آسمان نیست

در زندان گریه اسیر مانده‌ام

پاییز!

کجاست باران؟

کجاست باران؟

پاییز جان! چه شوم، چه وحشتناک

اینک، بر این کناره دشت، اینک

این کوره راه ساکت بی رهرو

آنک، بر آن کمرکش کوه، آنک

آن کوچه باغ خلوت و خاموشت

از یاد روزگار فراموشت

پاییز جان! چه سرد،‌ چه درد آلود

چون من تو نیز تنها ماندستی

ای فصل فصل‌های نگارینم

سرد سکوت خود را بسراییم

پاییزم! ای قناری غمگینم

مهدی اخوان ثالث

آرام شده‌ام

مثل درختی در پاییز

وقتی تمام برگ‌هایش را

باد برده باشد

رضا کاظمی

شعر درباره پاییز کوتاه

شعر درباره پاییز کوتاه

دلم برای انارها تنگ است

برای دانه‌های سرخ و سفید

یاقوت‌های عاشق

منتظرم تا برگ‌ها زرد شوند

تا انارها سرخ شوند

و پاییز بیاید و همه عاشق شوند

پاییز بیاید و دلتنگی من شاید

با همه‌ برگ‌های خزان زده

کم کم بریزد

مجید مصطفوی

پاییز یک شعر است یک شعر بی‌مانند

زیباتر و بهتر از آنچه می‌خوانند

پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست

مانند افسون است مانند یک رؤیاست

با برگ می‌رقصد با باد می‌خندد

در بازی‌اش با برگ او چشم می‌بندد

تا می‌شود پنهان برگ از نگاه او

پاییز می‌گردد دنبال او، هر سو

هرچند در بازی هر سال، بازنده‌ست

بسیار خوشحال است روی لبش خنده‌ست

مانند یک کودک خوب و دل انگیز است

یا بهتر از این‌ها: پاییز، پاییز است

ملیحه مهرپرور

این برگ‌های زرد

به خاطر پاییز نیست

که از شاخه می‌افتند

قرار است تو از این کوچه بگذری

و آن‌ها

پیشی می‌گیرند از یکدیگر

برای فرش کردن مسیرت

یغما گلرویی

پاییز هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد

با این‌همه

از منبر بلند باد

بالا که می‌رود

درخت‌ها چه زود به گریه می‌افتند

حافظ موسوی

درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن

اهمیتی ندارد

در این روزگار

آنچه را که نمی‌توانی بازیابی به خاطر نیاور

موهایت را در آفتاب خشک کن

عطر دیرپای میوه‌ها را بر آن بزن

عشق من، عشق من

فصل پاییز است

ناظم حکمت

پاییز که می‌شود

حرف شال را نمی‌زنی

تا خیال‌بافی‌ام

گردن تو باشد

میلاد آهنگربهان

بهار به بهار

در معبر اردیبهشت

سراغت را از بنفشه‌های وحشی گرفتم

و میان شکوفه‌های نارنج

در جستجویت بودم

در پاییز یافتمت

تنها شکوفه جهان

که در پاییز روییدی

سید علی صالحی

شعر برای شروع پاییز

شعر برای شروع پاییز

پاییز، این فصل زیبای سال

با غربتش آمده است

امروز برگی به زمین افتاد

و هرگز به شاخه برنگشت

وقتی دست‌های زرد برگ

به امید یافتن پناهگاهی

در آسمان خواب شاخه را می‌دید

درخت مرده بود

آری شروع راه پاییز است

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم

چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی‌دانم

تو فکر خواب گل‌هایی که یک شب باد ویران کرد

و من خواب تو را می‌بینم و لبخند پنهانم

تو مثل لحظه‌ای هستی که باران تازه می‌گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی‌تاب و حیرانم

تمام آرزوهایم زمانی سبز می‌گردد

که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می‌دانم

پاییز، برگ‌های ریخته را نمی‌شمرند

قصه

قصه ویرانی ست

و کسی نشمارد، این برگ های ریخته را

قدسی قاضی نور

نه بهار با هیچ اردیبهشتی

نه تابستان با هیچ شهریوری

و نه زمستان با هیچ اسفندی

اندازه پاییز به مذاق خیابان‌ها خوش نمی‌آید

پاییز مهری دارد که به دل هر خیابانی می‌نشیند

کاش چون پاییز بودم

کاش چون پاییز خاموش و ملال‌انگیز بودم

برگ‌های آرزوهایم یکایک زرد می‌شد

آفتاب دیدگانم سرد می‌شد

آسمان سینه‌ام پر درد می‌شد

ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد

اشک‌هایم همچو باران دامنم را رنگ می‌زد

وه … چه زیبا بود اگر پاییز بودم

فروغ فرخزاد

وقتی که می‌رفتی، بهار بود

تابستان که نیامدی، پاییز شد

پاییز که برنگشتی، پاییز ماند
زمستان آمد اگه نیایی، پاییز می‌ماند

تو را به دل پاییزی‌ات قسم می‌دهم
فصل‌ها را به هم نریز

مجید محمدی

شعر در مورد فصل پاییز

شعر در مورد فصل پاییز

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن

نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب

نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران

حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم

پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان

مولانا

وزیدن گرفته‌ست باد خزان

به گوش آید از دور داد خزان

گل و سبزه و برگ‌های قشنگ

مباشید غافل ز یاد خزان

نخواهد ز بین شما هیچ یک

برد جان بدر از جهاد خزان

به سویی فتد هر یک از جمعتان

ز توفان تند ز یاد خزان

کنونی که هستید بر شاخه‌ها

به دور از گزند و عناد خزان

از این بزم جانبخش سودی برید

که محوش کند انجماد خزان

مهدی رستادمهر

ابرای پاییزی دلگیر من

جوون ترای چهره پیر من

چشمهای من بی‌خبرای ساده

منتظرای دل به جاده داده

مردمکاتون به کجا زل زدن

باز م‍ژه‌هاتون به کجا پل زدن

کاشکی بدونید که دارم هنوزم

از اشتباه قبلی‌تون می‌سوزم

با اینکه هیچ کس نیومد پیش من

شب زده‌ها چشمای درویش من

تنها نبودم حتی یک دقیقه

با تنهایی که بهترین رفیقه

که بهترین رفیقه

شعر کوتاه در مورد پاییز

شعر کوتاه در مورد پاییز

مثل یک جریان موسیقی

مثل یک باران پاییزی

ناگهانی بودنت عشق است!

سیدعلی میرافضلی

پاییز من!

بیا رنگ‌های با شکوه تو را

با بی‌رنگی‌های ساده من طاق بزنیم

من سردم است

بتول مبشری

.

شعر نو درباره پاییز

پاییز کوچک من

دنیای سازش همه رنگ‌هاست

با یکدیگر

تا من نگاه شیفته‌ام را

در خوش‌ترین زمینه به گردش برم

و از درخت‌های باغ بپرسم

خواب کدام رنگ

یا بی‌رنگی را می‌بینند

در طیف عارفانه پاییز؟

حسین منزوی

پاییز را

به هیچ می‌انگارد

دستی که دست‌های تو را دارد

سیدعلی میرافضلی

منطقِ پاییز

مثل بی‌منطقیِ زنی ست

که وقتی دارد از زندگی مردی می‌رود

موهایش را رنگ می‌کند

کامران رسول زاده

گوش کن

صدای نفس‌های پاییز می‌آید

نگرانی‌هایت را از برگ‌های درختان آویزان کن

چند روز دیگر می‌ریزند

شعر دوبیتی زیبا درباره پاییز

شعر دوبیتی زیبا درباره پاییز

و من سکوت خسته پاییزم

دلتنگ‌تر از برگ زخمی باغ تنهایی‌ها

و صدایم صدای سکوت غروب

من همان شعرم برای رفتن
برای از غروب گذشتن

من همان باد پاییزم

روی رگبرگ‌های زخمی قلب شکسته

چیزی که ویران‌مان می‌کند پاییز نیست

مثل کودکی که با بی‌اعتنایی به سیبی نگاه می‌کند
به آسمان خیره مانده‌ام

آسمانی که بین طلوع و غروبش
حتی سنجاقکی پوست نمی‌اندازد

آسمانی که روزش نیمی خورشید و نیمی زخم است

و شبش نیمی اضطراب و نیمی ماه

محمد رضا رحمانی

اگر پاییز نبود

هیچ اتفاق شاعرانه‌ای نمی‌افتاد

نه موسیقی باد بود

نه سمفونی کلاغ‌ها

نه رقص برگ

و من

هیچ بهانه‌ای برای بوسیدن تو

در این شعر نداشتم

بهرام محمودی

باز پاییز برای تو نبارم سخت است

پای هر خاطره‌ات بغض نکارم سخت است

ای نفس‌گیرترین حادثه فصل خزان

من به اسمت برسم، سخت نبارم، سخت است

پویا جمشیدی

اشعار پاییزی شاعران

شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد

باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد

غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست

با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد

دلم خون شد از این افسرده پاییز

از این افسرده پاییز غم انگیز

غروبی سخت محنت بار دارد

همه درد است و با دل کار دارد

فریدون مشیری

جنگل، به خواب رفته، درختان، خزان زده

تصویر مرگ در همه جا آشیان زده

جریان رایج خفقان در مسیر رود

مُهرِ سکوت بر دَهَنِ ماهیان زده

پاییز حدیث کوچ برگی سرخ است

خندیدن گل زیر تگرگی سرخ است

بر لاله چرا کفن بپوشم، وقتی

زیبایی زندگی به مرگی سرخ است

هادی فردوسی

در بهار ِ زندگی رفتی سفر تو بی خبر
ای مانده در کاشانه‌ام جای تو خالی

نازنین دردانه‌ام، نشکن دل ِ دیوانه‌ام
ای در خزان ِ خانه‌ام، جایِ تو خالی

حسین منزوی

تو هم همرنگ و همدرد منی، ای باغ پاییزی

چو می‌پیچد میان شاخه‌هایت هوی هوی باد

به گوشم از درختان های های گریه می‌آید

مرا هم گریه می‌باید،مرا هم گریه می‌شاید

مهدی سهیلی

شعر پاییز رنگارنگ

شعر پاییز رنگارنگ

پاییز با زیبایی های منحصر به فرد و رنگی اش خود دل هر بیننده ای را به وجد می آورد و شعر پاییز رنگارنگ در توصیف این همه زیبایی در اینجا آورده شده است:

پاییز که می شود
انگار از همیشه عاشق ترم
در تمام طول پاییز
نمناکی شب ها را
با تمام منفذهای پوستم
لمس می کنم
وچشمانم همه جا
نقش دیدگان تورا جستجو می کند
پاییز که می شود
همراه برگها رنگ عوض می کنم
زردو نارنجی می شوم و
با باد تا افقی که چشمانت
درآن درخشیدن گرفت
پیش می روم
و مقابلت به رقص درمی آیم
تا آن جا که باور کنی
تمام روزهایی که از پاییز گذشته
تا به امروز
همواره عاشقت بوده ام
پاییز که می شود
بی قراری هایم را در باغچه کوچکی
می کارم و آرام آرام
قطره های باران را
که روزهاست در دامنم جمع کردم
به باغچه می نوشانم
میدانم تا آخر پاییز
تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد
و با اولین برف زمستان
به بار خواهد نشست
پاییز که می شود
بی آنکه بدانم چرا
بیشتر از همیشه دوستت دارم
و بی آنکه بدانی چرا
دلم بهانه ات را می گیرد
وپاییز امسال….
عشق جنس دیگری دارد و
معشوق خواستنی تر است…
کاش می دانستی!

پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز…
برای من فصل سردی دلهاست…
فصل باریدن اشکها…
فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی…
فصل رقصاندن آتش سیگار در سیاهی و سکوت شب…
اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…

 

شعر درباره پاییز از شعرای مطرح و بزرگی همچون مولانا، سعدی، حافظ و فریدون مشیری را در این مقاله از بخش فرهنگ و هنر سایت سماتک خواندید و برای شما آرزوی سعادتمندی را داریم. چه چیزی زیباتر از این است که انسان در یک عصر سرد پاییزی در کنار افرادی که دوست شان دارد بایستد و با خواندن یک شعر کوتاه درباره پاییز روزش را به شب برساند. بسیار مفتخریم که با متن شعر زیبا در مورد فصل پاییز خدمت شما سروران گرامی بودیم و بهترین اشعار پاییزی شاعران را تقدیم تان کردیم.

برچسب‌ها:

جدیدترین مطالب